۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۲۳ : ۱۴
عقیق: آیت الله شب زنده دار از مدرسین بزرگوار قم از قول آقای شیخ رضا قمی فرمودند: خدای متعال به ما دختری مرحمت کرد اسم این دختر را سکینه گذاشتیم. وقتی بچه بزرگ شد مادرش گفت آقا خدا به ما دختر داده جهاز می خواهد به فکر جهازش باش. گفتم: می روم از امام زمان جهاز می گیرم برمی گردم. (آن موقع هم جمکران خیلی کوچک بود.) شب تنها بودم. نماز امام زمان را خواندم توسل به امام زمان پیدا کردم. آن شب را در مسجد مقدس بیتوته کردم. گفتم آقا جان خدا به ما دختری داده شما لطف کنید جهازش را تهیه کنید. بعد از نماز صبح حرکت کردم به منزل برگشتم. ساعت هشت و نیم به منزل رسیدم. در منزل را که زدم خانمم در را باز کرد گفت: مشهدی رضا کجایی؟ دیر کردی. گفتم: چه کارم داری؟ گفت: آیت الله صدر با یک روحانی از اول صبح آمده اند منتظره شما هستند. رفتم عرض ادب کردم گفتم: آقا قدم رنجی کردید. چه طور شده به منزل ما آمدید؟ آقا فرمودند: این آقای روحانی وقت ازدواجش رسیده دنبال مورد برای ازدواج می گشت. شما در خانه دختر دم بخت دارید وقت ازدواجش شده باشد؟ این آقا را آوردم به دامادی قبول کنی. خرج جهاز و طلا و عقد و سور هم به گردن من است.
خدایا در فرج آقا تعجیل بفرما. به حق فاطمه زهراء و به حق پدر و شوهر و فرزندانش همه ما را از آتش جهنم آزاد بگردان. در فرج امام زمانمان تعجیل بفرما. به حق امام حسین قلب امام زمان را از ما راضی و خوشنود بدار. همه ما را از شیعیان اهل بیت قرار بده. در دنیا و آخرت ما را آنی از قرآن و اهل بیت جدا مگردان.
منبع: پایگاه واعظون
211007