عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۵۱۴۷
تاریخ انتشار : ۲۱ بهمن ۱۳۹۱ - ۱۶:۰۰
رفیقی داشتم در نجف اشرف به نام حاج عبدالزهرا که شخصی صد در صد صادق بود و سر سوزنی احتمال اینکه خلاف بگوید درباره اش نبود.با اینکه به تجارت مشغول بود ولی بیشتر اوقات در مشاهد مشرفه به سر می برد، مرد بسیار با تقوا،با صفا اهل دل و در سیر و سلوک زحمت کشیده بود، مخصوصا در محبت به اهل بیت فوق العاده بود، با هم خیلی رفیق بودیم.

عقیق: آیت الله صافی اصفهانی نقل می کنند:
رفیقی داشتم در نجف اشرف به نام حاج عبدالزهرا که شخصی صد در صد صادق بود و سر سوزنی احتمال اینکه خلاف بگوید درباره اش نبود. با اینکه به تجارت مشغول بود ولی بیشتر اوقات در مشاهد مشرفه به سر می برد، مرد بسیار با تقوا،با صفا اهل دل و در سیر و سلوک زحمت کشیده بود، مخصوصا در محبت به اهل بیت فوق العاده بود، با هم خیلی رفیق بودیم.  
ایشان می گفت که یک مدتی مثل فیلم سینمایی تمام حوادث و وقایع فردا را در شب قبلش در قنوت نماز می دیدم و فردا تمام آن به صورت کامل اتفاق می افتاد.مثلا در شب می دید که کسانی آمدند با او معامله کردند و در خواست هایی داشتند. فردایش عینا همان چیزها اتفاق می افتاد. 
این حاج عبدالزهرا شب های چهارشنبه به مسجد سهله می رفت،بعد از اعمال معمولا مقداری با هم مجالست داشتیم یک شب به من گفت:آقای صافی این اواخر یک اتفاقات ناگواری برای من رخ می دهد. گفتم:خیر است ان شاء الله، چه اتفاقی؟ گفت:در قنوت نمازم تمام اتفاقاتی که فردا می خواهد رخ بدهد مثل یک فیلم سینمایی می بینم، به نظر شما این ها مکاشفات شیطانی نیست؟ 

این گذشت تا این که یک روز با حالت عصبانیت و ناراحتی سراسیمه به منزل ما آمد و گفت: آقای صافی آخر این چه ایمانی است که من دارم،این چه نمازی است که من می خوانم، عوض این که در نماز تمام توجهم به خدا باشد، همه اش به این فیلم ها طی می شود، این ها به چه درد من می خورد و ..... 
به او گفتم برو نزد امام حسین(علیه السلام) و این ها را با محبت او مبادله کن، یک معامله خیلی شیرین، او هم یک مقدار آتشش خوابید. 

حاج عبدالزهرا مرتب شب های جمعه به کربلا مشرف می شد، یک روز به من گفت: شب جمعه به زیارت حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) مشرف شدم به حضرت عرض کردم: 

« یابن رسول الله ما ارید هذا،انا اریدک، من این ها را نمی خواهم، شما را می خواهم.» 

خیلی جدی و محکم گفت این ها را از من بگیر و محبت خودت را به من بده. 

گفت: آقای صافی فکر می کنم خواسته من اجابت شده و این معامله انجام شد چون آن ها را از من گرفتند و تمام شد و حالا احساس می کنم مثل این که نسبت به امام حسین(علیه السلام) یک حالت دیگری پیدا کردم. 

گفتم چه حالتی؟گفت انگار یک محبت خاص و فوق العاده ای نسبت به آن حضرت در خودم احساس می کنم که با گذشته فرق دارد. 
ما هم میدیدیم که این حاج عبدالزهرا ، حاج عبدالزهراء قبل نیست، حال عجیبی پیدا کرده بود، گریه های عجیبی داشت ، اسم امام حسین که می آمد آتش می گرفت مثل یک گلوله آتش شده بود. 
البته از آن به بعد آن فیلم ها برایش اختیاری شده بود، اگر می خواست می دید، لکن محبت و عشق به امام حسین (علیه السلام) فرصت به او نمی داد، رمقش را گرفته بود. (1) 

آیت الله صافی بعد از این قضیه چنین نقل می کنند: 
معرفت را ببینید، او دلش را به این چیزهای کوچک خوش نکرد، دکان باز نکرد، رفت نزد امام حسین ( علیه السلام) و این مکاشفات را با بزرگترین فضیلت ها که خیر و سعادت ابدی را به همراه داشت عوض کرد و حضرت هم به اخلاص او پاسخ مثبت داد و حاج عبدالزهرا را دچار عشق سوزان خودش کرد. 

پی نوشت:
(1) داستان حکیمانه در سیر و سلوک ، زیر نظر آیت الله علی صافی اصفهانی ، صفحه 86

منبع: وبلاگ عارفانه
211007

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
رزمنده دفاع مقدس
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۳:۱۲ - ۱۳۹۱/۱۱/۲۲
0
0
ایشان ازشاگردان عالم ربانی ایت الله قاضی بوده اند درحالات ایشان میخواندم که هرچه اراده میکرده انجام میشده است روزی نزد اقای قاضی می ایند ظاهرا قبل از مشغول شدن به کار بازار ومیگوید استاد اقای قاضی من چراباید کارکنم درحالیکه هرچه بخواهم برایم حاصل وحاضر مشود مثلا ماهی که بخورم اقای قاضی میگوید اینها زیاد بدردت نمیخورد برو کارکن وایشان به تبعیت ازاستاد میرود کار می کند منبع کیهان فرهنگی زندگی اقای قاضی از زبان دوفرزندش حالمان خوش شد باز از علم عزیز وبزرگوار ایت الله بها الدینی در کتاب سیره ایشان خواندم که اقای بها الدینی گفته بودند دوستی داشتم که هر وقت احتیاج به پول داشت از طاقچه هجره برایش بیرون می امد ایشان میگوید بعدها دوستم رادیدم گفتم هنوز هم همان کار برایت حاصل میشود باناراحتی میگوید نه اقا واقای بهاالدینی مگوید ناراحت نباش شاید دیگر احتیاج نداری نه اینکه نظر از شما برگشته باشد درهر دومطلب مضمون مطالب گفته شد وقطعا نتوانستم عین مطالب رابگویم که انشاالله قصوری درکم وکیف راخداوند میبخشد تو نگو مارابدان شه یارنیست باکریمان کارها دشوارنیست یازهراع
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین