عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۵۲۴۵
تاریخ انتشار : ۲۵ بهمن ۱۳۹۱ - ۱۷:۳۰
از درب سالن که خارج شدند عبایشان را همان بیرون پهن کردند و مشغول نماز مغرب شدند و آن دو خانم هم به ایشان اقتدا نمودند..آنموقع معنی واژه ی مردِ خدا برایم مجسم شد
عقیق: « ماه رمضان یازده سال پیش یکی از دوستان دستم را گرفت و مرا برد مجلس آقا مجتبی تهرانی رحمت الله علیه ،آن شب بیشتر فضای جلسه و خود ایشان بود که مرا تحت تاثیر قرار داد .این گذشت و چند ماه بعد ما برای مراسمی عازم مشهد مقدس بودیم.در هواپیما در ردیف های کناری ما یک روحانی به همراه دو خانم محجبه نشسته بودند ،تا اینجا همه چیز در پرواز تهران – مشهد عادی می نمود اما بعد از چند دقیقه توجهم به نکته ای جلب شد.
 
این روحانی قصه ی ما از ابتدای پرواز تا رسیدن به مشهد در حال خواندن نماز بود بدون لحظه ای توقف..با یک حالت عجیب ..حالی بقدری عجیب که انگار کسی را نمی دید..خوب در چهره نورانی ایشان دقت کردم..خودش بود..آن پیرمرد باصفا ،همان چهره ی نورانی و با اخلاصی بود که چند ماه پیش زیارتش کرده بودم..آقا مجتبی بود..همان آیت الله العظمی ای که مرجع تقلید بود و شاگرد برجسته ی حضرت امام (ره)،ولی به روضه خوانی حضرت صدیقه کبری سلام الله علیها افتخار میکرد و بس.

از هواپیما هم که پیاده شدیم باز ایشان را با چشم تعقیب کردم ..از درب سالن که خارج شدند عبایشان را همان بیرون پهن کردند و مشغول نماز مغرب شدند و آن دو خانم هم به ایشان اقتدا نمودند..آنموقع معنی واژه ی مردِ خدا برایم مجسم شد..و حالا از روز اربعین دیگر این مرد خدا میان ما آدم های دنیاپرستِ بی خیال از یاد خدا نیست ..آخرین بار محضر ایشان را شب بیست و یکم ماه رمضان امسال درک کردیم و تمام شد..آقا مجتبی برای همیشه رفت.»


منبع: خبرنامه دانشجویان
211007

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین