۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۴۰ : ۰۶
وی در خصوص علت طبع آزمایی در حوزه شعر آیینی گفت: شعر یکی از بی نظیرترین هدیه های خداوند است و زیبایی آن در این است که معمولاً هیچ شاعری نمی داند این ذوق، پاداش کدام کار نیکوست که از چشم خدا پنهان نمانده است. با این نگاه، پر بیراه نیست اگر بگوییم بیشتر از اینکه شاعر، شعر را انتخاب می کند؛ شعر، شاعر را انتخاب می کند و بعد از آن، رفته رفته، شاعر آیینه ای از رنج ها و شادی های اطرافش می شود و کلمات در او اتفاق می افتند.
برقعی
با تأکید بر نقش ویژه شعر و ادبیات در شناساندن سیره اهل بیت (ع) اظهار
کرد: بی تردید زبان هنر، علی الخصوص زبان معجزه گونه شعر، هزاران برابر
تاثیرگذارتر از بیان مستقیم است. مخصوصاً در زبان فارسی و عربی که شعر
آمیخته با زندگی روزمره مردم است و در بسیاری از تنگنا های تاریخ، آنجایی
که شمشیر ها هم مجال نبرد نداشتند؛ زبان شعر برنده تر از تیغ عمل کرده است.
به عنوان مثال «حسان بن ثابت» پس از پذیرفتن دین اسلام، طبع خود را وقف
هدف والای رسول خدا کرد و به مدح پیامبر و قرآن و هجو دشمنان او پرداخت و
به اقتضای آن روزگار، شعر او کاملاً رنگ و بوی سیاسی به خود گرفت تا آنجا
که امروزه اشعار او نه تنها دارای ارزش ادبی است، بلکه به عنوان یک منبع
تاریخی از آن یاد می شود. پیامبر خطاب به او فرمودند تا زمانی که در راستای
دین و اهل بیت(ع) بسرایی مؤید روح القدس هستی. هر چند حسان بن ثابت نیز در
ادامه دچار خبط و خطاهای جبران ناپذیری شد. در مجموع، رسول خدا و اهل بیت
(ع) همواره از شعر به عنوان یک رسانه تاثیرگذار بهره برده اند.
این شاعر جوان در پاسخ به این سؤال که نیاز امروزمخاطبان توجه به کدام جنبه های حیات اهل بیت (ع) است؟ خاطرنشان کرد: روشن است که لحظه به لحظه زندگی اهل بیت (ع) چراغ راهی برای قرن هاست، اما باید توجه داشت به زوایای گوناگون زندگی اهل بیت(ع) بپردازیم. مثلاً از حادثه عاشورا فقط مرثیه و عاطفه آن را پررنگ نکنیم و موجب فراموشی ابعاد دیگر عاشورا همچون حماسه و عرفان نشویم. البته به فراخور زمان و موقعیت، ناخودآگاه بعضی از اتفاقات تاریخی بیشتر مشهود می شوند. به عنوان مثال، در بحبوحه انقلاب و تبعید امام خمینی (س)، انقلابیون دست به قلم، بیشتر به شخصیت ابوذر و مجاهدت سخت او در «ربذه» پرداختند و یا در دوران دفاع مقدس، شاعران اغلب به جنگ های بدر، خیبر و خندق اشاره داشتند. بنده معتقدم پرداختن به زندگی حضرت فاطمه زهرا (س) از زوایای متفاوت، نیاز امروز جامعه ماست. از قناعت، بخشندگی، حجاب، همسرداری و تربیت فرزند ایشان گرفته تا حماسه ایشان در کوچه و خطبه خوانی شان در مسجد.
در ادامه، اشعاری را از سید حمیدرضا برقعی که با محوریت بانوی دو عالم، فاطمه زهرا (س) سروده شده است، به خوانندگان تقدیم می کنیم:
شنیده می شود از آسمان صدایی که ...
کشیده شعر مرا باز هم به جایی که ...
نبود هیچ کسی جز خدا، خدایی که...
نوشت نام تورا، نام آشنایی که ...
پس از نوشتن آن آسمان تبسم کرد
و از شنیدنش افلاک دست و پا گم کرد
نوشت فاطمه، شاعر زبانش الکن شد
نوشت فاطمه هفت آسمان مزین شد
نوشت فاطمه تکلیف نور روشن شد
دلیل خلق زمین و زمان معین شد
نوشت فاطمه یعنی خدا غزل گفته است
غزل ـ قصیده ی نابی که در ازل گفته است
نوشت فاطمه تعریف دیگری دارد
ز درک خاک مقام فراتری دارد
خوشا به حال پیمبر چه مادری دارد
درون خانه بهشت معطری دارد
پدر همیشه کنارت حضور گرمی داشت
برای وصف تو از عرش واژه بر می داشت
چرا که روی زمین واژه ی وزینی نیست
و شأن وصف تو اوصاف اینچنینی نیست
و جای صحبت این شاعر زمینی نیست
و شعر گفتن ما غیر شرمگینی نیست
خدا فراتر از این واژه ها کشیده تو را
گمان کنم که تو را، اصلاً آفریده تو را
که گرد چادر تو آسمان طواف کند
و زیر سایه ی آن کعبه اعتکاف کند
ملک ببیند وآنگاه اعتراف کند
که این شکوه جهان را پر از عفاف کند
کتاب زندگی ات را مرور باید کرد
مرور کوثر و تطهیر و نور باید کرد
در آن زمان که دل از روزگار دلخور بود
و وصف مردمش «الهاکم التکاثر» بود
درون خانه ی تو نان فقر آجر بود
شبیه شعب ابی طالب از خدا پر بود
بهشت عالم بالا برایت آماده است
حصیر خانه ی مولا به پایت افتاده است
به حکم عشق بنا شد در آسمان علی
علی از آن تو باشد ... تو هم از آن علی
چه عاشقانه همه عمر مهربان علی!
به نان خشک علی ساختی، به نان علی
از آسمان نگاهت ستاره می خواهم
اگر اجازه دهی با اشاره می خواهم ـ
به یاد آن دل از شهر خسته بنویسم
کنار شعر دو رکعت نشسته بنویسم
شکسته آمده ام تا شکسته بنویسم
و پیش چشم تو با دست بسته بنویسم
به شعر از نفس افتاده جان تازه بده
و مادری کن و اینبار هم اجازه بده
به افتخار بگوییم از تبار توایم
هنوز هم که هنوز است بی قرار توایم
اگر چه ما همه در حسرت مزار توایم
کنار حضرت معصومه در کنار توایم
فضای سینه پر از عشق بی کرانه ی توست
(کرم نما و فرودآ که خانه خانه ی توست)
***
زیر باران دوشنبه بعد از ظهر
اتفاقی مقابلم رخ داد
وسط کوچه ناگهان دیدم
زن همسایه بر زمین افتاد
سیب ها روی خاک غلطیدند
چادرش در میان گرد وغبار
قبلاً این صحنه را... نمی دانم
در من انگار می شود تکرار
آه سردی کشید، حس کردم
کوچه آتش گرفت از این آه
و سراسیمه گریه در گریه
پسر کوچکش رسید از راه
گفت:آرام باش! چیزی نیست
به گمانم فقط کمی کمرم...
دست من را بگیر،گریه نکن
مرد گریه نمی کند پسرم
چادرش را تکاند، با سختی
یا علی گفت و از زمین پا شد
پیش چشمان بی تفاوت ما
ناله هایش فقط تماشا شد
صبح فردا به مادرم گفتم
گوش کن ! این صدای روضۀ کیست
طرف کوچه رفتم و دیدم
در ودیوار خانه ای مشکی است
با خودم فکر می کنم حالا
کوچۀ ما چقدر تاریک است
گریه، مادر، دوشنبه، در، کوچه
راستی! فاطمیه نزدیک است...
***
دارد دل و دین می برد از شهر شمیمی
افتاده نخ چادر او دست نسیمی
تسبیح دلم پاره شد آن دم که شنیدم
با دست خودش داده اناری به یتیمی
حتی اثر وضعی تسبیح و دعا را
بخشیده به همسایه، چه قرآن کریمی
در خانۀ زهرا همه معراج نشینند
آنجا که به جز چادر او نیست گلیمی
ای کاش در این بیت بسوزم که شنیدم
می سوخت حریم دل مولا چه حریمی
آتش مزن آتش در و دیوار دلش را
جز فاطمه در قلب علی نیست مقیمی
حالا نکند پنجره را وا بگذاریم
پرپر شود آن لاله زخمی به نسیمی
***