۱۵ مهر ۱۴۰۳ ۳ ربیع الثانی ۱۴۴۶ - ۲۳ : ۲۲
قیامت روزی است که موجب تأسّف کافران، مشرکان و منافقان خواهد شد؛ از آن جهت که در آنروز حقایق امور آشکار میگردد، آنان از جهاتى در حسرت شدید به سر خواهند برد.
عقیق:مومنین در روز قیامت به مقام شهدا غبطه می خورند، به مقام علمی کسی غبطه خوردن اشکالی ندارد ولی حسد ورزیدن اشکال دارد و... از این نوع روایات و جملات را حتما شنیدهاید.
اما تفاوت غبطه خوردن و حسرت خوردن در چیست؟ چرا غبطه گناه نیست، اما حسد گناه است؟ این سوالاتی است که ممکن است به ذهنتان خطور کرده باشد.
در پاسخ به این سوال باید گفت:
1. «غبطه» در لغت به معنای شادمانی و خوشحال شدن است.[1]
غبطه روحیهای است که شخص با مشاهده موفقیت و کمال دیگران، سعی میکند خودش هم مثل آنرا داشته باشد، همین تمایل، عامل حرکت به سمت کمال خواهد شد. بدون آنکه آرزوی نابودی آنرا برای دیگری نماید.[2] و این یک فضیلت اخلاقی به حساب میآید. بر اساس روایات چنین صفتی از ویژگیهای انسانهای مؤمن است. مؤمنان غبطه میخورند، اما نسبت به دیگران حسادت نمیورزند. اما منافقان بر عکس، حسادت ورزیده، ولی غبطه نمیخورند.[3]
2. «حسد» روحیه خواری و خودکمبینی است که فرد حسود در خود میبینید و به دنبال آن آرزو میکند که فردی که دارای نعمتی واقعی یا خیالی است از آن نعمت محروم شود، حال چه آن نعمت واقعی یا خیالی را خود داشته باشد و یا نداشته باشد، یا به او برسد یا نرسد.[4]
با توجه به تعریفی که از «غبطه» و «حسد» ارائه شد، تفاوت آن دو روشن است. «غبطه» عامل تحرک و پویایی است و «حسادت» عامل ایستایی و درجا زدن! از اینرو «غبطه» از فضایل و «حسادت» از رذایل اخلاقی محسوب شده و گناه بهشمار میآید.
3. «حسرت» در لغت به معنای آشکار شدن و انکشاف است.[5]
گفته شده است؛ در قیامت، حقایق و اسرار روشن میشود: «روزی که اسرار باطن شخص آشکار شود»،[6] و به همین دلیل آنرا روز حسرت خواندهاند.[7]
«حسرت»، اما به معناى غم و اندوه است، بر آنچه که از دست رفته و پشیمانی بر آنچه را که از دست داده است.[8]
همچنین گفته شده است؛ «حسرت» به معناى کنار رفتن و دور شدن به جانب پشت است. و به این مناسبت در معانى افسوس و تأسّفخوردن استعمال میشود؛ زیرا چیزى که از دسترس انسان دور میشود، مورد تأسّف خواهد بود. قرآن کریم میفرماید: «لِیَجْعَلَ الله ذلِکَ حَسْرَةً فِی قُلُوبِهِمْ»؛[9] تا خدا این حسرت را بر دل آنها [کافران] بگذارد.
قیامت روزی است که موجب تأسّف کافران، مشرکان و منافقان خواهد شد؛ از آن جهت که در آنروز حقایق امور آشکار میگردد، آنان از جهاتى در حسرت شدید به سر خواهند برد.
اوّلاً: از اینکه حقیقت امر را نفهمیدهاند.
ثانیاً: از اینکه همردیفان آنان موفّق به سعادت و جهاد در راه خدا شدهاند و آنان از این فیض محروم گشتهاند.
ثالثاً: از اینکه ارتباطى با خدا پیدا نکردهاند. و این حسرت بویژه در این جهت بزرگترین مایه عذاب و ناراحتى بوده، و شدّت تأثّر در آن از آتش بیشتر است.[10] این حسرت و پشیمانی اگرچه سودی به حال شخص ندارد، اما نمیتوان آنرا گناه دانست.
با توجه به آنچه بیان شد، معمولاً «غبطه» در برابر «حسد» مطرح میشود، نه در مقابل «حسرت».
پی نوشتها:
[1]. طریحى، فخر الدین، مجمع البحرین، ج 4، ص 262، تهران، کتابفروشى مرتضوى، 1375 ش؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 7، ص 358، بیروت، دار صادر، چاپ سوم، 1414ق.
[2]. لسان العرب، ج 7، ص 358، نراقی، ملا احمد، معراج السعادة، ص 347، قم، هجرت، چاپ پنجم، 1377ش.
[3]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 2، ص 307، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[4]. ر.ک: امام خمینی، چهل حدیث، ص 105، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ چهل و چهارم؛ 1386ش؛ معراج السعاده، ص 347.
[5]. فراهیدى، خلیل بن احمد، العین ، ج 3، ص 134، قم، هجرت، چاپ دوم، 1410 ق؛ لسان العرب، ج 4، ص 189.
[6]. الطارق، 9.
[7]. ابوالفتوح رازی، حسین بن علی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیرالقرآن، تحقیق، یاحقی، محمد جعفر، ناصح، محمد مهدی، ج 13، ص 83، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، 1408ق.
[8]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق، داودی، صفوان عدنان، ص 234، دمشق، بیروت، دارالعلم، الدار الشامیة، چاپ اول، 1412ق.
[9]. آل عمران، 156.
[10]. مصطفوی، حسن، تفسیر روشن، ج 5، ص 108- 109، تهران، مرکز نشر کتاب، چاپ اول، 1380ش.
منبع:جام
211008
اما تفاوت غبطه خوردن و حسرت خوردن در چیست؟ چرا غبطه گناه نیست، اما حسد گناه است؟ این سوالاتی است که ممکن است به ذهنتان خطور کرده باشد.
در پاسخ به این سوال باید گفت:
1. «غبطه» در لغت به معنای شادمانی و خوشحال شدن است.[1]
غبطه روحیهای است که شخص با مشاهده موفقیت و کمال دیگران، سعی میکند خودش هم مثل آنرا داشته باشد، همین تمایل، عامل حرکت به سمت کمال خواهد شد. بدون آنکه آرزوی نابودی آنرا برای دیگری نماید.[2] و این یک فضیلت اخلاقی به حساب میآید. بر اساس روایات چنین صفتی از ویژگیهای انسانهای مؤمن است. مؤمنان غبطه میخورند، اما نسبت به دیگران حسادت نمیورزند. اما منافقان بر عکس، حسادت ورزیده، ولی غبطه نمیخورند.[3]
2. «حسد» روحیه خواری و خودکمبینی است که فرد حسود در خود میبینید و به دنبال آن آرزو میکند که فردی که دارای نعمتی واقعی یا خیالی است از آن نعمت محروم شود، حال چه آن نعمت واقعی یا خیالی را خود داشته باشد و یا نداشته باشد، یا به او برسد یا نرسد.[4]
با توجه به تعریفی که از «غبطه» و «حسد» ارائه شد، تفاوت آن دو روشن است. «غبطه» عامل تحرک و پویایی است و «حسادت» عامل ایستایی و درجا زدن! از اینرو «غبطه» از فضایل و «حسادت» از رذایل اخلاقی محسوب شده و گناه بهشمار میآید.
3. «حسرت» در لغت به معنای آشکار شدن و انکشاف است.[5]
گفته شده است؛ در قیامت، حقایق و اسرار روشن میشود: «روزی که اسرار باطن شخص آشکار شود»،[6] و به همین دلیل آنرا روز حسرت خواندهاند.[7]
«حسرت»، اما به معناى غم و اندوه است، بر آنچه که از دست رفته و پشیمانی بر آنچه را که از دست داده است.[8]
همچنین گفته شده است؛ «حسرت» به معناى کنار رفتن و دور شدن به جانب پشت است. و به این مناسبت در معانى افسوس و تأسّفخوردن استعمال میشود؛ زیرا چیزى که از دسترس انسان دور میشود، مورد تأسّف خواهد بود. قرآن کریم میفرماید: «لِیَجْعَلَ الله ذلِکَ حَسْرَةً فِی قُلُوبِهِمْ»؛[9] تا خدا این حسرت را بر دل آنها [کافران] بگذارد.
قیامت روزی است که موجب تأسّف کافران، مشرکان و منافقان خواهد شد؛ از آن جهت که در آنروز حقایق امور آشکار میگردد، آنان از جهاتى در حسرت شدید به سر خواهند برد.
اوّلاً: از اینکه حقیقت امر را نفهمیدهاند.
ثانیاً: از اینکه همردیفان آنان موفّق به سعادت و جهاد در راه خدا شدهاند و آنان از این فیض محروم گشتهاند.
ثالثاً: از اینکه ارتباطى با خدا پیدا نکردهاند. و این حسرت بویژه در این جهت بزرگترین مایه عذاب و ناراحتى بوده، و شدّت تأثّر در آن از آتش بیشتر است.[10] این حسرت و پشیمانی اگرچه سودی به حال شخص ندارد، اما نمیتوان آنرا گناه دانست.
با توجه به آنچه بیان شد، معمولاً «غبطه» در برابر «حسد» مطرح میشود، نه در مقابل «حسرت».
پی نوشتها:
[1]. طریحى، فخر الدین، مجمع البحرین، ج 4، ص 262، تهران، کتابفروشى مرتضوى، 1375 ش؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 7، ص 358، بیروت، دار صادر، چاپ سوم، 1414ق.
[2]. لسان العرب، ج 7، ص 358، نراقی، ملا احمد، معراج السعادة، ص 347، قم، هجرت، چاپ پنجم، 1377ش.
[3]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 2، ص 307، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[4]. ر.ک: امام خمینی، چهل حدیث، ص 105، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ چهل و چهارم؛ 1386ش؛ معراج السعاده، ص 347.
[5]. فراهیدى، خلیل بن احمد، العین ، ج 3، ص 134، قم، هجرت، چاپ دوم، 1410 ق؛ لسان العرب، ج 4، ص 189.
[6]. الطارق، 9.
[7]. ابوالفتوح رازی، حسین بن علی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیرالقرآن، تحقیق، یاحقی، محمد جعفر، ناصح، محمد مهدی، ج 13، ص 83، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، 1408ق.
[8]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق، داودی، صفوان عدنان، ص 234، دمشق، بیروت، دارالعلم، الدار الشامیة، چاپ اول، 1412ق.
[9]. آل عمران، 156.
[10]. مصطفوی، حسن، تفسیر روشن، ج 5، ص 108- 109، تهران، مرکز نشر کتاب، چاپ اول، 1380ش.
منبع:جام
211008