۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۲۴ : ۲۲
حضرت آیت الله جوادی آملی ادامه دادند: اگر کسی می خواهد دانشمند شود، دنیا برای او به مثابه مدرسه است و اگر انسانی می خواهد سعادتمند شود، دنیا برای او مزرعه است، ولی اگر می خواهد به هر دو برسد، باید مزرعه و مدرسه بودن را، در کنار یکدیگر ببیند.
معظم له افزودند: اگر انسانی می خواهد در دنیا زندگی کند، ممکن است فقیه، اصولی، جامعه شناس، ادیب و یا مورخ شود، اما حکیم نخواهد شد، چون دنیا از مجموعه ای از اعتبارات تشکیل شده و با عناوین اعتباری تنها امور اعتباری نصیب او می شود، نه علوم تکوینی و حقیقی.
حضرت آیت الله جوادی آملی خاطرنشان کردند: اگر انسان می خواهد حکیم شود، باید در زمین، زندگی کند و نه با دنیا، زیرا حکما، شب و روز و هر آنچه در این کره خاکی وجود دارد را، نشانه و دلیل بر حقانیت ذات اقدس ربوبیت میدانند؛ بنابراین اگر کسی می خواهد در مدرسه زندگی کند، باید با شمس و زمین و آسمان رابطه داشته باشد، تا بتواند حقیقت تکوین را درک کند.
این مفسر بزرگ قرآن کریم خاطر نشان کردند: نگاه به دنیا متفاوت است، زمانی انسان دنیا را تابلوی زیبایی می بیند، این دسته از انسانها برای تماشای دنیا آمدند، زمانی انسان از دنیا عبرت می گیرد که این انسانها از حوادث دنیا درس اخلاق می گیرند و دنیا برای آنها مزرعه و مدرسه می شود، این گروه می خواهند از ظلم به نورانیت و عدل برسند، لذا دنیا برای آنها معبر است نه مانع.
ایشان افزودند: اگر کسی صحنه های عبرت آموز دنیا را می ببیند و تحولی در او ایجاد نمی شود، این فرد تماشاگر دنیا است نه عبرت آموز. به هر حال گاهی دنیا مدرسه عملی است، برای حکیم شدن و گاهی مدرسه است برای اخلاق پروری، این زندگی دنیوی اگر با عمل صالح همراه شد، می شود مزرعه و در غیر این صورت مانع رسیدن انسان به سعادت خواهد شد.
حضرت آیت الله جوادی آملی در بخش دیگری از سخنان خود به ضرورت خودشناسی اشاره کردند و اظهار داشتند:
اگر معرفت به خود پیدا کردیم، ارزش خود را می فهیم، در این صورت می فهیم که ما امین هستیم نه مالک؛ ولی در این عرصه برخی دچار اشتباه شده اند؛ اشتباه دسته اول این بود که بین جانشینی خدا و جایگزینی خدا فرقی نگذاشته اند، یعنی اینکه آنها بین خلیفه بودن و اومانیسم فرقی نگذاشته اند.
ایشان اذعان داشتند: اومانیست کسی است که می گوید هر چه بخواهم می گویم و عمل می کنم؛ یعنی کسی در این عالم جز من نیست، من رهبرم و کسی مرا رهبری نمی کند. او گرفتار اومانیسم است یا همان تفکر فرعونی. این ها می گویند خدا خود من هستم.
حضرت آیت الله جوادی آملی ادامه دادند: اما اشتباهی که بین مسلمانان در این زمینه به وقوع پیوست این بود که خیال می کردند تمام گوهر هستی ازآن خودمان است، این از بدترین دشمنی های معرفت شناسی است؛ واقعیت این است که انسان آنچه را که خدا در وجود و حقیقت او گذاشته، امانتدار آن است و نه مالک آن؛ تا جایی که قرآن کریم می فرماید «ما به آنها ستم نکردیم بلکه آنها به خود ظلم روا داشتند».
معظم له بیان داشتند: اینکه قرآن می فرماید« ما به آنها ستم نکردیم، بلکه آنها به خود ظلم روا داشتند»، به معنای این است که در درون و نهان انسان حقیقتی است که ما نسبت به آن امین و امانتدار می باشیم نه مالک آن و وظیفه ما حفظ و حراست از آن است. در واقع خداوند این نعمت را به انسان عنایت کرده تا با رهنمود گرفتن درونی، به سمت او حرکت و به آن عمل کند و با عمل کردن به آن به شکوفایی برسد.
ایشان افزودند: بشر در درون خود امانتی دارد که اگر با آن بد رفتاری کند به او ظلم کرده است. در نهادِ آدم و در درونِ او، یک حقیقت فرشته منشی قرار داده شده که انسان امانتدار آن هست نه مالک آن.
حضرت آیت الله جوادی آملی ابراز داشتند: انسان وظیفه ای در قبال آن راهنما و چراغ و رهبر دارد و آن این است که حرف او را گوش کند. این فطرت، چراغ و راهنما را خدای متعال در دورن آدم به امانت گذاشته تا در سایه او راه برود، در سایه او از مسیرهای خطرناک عبور کند. اگر انسان با وجود این راهنما به بیراهه برود و حرف رهبر دورن خود را گوش نکند و در مواظبت از آن تلاش نکند به تعبیر قرآن کریم به خود ظلم کرده و چراغ هدایت را خاموش نموده است.
منبع:حوزه