۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۴۱ : ۰۶
درون شناسنامه اش نوشته محمد صادق آهنگری چون بعدها به آهنگران معروف شد؛ شناسنامه اش را از آهنگری به آهنگران تغییر داد ولی هنوز وقت نکرده کارت ملی خود را با شناسنامه اش تطابق دهد و روی کار ت ملی اش همچنان نوشته محمد صادق آهنگری. متولد شهر اهواز و اصلیت دزفولی است. مداحی را هم تقریبا از سن ۵ الی ۶ سالگی شروع کرده و در خانواده شان صدای خوش ارثی است. پدرش مداح نبود ولی صدای خوشی داشت که دعای جوشن کبیر و مناجات امیرالمومنین(ع) را در شبهای احیاء میخواند.
صدای حاج صادق، صدای حماسه، عشق، ایمان و سلحشوری است، صدای
حریر و شمشیر، صدای شور و سوز و صدایی که نماینده نسلی است که در خون و آتش شکفت و
جاودانه شد. صدای او صدای همه است؛ صدایی که به جای همه می خواند و آیینه روشنی
برای مطالعه دیروز و امروز و همیشه است. گفت و گوی روضه نیوز با حاج صادق آهنگران را بخوانید
اولین مجلسی که شرکت کردید یادتان هست؟
اولین هیئتی که رفتم و شرکت کردم، هیئتی بود در مریوان. اوایل
جنگ، عراق دائم دزفول را موشکباران میکرد و بسیاری از مردم مجبور شدند شهر را
ترک کنند. شهر تقریبا خالی از سکنه شده بود. عدهای به شهرهای دیگر رفته و عدهای
هم شبها به روستاهای اطراف دزفول میرفتند و روزها که بمباران کمتر میشد، به
شهر بازمیگشتند.
شب تاسوعای سال 1359 به همراه حسین علمالهدی و چند نفر دیگر در سپاه
دزفول بودیم. آن شب، سر این بحث داشتیم که چرا امشب هیچ صدایی از جایی بلند نیست،
در حالی که دزفول از نظر عزاداری ایام محرم و صفر و شور حسینی، در بین شهرهای
خوزستان زبانزد است. حتی یکی از دوستان قضیهآیت الله شیخ جعفر شوشتری را نقل کرد
که وقتی میخواست به دزفول بیاید، می گفت: «میخواهم به حسینیه بروم.»
حسین که تا آن موقع هیچ حرفی نزده بود و متفکرانه به صحبتهای
دیگران گوش میداد، گفت: «خب، این طور که شما میگین، نباید ما این جا باشیم و
دزفول به خاطر صدام خاموش باشه و هیچ صدای یاحسینی از اون بلند نشه! بلند شید، یا
الله، بلند شید بریم توی خیابان!
»
من گفتم: «بابا! صدای گلوله یه لحظه هم قطع نمیشه، کجا
بریم؟» گفت: «نه، امشب شب تاسوعاست، با شبهای دیگه فرق داره، بلند شیم بریم
بیرون.» خلاصه، به زور ما را بلند کرد و برد توی خیابان.
هفت نفر بودیم. من بدون بلندگو شروع کردم خواندن و بقیه سینه
میزدند. همین طور که حرکت میکردیم، مردم آرامآرام از گوشه و کنار به ما میپیوستند.
کمکم جمعیت به حدی زیاد شد که دیگر صدایم به آنها نمیرسید. یکی از برادران
بلندگوی دستی آورد و یکی دیگر هم مرا روی دوش خود گذاشت و به همین ترتیب، چندین
خیابان را پشت سر گذاشتیم و بدون هیچ اتفاقی، عزاداری کردیم. البته من تمام مدت
دلهره داشتم که مبادا خدای نکرده اتفاقی بیفتد و دوست داشتم هر چه زودتر برنامه
تمام شود و همه به سلامت خانههایشان بروند، اما به لطف ائمه صلوات الله علیهم
هیچ اتفاقی نیفتاد و بعد از عزاداری، به مقر سپاه برگشتیم.
می شود از این مراسم به عنوان اولین جرقه های تشکیل هیئت رزمندگان و عاشقان ثارالله تعبیر کرد؟
بعد از آمدن به مقر، جرقهی تشکیل هیئت ثارالله در ذهنمان زده شد. همین هیئت، بعدها به «هیئت رزمندگان اسلام» تغییر نام داد .هیئت رزمندگان اسلام در زمان جنگ بسیار فعال بود که بچه های سپاه با لباس رسمی در مناسبتهای مختلف دور هم جمع می شدیم و مراسم می گرفتیم. اما بعد از پذیرش قطع نامه تقریباً خبری از آنها در شهر نبود. سال 1378 بود که با «آقا محسن» -برادر محسن رضایی- جلسه ای داشتم و این مطلب را مطرح کردم و پیشنهاد دادم که در هر شهر، هیئتی تحت عنوان رزمندگان و عاشقان ثارالله برپا شود که ایشان هم موافقت کرد که ابتدا در تهران آن را فعال کردیم که بنده در تهران بسیار تنهایی کشیدم و کسی یاری ام نکرد. بعد در قم فعال شد که انصافاً هیئت رزمندگان و عاشقان ثارالله قم از دیگر شهرهای کشور با کیفیت تر و شلوغ تر بود و خلاصه هم اکنون در بیش از 640 شهر این هیئت شعبه دارد.
به نظرتان حال وهوای هیئت های کنونی با حال وهوای هیئت های زمان جنگ متفاوت است؟
حال و هوای هیئت های زمان جنگ با هیئت های کنونی بسیار تغییر کرده چون هیئت های آن زمان به ضرورت جنگ تشکیل شده بودند و جهت تقویت شور و نشاط وروحیه حماسی نیروها و تزریق معنویت به آنها؛ تشکیل و برگزار می شد، لذا در اشعارمان بسیار دیده می شد که در فضای جهادی، حماسی شعر خوانی می کردیم و اغلب قصیده هایی که می خواندیم به مضمون تبعیت از امام ختم می شد.
ولی در وضعیت کنونی که دشمن جنگ نرم را از تمام جهات شروع کرده و روز به روز آتش مهمات خود را بیشتر می کند، لازم است که هیئات فضای بصیرت افزایی خود را افزایش دهند و تأکید می کنم که به منبر و محتوا اهمیت بیشتری بدهند.
با توجه به نکته ای که درباره بُعد حماسیِ هیئات زمان جنگ گفتید؛این حماسی بودن بر نوع توسلات به اهل بیت؛ تاثیرگذار بود؟
اجازه بدهید یک خاطره زیبا از زمان جنگ بگویم، ایام فاطمیّه بود و فضا بسیار حُزن آلود، یک شب شهید صیاد شیرازی به من گفت: «بیا امشب یک مراسمی برای حضرت زهرا(س) بگیریم و اگر بشود به صورت نمادین و شبانه تشییع جنازه مادر سادات را برگزار کنیم و شما هم مداحی کن.» من هم با کمال میل قبول کردم و مراسم را از قرارگاه شروع کردیم، رفتیم دور قرارگاه و به سینه زنی مشغول بودیم که دسته عزاداری را به سمت نمازخانه کشاندیم و مراسم را در نمازخانه ادامه دادیم و بنده هم روضه خوانی و سینه زنی مفصلی کردم.
بعدها برای اینکه حکم این مراسم تشییع جنازه نمادین را بدانیم همراه با چند تن از دوستان محضر آیت الله گلپایگانی رسیدیم و به ایشان عرض کردیم که در شب شهادت حضرت زهرا(س) ما چنین دسته ای داریم و چنین مراسمی برپا می کنیم، نظر شما چیست؟ تا این مطلب را خدمت ایشان توضیح دادیم، دیدیم ایشان دستمالشان را از جیبشان درآوردند و شروع کردند به گریه کردن و این برای ما تأییدی بود برای این مراسم.
اگر کسی از شما بعنوان مداحِ انقلاب؛ بپرسد رمز موفقیت تان چیست؛چه پاسخ می دهید؟
رمز موفقیت یک مداح این است که پای مراجع زانو بزند یا اینکه پیش کسانی که نزد مراجع زانو زده اند، شاگردی کند. بزرگواران! دقت کنید که ما مصون از خطا نیستیم و همواره باید با روحانیت در ارتباط باشیم و مسائل را با آنها هماهنگ کنیم که مبادا خدای ناکرده خلاف جهت اسلام حرکت کرده باشیم.
من هیئتی را در اهواز می شناسم بنام روضه الزهرا که کادر و اغلب مستمعین آن، روحانی و یا طلاب هستند این بسیار پسندیده و خوب است.
اولین نوحه ای که خواندید یادتان هست چه بود؟
نوحه ای بود که در اولش می گفتیم ای شهیدان به خون غلتان خوزستان درود
لالههای سرخ پرپر گشته ایران درود
شعر دستم بود و داشتم آن را برانداز و زیر لب زمزمه میکردم که حسین علمالهدی
از راه رسید و گفت: «چند وقتیه عملیات نشده و بچهها کمی خسته شدن، باید بیای و
نوحهای بخونی و بچهها رو از این خمودگی و خستگی بیرون بیاری.» به حسب امر حسین،
که آن موقع فرمانده سپاه هویزه بود، تصمیم گرفتیم مراسم دعای توسلی بگیریم و نوحهخوانی
راه بیاندازیم .
این نوحه را خیلی دوست دارید؟
این نوحه خیلی برام خاطره آور است و همین نوحه بود که باعث عزت ما در دستگاه امام حسین و شهدا شد.
یادم می آید یک سالی وقتی که این نوحه را در مسجد آیت الله جزائری اهواز در شب عاشورا خواندم مقام معظم رهبری که در اهواز و در آن مراسم حضور داشتند، آمدند در صف ایستادند و شروع به سینه زنی کردند. البته آن موقع زمان پذیرش قطع نامه بود.
منتهی از زمان جنگ؛ "ای لشکر صاحب زمان، آماده باش، آماده باش" را خیلی علاقه دارم و بعد از جنگ هم ما چندتا نوحه داریم مثلاً "سبکبالان خرابیدند و رفتند".
نظر حاج صادق آهنگران در مورد قضایای اخیر مجلس واختلافات پیش آمده چیست؟
اعتقاد بنده این است که مداح نباید در مسائل جناحی و حزبی وارد شود. به اعتقادمن مداحان جز در بحث ولایت اسم کسی را نباید بیاورند یا هزینه نباید بکنند. اتفاقی که در مجلس شورای اسلامی افتاد مطمئناً دل حضرت آقا را ناراحت کرد، مگر حضرت آقا نفرمودند:« از امروز تا روز انتخابات، هر کسى احساسات مردم را در جهت ایجاد اختلاف به کار بگیرد، قطعاً به کشورخیانت کرده است.»
من همین الان خدمتتون عرض کنم 99 درصد مردم می دانندکه تمام وزرای احمدی نژاد؛ ولایت مدار هستند، آقا یک اشاره کند همه ی این بزرگوارها از دور بعضی ها که این جور جلوی ولایت ایستاده و دارند قلدری می کنند، می کشند کنار.
تا وقتی آقا داره به وحدت تکیه می کنه ما باید وحدت رو حفظ کنیم اما وقتی اینها
دارند حریم وحدت رو می شکنند، بالاخره یکی باید تصمیم بگیره؛ به نظرم اینجا مردم
طبق معمول قضیه را باید تمام کنند.
ظاهرا شعری در مورد فتنه 88 وفتنه آینده سروده اید؟
بله ولی هنوز کامل نشده؛ یه مقداری از اون رو می خونم.
باز تکرار غدیری دیگر است،
حیدر ما نیز شیری دیگر است
با علی ما فتح خیبر داشتیم
فتنه را از پیش رو برداشتیم
راه حق همواره راه ایمن است
هر کجا خورشید باشد روشن است،
استخوان در چشم خواری در گلوست
فتنه های دیگری در پیش روست
ناگهان این جاده دست انداز شد
یک مسیر انحرافی باز شد
یک طرف نیرنگ عمر و عاص ها
یک طرف اما سکوت خاص ها
هر دو بی رحمانه بر ما تاختند
قلب مولا را به درد انداختند
یا علی ای مقتدای خاص و عام
یا علی حجتت بر ما تمام
عده ای راه از تو کج کرده اند
باز با تو،نه با خویش لج کرده اند
باز از نفس افتاده در رخوت شدند
تا اسیر قدرت و ثروت شدند
خواب یا بیدار قُر قُر می کنند
مهدویت را تمسخر می کنند
وای بر آنها که پیمان بشکنند
هم نمک خورده نمکدان بشکنند
حوریان دیو سیرت کیستند؟
این خواص بی بصیرت کیست ند؟
غرق در خواب زمستانی شدند
پیرو اسلام ایرانی شدند
کیست اند اینان علی را منکرند
هم ولایت هم ولی را منکرند
کیستند این نارفیقان، کیستند؟
ظاهراً از ما و با ما نیستند
شهوت قدرت به دل گر ریشه کرد،
کی خدا را می شود اندیشه کرد
حال ای ناباوران خیره سر
ای کج اندیشان از خود بی خبر
شاخه ای بودید و آخر خم شدید
شیره بی یار و اشکم شدید
گر که حزب الله یاری کرد تان
ذیل بودید و به سر آوردتان
گر بسیجی ها به میدان آمدند
مردم از هر قشر هم پیمان شدند
جمله از مهر ولایت بود و بس
نه شما ، نه دیگران ، نه هیچ کس
خلق با امر ولی شد یارتان
تا گره را باز کرد از کارتان
تا شما این گونه قدرت یافتید
وای من روی از علی بر خواستید
زخم خورد از تیغ تان احساس ها
شرمتان باد ای نمک نشناس ها
قلب مولا را نشاید خونی دید
پنبه را از گوش بیرون کنید
جز با ولایت راه دیگر باطل است
هر که از این ره بیرون شد آخر در گل است
یا علی صفین را تکرار کن
باز هم این جاده را هموار کن
یا علی مستان سلامت می کنند.
امر فرمایی قیامت می کنند
سر خوش از جام الستت می شوند
خورده وناخورده مستت می شوند
یا علی جان با تو پیمان بسته ایم
عهد با شیرازه ی جان بسته ایم
باسرانشگتت به جوش آئیم ما
مثل طوفان در خروش آئیم ما
چون تمام مقصد ما مکتب
راه ما راه حسین و زینب است
پس نه جای خوف باشد والسلام
این دو روز تلخ گردد تمام
"حاج صادق" پس از جنگ چکار می کند؟
بنده الان در هیئت رزمندگان اسلام مشغول فعالیت هستم و بیشتر وقت من هم صرف مراسمات شهرهای مختلف می شود که به غیر از محرم و صفر، برای یادواره های شهدا بیشتر دعوت می شوم. چون خانواده های شهدا از ما توقع دارند، یک نکته جالب به شما بگویم؛ تقریباً 30 سال است که بنده دائم السفر هستم و نمازهایم کامل است.چون از این شهر به آن شهر برای مداحی سفر دارم.
با هیئت های جوان هم رابطه دارید؟ یا هنوز هم با جوان های زمان جنگ هستید؟
گاهاً با این هیئت های جوان ارتباط دارم، اما متأسفانه وقت ما خیلی محدوده، مثلاً آقای هلالی با ما احوال پرسی گرم و صمیمی ای داره، احترام من رو هم داره، منتها من چقدر بتونم رو اینها مؤثر باشم، نمی دانم.
توصیه تان در مورد کتاب «آهنگران» چیست؟
من آن اوایل نمی دونستم که آقای علی اکبری – این جوانی که حتی جنگ را ندیده- بیشتر از" بنیاد حفظ آثار" دنباله ی کتاب رو می گیره و به این شکل در می یاره. البته من آن اوایل بدلیل یک سری مشکلات و محدودیت وقت نشد که مفصل با ایشون صحبت کنم ولی الان که کتاب رو به این شکل در آورده و صدا و سیما هم محبت کرد و پوشش داد، حسرت خوردم که چرا وقت بیشتر نگذاشتم . منتها الآن چاپ دوم کتاب هم داره تمام می شه و داره به چاپ سوم می رسه. ان شاالله در چاپ سوم، نظر دارم تکمیلش کنم. خاطراتی باآقای کرمانشاهی دارم که باید اضافه شود همچنین خاطرات جنگ لبنان را دارم که رفتیم آنجا و هنوز خاطراتش در ذهنم باقیست.
اگر صحبتی به عنوان حرف آخر دارید، بفرمائید؛
صادق آهنگران، سرباز امام خمینی(ره) در جنگ بود و الآن هم افتخار می کند که سربازی ولی فقیه زمان، حضرت آیت الله خامنه ای را می کند.
خدا حفظش کنه
این قدرت وی پی انه که شمارو از انگلیس و امریکا نشون میده!
خدا عزت بیشتر به حاج صادق بده...
سایه ش رو سر ما مستدام.
بچه بودم، یه شب داشت مبخوند:
لحطخ ای فرما درنگ، ای امبر قافله
نیست این دلخسته را، با توچندان فاصله...
با اینکه بچه بودم دلم هوای اینو کرد که کاش بزرگتر بودم و میرفتم جبهه،
اون صدا تو عمق جانم نشست و تا امروز هیچ صدایی نتونسته جاشو تو دلم بگیره
درود بر حاج صادق