کد خبر : ۵۲۰۰۹
تاریخ انتشار : ۰۶ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۰۹:۰۱

تلاوتی که مورد تأئید رهبری قرار گرفت

اواخر دهه 1350 به صورت حرفه‌ای وارد عرصه قرائت قرآن کریم شد. پس از آغاز جنگ تحمیلی به جبهه‌ها رفت و فعالیت‌های خود را در عرصه‌های قرآنی به شیوه‌ای دیگر دنبال کرد. وی در عملیات بیت‌المقدس یکی از پاهایش را از دست داد.

عقیق:«ولی‌الله پور احمدی» 13 آبان ماه 1337 در همدان به دنیا آمد. با وجود اینکه پدر و مادرش سواد خواندن و نوشتن نداشتند اما اهتمام ویژه‌ای به یادگیری علوم دینی و تربیت قرآنی فرزندانشان داشتند به همین جهت ولی پوراحمدی از همان دوران کودکی به تشویق خانواده در جلسات قرآن شرکت می‌کرد اما فعالیت حرفه‌ای خود در این عرصه را از 20 سالگی یعنی پس از پیروزی انقلاب اسلامی آغاز کرد.

پس از آن، وی با آغاز جنگ تحمیلی مأموریت قرآنی خود را در جبهه‌ها ادامه داد و در این راه یک پای خود را نیز در عملیات بیت‌المقدس از دست داد.



وی در همان اوایل دهه 1360 در مسابقات قرآن موفق به کسب رتبه و همراه با کاروان نور به حج تمتع اعزام شد. در ادامه گفت‌وگوی فارس با  «ولی الله پور احمدی» را که سال گذشته در نهمین دوره مراسم تکریم چهره‌های قرآنی معرفی و تجلیل شد، می‌خوانیم.

 

آقای پوراحمدی چه شد که وارد عرصه فعالیت‌های قرآنی شدید؟

از زمان کودکی با تشویق خانواده در جلسات قرآنی شرکت می کردم. البته در آن زمان به ویژه در اواسط دهه 1350 جلسات قرآنی بسیار کم بودند چرا که رژیم طاغوت از رشد فکری مردم واهمه داشت اما با این وجود عاشقان پیشرفت در این عرصه همواره در کنار فعالیت‌های انقلابی به یادگیری فنون تلاوت قرآن کریم نیز می‌پرداختند.

سال‌های 57 ،58 بود که رسماً وارد عرصه فعالیت‌های قرآنی شدم و به صورت مستمر در جلسات قرآن شرکت می‌کردم تا اینکه جنگ تحمیلی آغاز شد و نحوه خدمت به قرآن و فعالیتم در این عرصه تغییر کرد.

 

از محضر چه اساتیدی بهره گرفتید؟

مهم‌ترین اساتیدم در یادگیری فنون تلاوت مرحوم «محمد غفاری» و استاد «سید محسن خدام‌حسینی» بودند البته از سایر اساتید نیز بهره جستم.

جلسات قرآنی در دوران رژیم طاغوت چگونه برگزار می‌شد؟

در گذشته جلسات قرآنی عمدتاً در محل خاصی برگزار نمی‌شد بلکه هر جلسه یکی از قرآن‌آموزان داوطلبِ برگزاری جلسه بعد در منزلش می‌شد. در جلسات نیز استاد به تلاوت قرآن‌آموزان گوش می‌داد و اگر مشکلی بود، اصلاح می‌کرد و در برخی زمان‌ها نیز نوار تلاوت قرآن قاریان مصری پخش می‌شد تا ما با الگوگیری از آنها بتوانیم سطح توانمندی‌های خود را تقویت کنیم.

 

شما برای یادگیری تلاوت قرآن با گوش دادن به صوت تلاوت کدام قاری مصری شروع کردید؟

آنچه از دوران نوجوانی به یاد دارم صوت تلاوت سوره مبارکه «یوسف» با صدای استاد «عبدالباسط» است. در آن دوران بیشتر افراد به صوت تلاوت دلنشین ایشان گوش می‌دادند تا اینکه مقام معظم رهبری که در آن زمان فعالیت‌های انقلابی می‌کردند نوار تلاوت استاد «مصطفی اسماعیل» را به مشهد آوردند و از همان زمان این نوع سبک نیز در بین قاریان کشورمان رایج شد.

شما برای تدریس قرآن از چه سبکی استفاده می‌کنید؟

به نظر من یک استاد قرآن باید با تمامی سبک‌های تلاوت آشنا باشد و بر اساس توانمندی و ظرفیت قرآن‌آموزان افراد را به تلاوت زیبای آیات الهی تشویق کند به همین جهت من نیز بنا بر استعداد افراد تدریس می‌کنم.

شما در محضر مقام معظم رهبری هم تلاوت داشتید، تلاوت در محضر ایشان چه حسی دارد؟

من تاکنون سه بار در محضر رهبری قرآن خواندم. همیشه فکر می‌کردم برای اینکه تلاوتم مورد توجه مقام معظم رهبری قرار گیرد باید به سبک استاد «مصطفی اسماعیل» بخوانم اما آخرین بار 25 مردادماه سال 1390 در دیدار آزادگان با رهبری به سبک استاد «منشاوی» تلاوت کردم که مورد تأئید ایشان نیز قرار گرفت چرا که پس از اتمام تلاوتم نزد رهبری رفتم و پرسیدم: چطور بود؟ ایشان هم با لبخندی پاسخ دادند: «خیلی خوب بود».

یک بار هم در زمان ریاست جمهوری مقام معظم رهبری پس از مجروحیت و جانبازی همراه با فعالان قرآنی همچون «شهریار پرهیزکار» و «مصطفی صدرزاده» مدیر اسبق رادیو قرآن قرار بود در حیاط نهاد ریاست جمهوری نماز جماعت برگزار شود. در طرف دیگری رهبری را در حال وضو گرفتن دیدم که من نیز در نزدیکی ایشان بودم که ناگهان رهبری با دستان خیس که وضو گرفته بودند به پشتم زدند و با محاسن خیس مرا بوسیدند که این خاطره بوسه ایشان بهترین یادگاری عمرم است. سپس ایشان از من درباره نحوه مجروحیتم پرسیدند و گفت‌وگوی صمیمانه‌ای بین ما رد و بدل شد.

 

چند سال گذشته هم شعری دو بیتی برای رهبر معظم انقلاب سرودم که تمامی حسی که به ایشان دارم در این شعر خلاصه می‌شود؛ گرچه جانبازم ولی جانباز جانبازان تویی/ گرچه بیمارم ولی تیمار بیماران تویی/ رهبر! ای دلبرم ای حامی مستضعفان/ با دلی سوزان بگویم قاری قرآن تویی...

به مجروحیت در جنگ تحمیلی اشاره کردید، درباره نحوه مجروحیت‌تان بگویید.

پس از آغاز جنگ تحمیلی و اعزام به جبهه‌ها در چند عملیات شرکت کردم اما سال 1361 در مرحله دوم عملیات بیت‌المقدس در جاده اهواز- خرمشهر در محاصره دشمن قرار گرفتیم که پس از طی کردن کیلومترها راه و عقب‌نشینی ناگهان احساس کردم یک چیزی به پایم اصابت کرد و در همان‌جا بود که یکی از پاهایم را از دست دادم.

پس از آن به ماهشهر و بعد از چند روز برای مداوا به اصفهان منتقل شدم که در همان‌جا پایم را قطع کردند. بعد از اینکه یکی از پاهایم را از دست دادم خرمشهر آزاد شد. وقتی این خبر را شنیدم انگار که خداوند به جای پا به من بال داده است و می‌توانم پرواز کنم چرا که همه رزمندگان در آن عملیات به هیچ چیز جز دفاع از میهن اسلامی فکر نمی‌کردند. بعد این آن هم برای ادامه مداوا حدود هشت ماه به تهران رفتم.

پس از بهبودی نسبی دوباره به جبهه‌ها بازگشتم و تا عملیات مرصاد در جنوب کشور حضور داشتم.

 

خاطره‌ای هم از آن دوران دارید؟

در یکی از عملیات‌ها پاتک خوردیم و دوش‌گاه آتش گرفت و نمی‌توانستم آن را خاموش کنیم. همه می‌خواستند عقب‌نشینی کنند اما وقتی با صدای بلند آیه «وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتاً بَلْ أَحْیَاء عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ» (آل‌عمران/ 169) را تلاوت کردم همه به سمت دوش‌گاه رفتند تا خاموش کنند که این نشانه تأثیر تلاوت قرآن بود.

فعالیت‌های قرآنی در جبهه‌ها را چگونه ادامه دادید؟

یکی از تاکتیک‌ها برای پیروزی بر دشمن، جلسات قرآن در جبهه‌ها و حال و هوای رزمندگان در گردان‌ها بود. بچه‌ها برای حضور در عملیات با خدا نجوا می کردند و حتی گاهی به من می‌گفتند برای ما قرآن بخوان. در آن زمان سعید حدادیان مداح گردان بود و من هم قرآن می‌خواندم. در جبهه‌ها تمامی رزمندگان حال و هوای خاصی داشتند و فعالیت‌ها و اقدامات برگرفته از مضامین آیات نورانی قرآن کریم بود.

البته من در زمان جنگ علاوه بر حضور در جبهه‌ها در مسابقات قرآن نیز شرکت می‌کردم. سال 63 نیز همراه با کاروان نور به حج تمتع اعزام شدم.

چگونه برای اعزام به حج تمتع انتخاب شدید؟

حدود یک سال در حوزه علمیه در استان مرکزی تحصیل کردم و به واسطه حضور در کلاس‌های و جلسات قرآنی در مسابقات قرآن کریم که به همت سازمان اوقاف و امورخیریه برگزار می‌‌شد، شرکت کردم.

در آن زمان مقام معظم رهبری فرمودند که 20 نفر از برترین‌های شرکت‌کننده در این مسابقات به حج تمتع اعزام شوند. من هم به عشق رفتن به حج همواره دعا می‌کردم که حداقل بیستم شوم اما به لطف خداوند توانستم در این رقابت‌ها از بین بیش از 340 متسابق موفق به کسب رتبه دوم شوم که پس از پایان برگزاری مسابقات رهبری فرمودند 72 نفر از برگزیدگان به حج اعزام می‌شوند.

خاطره‌ای هم از آن سفر و فعالیت‌هایی که می‌شد، دارید؟

هنوز ماجرای حج خونین اتفاق نیفتاده بود. زمانی که ما به حج اعزام شدیم تلاوت قرآن در مسجدالحرام به سختی اجرا می‌شد چرا که شرطه‌های عربستان مانع تلاوت قرآن توسط ایرانیان می‌شدند تا جایی که وقتی قرآن می‌خواندیم ما را شناسایی کرده و حتی گاهی برخی افراد را مجبور به بازگشت به کشور می‌کردند.

روزی در بین حلقه‌های قرآنی یکی از قاریان گروه اخوان‌المسلمین در جمع ما شروع به تلاوت قرآن کرد. ما نیز به دلیل اینکه استاد «منشاوی» عضو این گروه بود از آن قاری حمایت کردیم. پس از آن شرطه‌های عربستان درصدد بازداشت او بودند اما با اتمام تلاوت قاری مصری دور او حلقه زدیم و من با روشی خاص او را فراری دادم اما بعد از این ماجرا به دلیل اینکه همیشه با عصا بودم و مشخصه خاصی داشتم به تشخیص رئیس کاروان در شب‌های بعدی بین اعضای گروه نرفتم چرا که اگر در جمع آنها حضور می‌یافتم شرطه‌های عربستان مرا دستگیر می‌کردند.

 

مسئولان عربستان به مولوی‌های خود بلندگو و امکانات می‌دادند در حالی که وقتی ما حلقه می‌زدیم روی زمین آب می‌ریختند اما با این وجود جمعیت زیادی دور ما جمع می‌شدند و این امر باعث نارضایتی مسئولان سعودی بود.

از زندگی شخصی خودتان بگویید. چه سالی ازدواج کردید؟

سال 1362 با دختر دایی‌ام ازدواج کردم. همسرم مذهبی و از خانواده شهدا بودند. «جواد همتی» و «حسین حیدری» برادران همسرم نیز در هشت سال دفاع مقدس به شهادت رسید. جواد آرپیچی‌زن بود و در گردان 27 محمدرسول‌الله(ص) فعالیت می‌کرد که سرانجام بهمن 1364 در منطقه فاو در عملیات والفجر 8 به شهادت رسید. حسین هم در دی‌ماه 1365 در عملیات کربلای 4 به شهید و پیکرش هم مفقود شد و 12 سال بعد به میهن بازگشت.

شهید «نعمت‌الله سعادت آگاه» برای شرکت در مراسم عروسی من به تهران آمده بود که در شب عروسی به او گفت: «نعمت بیا با هم عکس بگیریم چون فردا قراره بری جبهه و شهید شی». حدود دو هفته بعد از این ماجرا، نعمت در منطقه پنج وین عراق به شهادت رسید و این عکس در قلبم ماندگار شد.

چند فرزند دارید؟ 

چهار فرزند دارم؛ 2 دختر و 2 پسر.

 

آنها هم در مسیر فعالیت‌های قرآنی قرار گرفته‌اند؟

نه متأسفانه فرزندانم فعالیت های قرآنی قابل توجهی ندارند اما با قران مأنوس هستند و به برنامه‌های قرآنی اهمیت می‌دهند.

از علایق خود بگویید.

به فوتبال علاقه بسیاری دارم البته قبل از انقلاب مربی فوتبال هم بودم به طوری که مدتی محمد نوازی، ابراهیم شکوری و میثم منیعی از شاگردانم بودند. پس از اینکه به تهران عزیمت کردیم مدرک مربی‌گری فوتبال گرفتم و فعالیت‌هایم را تخصصی‌تر دنبال کردم. البته به خوشنویسی هم علاقه زیادی دارم.

بهترین تفریح و لحظات شما چگونه سپری می‌شود؟

بهترین لحظات زندگی‌ام را با قرآن سپری می‌کنم و معانی آیات الهی را در ذهنم تحلیل کرده و تفسیر قرآن می‌خوانم. در کودکی هم همین‌طور بود به طوری که «حبیب» برادر کوچک‌ترم را هم با خود همراه می‌کردم تا با آموزه‌های قرآن آشنا شود که به لطف خداوند ایشان هم‌اکنون قاری توانمندی است و تلاوت‌های خوبی به سبک استاد «مصطفی اسماعیل» ارائه می‌دهد.

در انتها اگر صحبتی دارید، بفرمایید.

تهاجم فرهنگی باعث تغییر سبک زندگی مردم کشورمان شده است بنابراین باید با تمسک به قرآن و اهل‌بیت(ع) سبک زندگی اسلامی را احیا کرد که امیدواریم فعالان قرآنی و مسئولان در این رابطه با برنامه‌ریزی بهتری تصمیم‌گیری کنند.


منبع:فارس


ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین