۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۵۴ : ۰۲
عقیق:اسلام در چین از قمومیت هویی (Hui) تا اویغورها (Tuyghur) برجسته و متمایز است، فرهنگ اصیل چینی با مناسک اسلامی در هم پیچیده شدهاند، جمعیت مسلمانان در چین را بالغ بر 20 میلیون نفر اعلام شده است، این مقدار معادل یک سوم کل جمعیت انگلستان است، البته طبق آمارهای غیر رسمی تعداد آنها حتی از این نیز بیشتر است، برخی میگویند 65.3 میلیون نفر و برخی حتی تا 100 میلیون مسلمان نیز در چین برآورد کردند – معادل 7.5 درصد از جمعیت چین- صرفنظر از رقم واقعی، واقعیت این است که قدمت اسلام در چین به قدمت وحی اسلام به پیامبر(ص) است.
20 سال پس از رحلت پیامبر(ص) در زمان عثمان روابط دیپلماتی در چین برقرار شد، تجارت با اقامت همراه گشت تا اینکه 80 سال پس از هجرت مساجدی به سبک پاگودا (ساختمان به سبک چینی) در چین ساخته شد، یک قرن بعد در سال 755 میلادی استخدام سربازان مسلمان در ارتشها و مقامات دولتی از سوی امپراطوران چینی کاملاً رایج گشت، با این وجود امروزه جمعیت چین شامل 56 گروه قومیتی است که از این تعداد 10 گروه آن را مسلمانان تشکیل میدهند، از میان این 10 گروه، اقلیت هوییها (مخفف هویژو) با 9.8 میلیون نفر بزرگترین گروه هستند و 48 درصد جمعیت مسلمانان چین و دومین گروه بزرگ پس از آنها اویغورها هستند که با 8.4 میلیون نفر، 41 درصد از جمعیت مسلمانان چین را تشکیل میدهند، برای آشنایی بیشتر درباره جایگاه اسلام در چین با حجتالاسلام والمسلمین محمدرضا صالح نماینده سابق جامعةالمصطفی(ص) العالمیه در چین گفتوگو کردیم که در ادامه میآید:
* یک معرفی اجمالی از چین ارائه میفرمایید؟
-سرزمین پهناور و تاریخی چین که میتوان گفت در اندازههای یک قاره است و از کهنترین تمدنهای جهان برخوردار است، از منظرهای مختلف فرهنگی، سیاسی، اجتماعی تاریخی، جغرافیایی و سایر ابعاد قابل بررسی است، از نظر اعتقادی مجموع افرادی که در چین جزو پیروان یکی از ادیان هستند، بین 200 تا 300 میلیون نفر اعلام شده است، بنابراین بیش از یک میلیارد نفر از جمعیت چین فاقد یک جهانبینی و ایدئولوژی دینی هستند.
سایر مردم نیز از پیروان یکی از ادیان اسلام، مسیحیت، تاتوئیسم، بودایسم هستند، این ادیان درقانون اساسی چین به رسمیت شناخته شدهاند، کشور چین با پیشینه تاریخی کهن از ظرفیتها و منابع متنوعی در حوزههای تمدنی، نیروی انسانی، جغرافیایی و اقتصادی برخوردار است که مجموع آنها میتواند مبنای قدرت فزاینده این کشور در حال و آینده جهان به شمار آید، این کشور دارای سابقه تمدنی چند هزار ساله، تقریباً یک پنجم جمعیت جهان بوده و از لحاظ وسعت، سومین کشور بزرگ دنیا است، اما آنچه در سالهای اخیر بیش از هر چیز توجه عمومی را به چین جلب کرده است، رشد اقتصادی بالای آن بوده که پیشبینی میشود به زودی رتبه اول اقتصاد جهان را کسب کند.
با توجه به وضعیت سیاسی اقتصادی رو به بحران آمریکا، پیشبینی عمومی این است که تا یک دهه آینده موازنه قدرت جهانی تغییرات جدی خواهد داشت و چین به عنوان قدرت نخست جهان از آمریکا پیشی خواهد گرفت، بنابراین برخی نظریهپردازان قرن آینده را قرن چین نامگذاری کردهاند، بدیهی است که ظهور چین به عنوان قدرت برتر جهان دارای پیامدهای منطقهای و بینالمللی مختلفی خواهد بود که طی سالهای اخیر توجه بسیاری از مؤسسات مطالعاتی را به خود جلب کرده است.
این پیامدها هم دارای جنبههای مثبت و فرصت بوده و هم جنبه منفی و تهدید، پس باید برای مواجهه عقلانی و سنجیده با این تغییر کلان جهانی، آمادگی داشته باشیم و راهبردهای خود را برای تعامل با آن تعیین کنیم، با توجه به موج تحولات منطقهای، بدون شک در آینده نه چندان دور، تغییرات قابل توجهی در جغرافیای فرهنگی و دینی این منطقه اتفاق خواهد افتاد و علیالاصول منجر به ایجاد فضای بازتر و تقویت روح دینی و مذهبی در میان مردم خواهد شد و بر همین اساس فضاها و ظرفیتهای جدیدی در مقابل ما گشوده خواهد شد.
از سوی دیگر ایران و چین دو کشور کهن و متمدن در جهان هستند و جاده ابریشم با چند هزار سال قدمت، الگوی ممتازی در ارتباطات میان تمدنها بوده و نماد روابط فرهنگی و اقتصادی دو ملت است، ورود اسلام به چین توسط تجار و مبلغان ایرانی و پیشینه زبان وفرهنگ فارسی میان مسلمانان چین موجب پیوند عمیق فرهنگی بین دو ملت شده است، افزایش شناخت مردم و محققان دو کشور نسبت به تاریخ، فرهنگ و ظرفیتهای طرفین، از مهمترین راهکارهای تقویت ارتباطات فکری و فرهنگی بین دو کشور متمدن ایران و چین است.
نام این کشور در زبانهای مختلف متفاوت است، در زبان انگلیسی به این کشور«china» گفته میشود، در زبان فارسی «چین» و در زبان عربی به آن «صین» می گویند، اماجالب است بدانید که این کشور نزد خود چینیها جونگ گوا (中国) خوانده میشود، ریشه این کلمه از کلمه «جونگ»(中)به معنای میانه و «گوا»(国) به معنای کشور است که در مجموع به معنی مرکز عالم است، چون در قدیم تصور چینیها بر این بوده که کشورشان مرکز عالم است، براساس آخرین نتایج از ششمین سرشماری بزرگ رسمی دولتی نفوس چین در سال 2010 که توسط اداره ملی آمار چین منتشر شده، سرزمین جمهوری خلق چین با جمعیت 1339724852 نفر، معادل یک پنجم جمعیت جهان را در خود جای داده و پرجمعیت ترین کشور جهان به شمار میرود.
زبان چینی جزو زبانهای تصویری دنیا و فاقد الفبا بوده و یکی از کهنترین زبانهای دنیا است که تا به امروز مورد استفاده بشر قرار میگیرد، زبان رسمی جمهوری خلق چین «ماندارین» است، زبان چینی یا دقیقتر، زبانهای چینی بخشی از خانواده زبانهای «سینی-تبتی» را تشکیل میدهند. زبان ماندارین Beifanghua یا Guanhua یک گروه از زبانهای چینی مرتبط با هم است که در قسمتهای شمالی و جنوب غربی چین صحبت میشود، در زندگی روزمره از کلمه ماندارین برای اشاره به زبان چینی استاندارد استفاده میشود.
دولت چین جهت کنترل رشد جمعیت، از سال 1971 قانون تک فرزندی را تصویب و به مرحله اجرا در آورده که به سبب آن، هر خانواده چینی، تنها اجازه داشتن یک فرزند را دارد، البته داشتن دو فرزند برای روستاییان، اقلیت ها قومی و همچنین افرادی که فرزند اولشان دچار معلولیت هستند مجاز اعلام شده است، به همین سبب اکثر مسلمانان چین به دلیل آنکه اقلیت قومی محسوب میشوند، بیش از یک فرزند و در مناطقی حتی تا سه فرزند هم دارند.
*اقلیتهای دینی در ساختار دولتی چین جه جایگاهی دارند؟
-تمامی اقلیتهای قومی از جمله مسلمانان در کنگره خلق چین دارای نماینده هستند، این نمایندگان طبق قانون میتوانند برای حفظ آداب و رسوم، زبان و فرهنگ قوم خود فعالیت رسمی داشته باشند، اما هیچ کدام حق ندارند یکپارچگی کشور را بر هم زده و ادعای استقلال کنند، در مجلس چین 428 نماینده از میان اقلیت های قومی وجود دارد.
تنوع و تکثر قومیتی نژادی یکی از ویژگیهای اجتماعی و جمعیتی جمهوری خلق چین است، براساس آمارهای رسمی تعداد 56 قومیت مختلف با آداب و رسوم، اعتقادات و در مواردی با زبانهای متفاوت در این کشور زندگی میکنند، عمدهترین بخش از جمعیت میلیاردی چین، مربوط به قومیت «خن» است که اکثریت غالب جمعیت چین را در اختیار دارد و به عنوان بزرگترین نژاد، بیش از 91 درصد از جمعیت این کشور را به خود اختصاص داده است، سایر قومیتهای چین که کمتر از 9 درصد جمعیت باقی مانده را شامل میشوند، اقلیتهای قومی خوانده میشوند.
*با این اوصاف وضعیت دینی اقوام چینی به چه صورت است؟
-در میان 56 قومیت چین 10 قومیت پیرو اسلام هستند، این اقوام عبارتند از: «هویی»، «ایغور»، «قزاق»، «تاتار»، «ازبک»، «سالا»، «دونگ شیانگ»، «بائوان»، «قرقیز» و «تاجیک»، در میان اقلیتهای قومی چین برخی مانند اقوام تبتی، مغولی، تو، یوگور، من با، پریمی و ناشی به آیین بودای لامایی اعتقاد دارند، برخی همچون اقوام دای، بلانگ، ده آنگ و بخشی از قوم وا به آیین بودای ماهایانا باور دارند و عدهای از اقوام یی، میائو، لاهو، جینگ پو و لی سو به مسیحیت اعتقاد دارند.
مثلاً قومیت تاجیک اقوامی هستند که از مناطق اصلی خود یعنی آسیای میانه از سالهای بسیار دور به این کشور مهاجرت کردهاند و از شیعیان اسماعیلیه هستند.
*زبان این اقوام درون قومیت است؟
-اکثر این اقوام زبان خاص درون قومیتی دارند، به قول یکی از نویسندگان مشهور چینی، قومیتهای 10 گانه مسلمان چین در مجموع 2% از جمعیت چین در اقیانوس عظیم قومیت غیر مسلمان «هان» یا «خن» را تشکیل میدهند. هر چند قومیت «هان» این قدرت را دارد که با تمدن کهن خود بسیاری از قومیتهای دیگر را در خود ذوب کند، اما به دلیل اینکه مسلمانان چین ریشه در تمدن مترقی اسلامی دارند، لذا قومیت «هان» هرگز نتوانسته قومیتهای مسلمان چین را در خود ذوب کند.
*با اوصافی که فرمودید نگاههای نژادی باید بر تعصبات دینی غلبه داشته باشد؟
-محمد شمسالدین یکی نویسنده مسلمان چینی مینویسد: قانون تاریخ اثبات کرده که ملتی که دارای تمدن باشند، میتوانند ملت غیر متمدن دیگر را در خود ذوب کنند، اما عکس آن صادق نیست و همچنین تاریخ اثبات کرده که قدرت و زور ممکن است در مقطع محدودی از تاریخ بر مدنیت پیروز شود، اما این پیروزی طولانی نخواهد بود، آیا نمیبینید که «قوبلای خان» مغول و قومش با قدرتی که داشتند سرزمین چین را اشغال کرده و در سال (1206ـ 1368 م) امپراطوری مغولی «یوان» را تأسیس کردند.
همچنین قومیت «منشور» با تکیه بر قدرتی که داشت در سرزمین چین گسترده شد و در سال(1616- 1911م) امپراطوری «چینگ منشوری» را تأسیس کرد، اما با توجه به اینکه ملتی بدون تمدن و پشتوانه فکری بودند، در خلال یک تا دو قرن کاملاً چینی شده و در قومیت «هان» حل شدند، همچنین «هولاکو» و لشکر مغول به آسیای مرکز و غرب آسیا تجاوز کرده و مراکز تمدن اسلامی مانند بخارا، خوارزم، سمرقند، بغداد و شهرهای دارای سابقه درخشان در حوزه تمدن اسلامی را اشغال کرده و به جنگ با دولت عباسی پرداختند، اما سرانجام در تمدن شکوفای اسلامی ذوب شدند و فرزندان و نسلهای آنان نظیر «تیمور لنگ» و پیروانش اسلام آوردند و دولت اسلامی تأسیس کردند.
همچنین «جغطای خان» پسر دوم چنگیزخان اسلام آورد و حکومت اسلامی خانها را بنا نهادند، هم اکنون تقریباً 14 قرن از ورود اسلام به سرزمین چین گذشته است و در طی این مدت اسلام هم مسیرهای هموار و سهل را پشت سرنهاده و هم با جادههای پرپیچ و خم مواجه بوده است، کما اینکه مسلمانان هم روزگاران خوش و راحت داشته و هم روزگاران سخت و دشوار را پشت سر گذراندند، در طول این مدت همواره میزان بهرهمندی مسلمانان بستگی به سیاست و موضع امپراطورها و صاحبان قدرت نسبت به اسلام داشته است.
*اکنون وضعیت مسلمانان چطور است؟
- یکی از مسائل مهم در چین این است که چیزی به عنوان دین در زبان رسمی دولتی مطرح نمیشود و همانگونه که فرمودید بیشتر نژادها مطرح میشوند، مثلاً جمعیت مسلمانان را به نام جمعیت اقوام آنان مطرح میکنند و همین یک مانع برای گسترش اسلام و تغییر دین افراد است، فردی که از نژاد بزرگ خن است، اگر بخواهد مسلمان شود گویا نژاد خود را تغییر داده و نژاد هویی که نژاد مسلمانان است گرویده است، اکنون وضعیت مسلمانان در چین در نقاط مختلف متفاوت است.
*مهمترین رویداد تاریخی در چین که بر وضعیت مسلمانان تأثیر منفی داشته چه حادثهای است؟
-انقلاب فرهنگی چین یکی از رویدادهای بسیار مهم و
اساسی در تاریخ معاصر این سرزمین به شمار میرود و منشأ تحولات سیاسی،
اجتماعی و فرهنگی در این کشور بوده است، در حقیقت انقلاب فرهنگی در سال
1949 میلادی به رهبری «مائو زدونگ» سیاستمدار انقلابی کمونیست و تئوریسین
مارکسیسم انقلاب چین، سرآغاز تغییر نظام حکومتی امپراطوری و پایهگذاری چین
جدید است، انقلاب فرهنگی چین به رهبری مائو در سه مرحله بین سالهای 1966
تا 1976 به وقوع پیوست، این انقلاب از منظرهای مختلف قابل نقد است که در
اینجا تأثیرگذاری آن بر روی ادیان در چین مورد بررسی قرار میدهیم .
مائو دین را افیون جوامع میدانست و اعتقادات دینی را مشتی خرافه و اوهام
میدانست، بنابراین به بهانه انقلاب فرهنگی سختترین ضربات اجتماعی، علمی و
فرهنگی را بر پیکره مسلمانان و سایر ادیان در چین وارد کرد، مسلمانان چین
در این دوران تاریک به سختی به حیات خود ادامه داده و با مشقت فراوان
باورها و اعتقادات دینی خود را حفظ کردند.
از آنجا که رهبران انقلاب فرهنگی چین دارای تفکرات ضد دینی بودند، تمامی ادیان بومی چین مانند کنفسیوس و تائوئیسم و ادیانی که بعد جهانی داشتند مانند اسلام و مسیحیت، خرافه تلقی میشدند و باید به طور کامل از بین میرفتند، پیروان این ادیان با اتهاماتی نظیر ضدانقلابی و اخلال در نظام اجتماعی حاکم به صورت گسترده سرکوب میشدند.
در دوران انقلاب فرهنگی، پیروان ادیان مورد سخره و استهزا قرار گرفته و آیینها و مذاهب مورد شنیعترین اهانتها واقع شدند، بسیاری از مساجد، کنیسهها و معابد ویران شد، براساس برخی آمارها، معابد، مساجد و کلیساها تا میزان 90% تخریب شدند و یا به کارخانه و یا محل نگهداری خوک و سایر حیوانات تبدیل شدند، دانشمندان و اصحاب فرهنگ دستگیر شدند.
حتی بسیاری از صاحبمنصبان حکومتی را دستگیر، شکنجه و به اردوگاههای کار اجباری بردند، بر اثر این هجوم ویرانگر، اکثر شخصیتهای دینی مطرح و صاحب نفوذ کشته و یا به زندان انداخته شدند، در جریان انقلاب فرهنگی به دستور «مائو» مدارس و حوزههای دینی بسته شد و تمامی دانشمندان، محققان و کارکنان، استادان و معلمان این مراکز را به مناطق دوردست به منظور کارهای سخت و شستوشوی مغزی تبعید کردند، همچنین مائو اقدام به لغو تعطیلات عید فطر و قربان و متوقف کردن سفرهای حجاج به بیتالله الحرام شد.
از آثار منفی این دوران کاهش شدید سطح آگاهیهای دینی مسلمانان بود، مسلمانان حتی برای انجام فرائض دینی خود مانند نماز و روزه نیز با مشکلات فراوانی روبرو بودهاند، جاسوسان حزب کمونیست که همه جا حضور داشتند به محض ملاحظه عملی که نشأت گرفته از باورهای دینی بود، آن را به مسئولان حکومتی گزارش میکردند و معمولاً مجازات شدید و زندانی شدن مسلمانان را به دنبال داشت.
از دیگر اتفاقات تلخ این دوران به آتش کشیدن تمامی منابع دینی و کتب مذهبی موجود در این کشور بود، در حال حاضر مسلمانان وجود منابع و کتب خطی موجود در حوزههای دینی را مدیون از جان گذشتگی پدرانشان در دوران انقلاب میدانند، بسیاری از این کتب توسط مسلمانان در مزارع دفن میشده و یا مخفیانه از مسلمانی به مسلمان دیگر میرسیده و به این ترتیب با زحمت فراوان حفظ و نگهداری شده است.
*چه مدت در چین حضور داشتید؟
-مدت یک دهه است که با چین مرتبط هستم، نزدیک شش سال اقامت دائم و بیش از چهار سال است که با این منطقه در ارتباط هستم و رفتوآمد دارم.
*میل و استقبال چینیها از یادگیری معارف اسلام اسلامی به چه میزان است، آیا طلبه چینی داریم؟
-مجموعه نیروی انسانی که امروز در اختیار «جامعة المصطفی» است، در حقیقت از مهمترین سرمایهها و ذخیرههای جهان اسلام به شمار میروند، چرا که آنان با طی مراحل مختلف و مشکلات بسیار زیاد از مناطق مختلف جهان پذیرش شده و میلیونها ساعت، صرف آموزش و پرورش آنان شده است، در کشور چین عشق و علاقه بسیار زیادی از سوی مسلمانان این کشور برای حضور در ایران و تحصیل علوم اسلامی وجود دارد که متأسفانه به دلیل ظرفیت محدود امکان پذیرش تمام آنان وجود ندارد، بیش از سه دهه از پذیرش اولین گروه طلاب چینی در جامعة المصطفی(ص) میگذرد، در طول این مدت، بیش از 600 نفر از آنان فارغالتحصیل شده و به کشورشان بازگشتهاند، از نظر وضعیت اشتغال، تقریباً تمامی فارغالتحصیلان جامعةالمصطفی در این کشور شاغل هستند.
*تصوف میان چینیها رسوخ یافته است؟
-در کشور چین متصوفه با تصوف مصطلح در بین ما بسیار متفاوت است و برخی انحرافات در آنان وجود ندارد، این طلاب ممکن است از برخی مناطق متصوفه پذیرش شده باشند، ولی پس از تحصیل به میان قوم خود باز میگردند و مبلغ اسلام اصیل میشوند، به دلیل غنی بودن مبانی مکتب اهل بیت(ع) هر چه از پیروان این گروهها که به ما نزدیک هستند و سد محکمی در برابر وهابیت هستند، جذب شوند و در ایران تحصیل کنند و بازگردند یک مبلغ و تریبونی برای اسلام ناب محمدی(ص) خواهند بود، إنشاءالله
در یکی از همین مراکز تصوف در چین مسجدی وجود دارد که برای اولین بار در چین عبارت علی ولی الله را حک کرده است که به صورت نئون تا صبح در بزرگترین میدان شهر میدرخشد و این کار یکی از همین عزیزانی است که تربیت شده این حوزه است و این خطوط عربی به سبک خاص چینی است که در منازل آنان نصب شده است.
منبع:فارس