چهارمین شماره از کتابمجله همشهری آیه منتشر شد:
عقیق/زینب علی اشرفی: شبان تیرۀ امیدم به صبح روی تو باشد ...
و من، این غریبِ بی همدم! تنها تو را دارم ای مهربانترین مهربانان!
تنها تویی مرشد و مرادم و نیست غیر از تو مرا راهنمایی ...
چشمان خستهام، تنها به دیدار تو روشن میشود و آرزوی دلم،تنها وصال توست ...
وَ إلَیکَ شَوقِی وَ فِی مَحَبَّتِکَ وَلَهی وَ إلَی هَوَاکَ صَبَانَتی(1)
از هر چه از آسمان محرومش میکند ...
دلی که سرمستی میخواهد ... پروانه شدن میخواهد؛ در آتش سوختن و از خود چیزی بر جای نگذاشتن ...
گفت که سرمست نهای رو که از این دست نهای
رفتم و سرمست شدم وز طرب آکنده شدم
گفت که تو شمع شدی، قبله این جمع شدی
بیا دست از بیراهه رفتن برداریم؛ بگذاریم او راهبرمان باشد ...
بگذاریم او تنها بال و پرمان باشد تا وجودی شویم که زنده به اوست ...
(1): مناجات المریدین