کد خبر : ۴۹۴۳۶
تاریخ انتشار : ۲۱ اسفند ۱۳۹۳ - ۰۵:۳۷

احمد کسروی کیست و چرا کشته شد؟

روز 20 اسفند 1324 خورشیدی احمد کسروی بدست گروه فدائیان اسلام به قتل رسید و جان خود را بر سر عناد با مذهب تشیع و توهین‌های مکرر به مقدسات آن از دست داد.
عقیق:احمد کسروی متولد سال 1269 ش است. او در جوانی آراء تجددطلبانه پیدا کرد و در زمان وزارت داور در عدلیه‌ رژیم رضاشاه، مدتی به عنوان دادستان تهران به کار مشغول شد.

کسروی از سال 1311ش به فعالیت‌های اجتماعی و فرهنگی در مسیر ترویج افکار خود پرداخت. سال 1312ش در اوج اختناق رضاشاهی «مهنامه‌ پیمان» انتشار داد. به دلیل جهت‌گیری ضد اسلامی و به ویژه ضد شیعی آراء کسروی، رژیم رضاشاه که هر نوع امکان فعالیت فرهنگی اصیل را از بین برده بود به او اجازه‌ فعالیت و ترویج آراء خود را داد.

کسروی گرایش شدید ناسیونالیستی داشت و به بیماری لاعلاج روشنفکران این دروه در خصوص به اصطلاح «اصلاح زبان فارسی» از کلمات عربی مبتلا بود. کسروی در مسیر ترویج آراء خود به تألیف و انتشار کتب مختلف نیز پرداخت. کسروی اگرچه فردی سکولاربود و نقش چندانی برای دین در امر حکومت قائل نبود، داعیه‌ نحوی رفرماسیون مذهبی! به ویژه علیه شیعه و روحانیت اصیل آن را داشت. کسروی به عنوان یک روشنفکر التقاطی یا به اصطلاح دینی به ترویج نحوی آیین مذهبی ابداعی خود به نام «پاک‌دینی» پرداخت.

آن گونه که از سخنان کسروی برمی‌آید، او «پاک‌دینی»!؟ ابداعی خود را جانشین اسلام می‌دانست و می‌گفت: «پاک‌دینی جانشین اسلام است، دنباله‌ آن است.

در گوهر و بنیاد جدایی نمی‌باشد. جدایی در راه و برخی پایه‌گذاری‌هاست و این بایستی باشد خواست خدا چنین می‌بوده. آیین او این می‌باشد».آن گونه که به نظر می‌آید او برای خود شأن و رسالت هدایت بشر را قائل بوده است. او در «رساله‌ من چه می‌گویم؟» خود را طبیبی می‌داند که «بر سر بیمار سخت رنجوری فرا رسیده است» جالب است که برخی دعاوی کسروی در رسالات مهنامه‌ پیمان بازگویی آرایی در خصوص «پلورالیسم دینی» [بدون ذکر این اصطلاح] می‌باشد کسروی پس از دعوی دین‌سازی که البته ابتدا از دعوی نحوی «پاکسازی دین» آغاز گردیده و به دین‌سازی منجر گردید، به پی‌ریزی عبادت خاص خود نیز می‌پردازد. کسروی به تبع اندیشه‌ روشنفکری، دین را ذیل خردگرایی منقطع از وحی تعریف می‌کند. کسروی به لحاظ سیاسی طرفدار «لیبرالیسم مبتنی بر مشروطه» بوده و در رساله‌ی «مشروطه بهترین شکل حکومت» به تبیین آراء خود در این خصوص می‌پردازد.

کسروی معتقد به در پیش گرفتن رویکرد مبتنی بر «اندیشه‌ی پیشرفت ناسوتی» و تجددگرایی سطحی ذیل ایدئولوژی ناسیونالیسم بوده است. آن گونه که از نوشته‌های کسروی برمی‌آید او منکر معاد جسمانی بوده و نحوی تلقی خاص از وحی داشته است. کسروی اگرچه در برخی رساله‌های خود با «اروپاییگری» و تشبه به غربیان مخالفت می‌کند اما با پذیرش مبادی و غایات «اندیشه‌ پیشرفت ناسوتی» و مشهورات منورالفکری و مدرنیستی و تأکیدی که بر دست‌یابی به «تمدن» در معنای متجددانه‌ آن دارد، عملاً خود به مروج مدرنیزاسیون سطحی در ایران بدل می‌شود و این پارادوکسی است که آراء کسروی با آن روبه‌رو است. کسروی عقاید کفرآمیزی در خصوص انکار ختم نبوت نیز دارد.
کسروی رضاخان و سپس رضا شاه را راه گذار ایران از عقب افتادگی به دوران تجدد می‌شناسد. وی بارها از اقداماتی نظیر دایر کردن سرشماری، شناسنامه، مدارس جدید، دادگستری نو، ایجاد دانشگاه، برچیدن ملوک الطوایفی، آزادی زنان و دیگر اقدامات عمرانی رضا شاه پشتیبانی کرده است. با وجود این، استقلال فکری کسروی، مانع از آن می‌باشد تا پشتیبانی خود را بدور از نقد و بدون قید و شرط انجام دهد. وی در نوشته‌هایی چون « افسران ما »، « در پیرامون دادگستری»، «در پیرامون ادبیات »، « در پیرامون شعر و شاعری » نشان داده است که به برخی جریان ها و شخصیت‌های پیرامون رضا شاه خوش بین نیست و آنان را جزء « کمپانی خیانت » می‌شناسد. با کمال شگفتی، یکی از همین شخصیت ها، داور، بنیانگذار دادگستری مدرن است. وی بارها درباره داور و هژیر و فروغی و حکمت به تندی داوری کرده است و آنان را مأنور تخریب اقدامات اصلاحی رضا شاه شناسانده است. انتقاد کسروی، تنها به اطرافیان رضا شاه محدود نمی‌شود.

در مورد زمین‌های قزوین، که کسروی پرونده آن ها را به جریان انداخت و به محکومیت رضا شاه حکم داد و پیش از ابراز حکم، اجرائیات را به همراه خود به قزوین برد و اسناد مالکیت را به نام روستائیان کرد و پس از اجرای حکم، به علنی کردن آن پرداخت، خود رضا شاه مورد انتقاد شدید کسروی قرار گرفت و می‌گوید اگر رضا شاه خواستار اجرای قانون در کشور است، باید اجرای آن را از خود آغاز کند.21
اساساً کسروی به عنوان یک روشنفکر التقاطی‌اندیش و ناسیونال ـ لیبرالیست دشمنی ویژه‌ای با تفکر شیعی و روحانیت شیعه به عنوان پاسدار معارف قدسی تشیع داشت. کسروی با نگارش رساله‌ زشت و پر از توهین و دروغی به نام «شیعیگری» به اهانت به این آیین مقدس و انکار مهدویت و نیز بیان زشت‌ترین توهین‌ها پرداخت.

کسروی از علاقه‌مندان طالبوف و ملکم‌خان و روشنفکران اروپایی «عصر روشنگری» بود. در آراء اقتصادی کسروی تقلیدبارزی از آراء «سیسموندد و سیسموندی» اقتصاددانان سوئیسی مبلغ سوسیالیسم تخیلی دیده می‌شود. در پی تداوم کفرگویی‌ها و اهانت‌های تحریف‌گرانه‌ کسروی نسبت به حقایق دینی و معانی قدسی آیین تشیع، سرانجام به سال 1324 ش توسط «فداییان اسلام» اعدام انقلابی شد.

منبع:فارس

احمد کسروی متولد سال 1269 ش است. او در جوانی آراء تجددطلبانه پیدا کرد و در زمان وزارت داور در عدلیه‌ رژیم رضاشاه، مدتی به عنوان دادستان تهران به کار مشغول شد.

کسروی از سال 1311ش به فعالیت‌های اجتماعی و فرهنگی در مسیر ترویج افکار خود پرداخت. سال 1312ش در اوج اختناق رضاشاهی «مهنامه‌ پیمان» انتشار داد. به دلیل جهت‌گیری ضد اسلامی و به ویژه ضد شیعی آراء کسروی، رژیم رضاشاه که هر نوع امکان فعالیت فرهنگی اصیل را از بین برده بود به او اجازه‌ فعالیت و ترویج آراء خود را داد.

کسروی گرایش شدید ناسیونالیستی داشت و به بیماری لاعلاج روشنفکران این دروه در خصوص به اصطلاح «اصلاح زبان فارسی» از کلمات عربی مبتلا بود. کسروی در مسیر ترویج آراء خود به تألیف و انتشار کتب مختلف نیز پرداخت. کسروی اگرچه فردی سکولاربود و نقش چندانی برای دین در امر حکومت قائل نبود، داعیه‌ نحوی رفرماسیون مذهبی! به ویژه علیه شیعه و روحانیت اصیل آن را داشت. کسروی به عنوان یک روشنفکر التقاطی یا به اصطلاح دینی به ترویج نحوی آیین مذهبی ابداعی خود به نام «پاک‌دینی» پرداخت.

آن گونه که از سخنان کسروی برمی‌آید، او «پاک‌دینی»!؟ ابداعی خود را جانشین اسلام می‌دانست و می‌گفت: «پاک‌دینی جانشین اسلام است، دنباله‌ آن است.

در گوهر و بنیاد جدایی نمی‌باشد. جدایی در راه و برخی پایه‌گذاری‌هاست و این بایستی باشد خواست خدا چنین می‌بوده. آیین او این می‌باشد».آن گونه که به نظر می‌آید او برای خود شأن و رسالت هدایت بشر را قائل بوده است. او در «رساله‌ من چه می‌گویم؟» خود را طبیبی می‌داند که «بر سر بیمار سخت رنجوری فرا رسیده است» جالب است که برخی دعاوی کسروی در رسالات مهنامه‌ پیمان بازگویی آرایی در خصوص «پلورالیسم دینی» [بدون ذکر این اصطلاح] می‌باشد کسروی پس از دعوی دین‌سازی که البته ابتدا از دعوی نحوی «پاکسازی دین» آغاز گردیده و به دین‌سازی منجر گردید، به پی‌ریزی عبادت خاص خود نیز می‌پردازد. کسروی به تبع اندیشه‌ روشنفکری، دین را ذیل خردگرایی منقطع از وحی تعریف می‌کند. کسروی به لحاظ سیاسی طرفدار «لیبرالیسم مبتنی بر مشروطه» بوده و در رساله‌ی «مشروطه بهترین شکل حکومت» به تبیین آراء خود در این خصوص می‌پردازد.

کسروی معتقد به در پیش گرفتن رویکرد مبتنی بر «اندیشه‌ی پیشرفت ناسوتی» و تجددگرایی سطحی ذیل ایدئولوژی ناسیونالیسم بوده است. آن گونه که از نوشته‌های کسروی برمی‌آید او منکر معاد جسمانی بوده و نحوی تلقی خاص از وحی داشته است. کسروی اگرچه در برخی رساله‌های خود با «اروپاییگری» و تشبه به غربیان مخالفت می‌کند اما با پذیرش مبادی و غایات «اندیشه‌ پیشرفت ناسوتی» و مشهورات منورالفکری و مدرنیستی و تأکیدی که بر دست‌یابی به «تمدن» در معنای متجددانه‌ آن دارد، عملاً خود به مروج مدرنیزاسیون سطحی در ایران بدل می‌شود و این پارادوکسی است که آراء کسروی با آن روبه‌رو است. کسروی عقاید کفرآمیزی در خصوص انکار ختم نبوت نیز دارد.
کسروی رضاخان و سپس رضا شاه را راه گذار ایران از عقب افتادگی به دوران تجدد می‌شناسد. وی بارها از اقداماتی نظیر دایر کردن سرشماری، شناسنامه، مدارس جدید، دادگستری نو، ایجاد دانشگاه، برچیدن ملوک الطوایفی، آزادی زنان و دیگر اقدامات عمرانی رضا شاه پشتیبانی کرده است. با وجود این، استقلال فکری کسروی، مانع از آن می‌باشد تا پشتیبانی خود را بدور از نقد و بدون قید و شرط انجام دهد. وی در نوشته‌هایی چون « افسران ما »، « در پیرامون دادگستری»، «در پیرامون ادبیات »، « در پیرامون شعر و شاعری » نشان داده است که به برخی جریان ها و شخصیت‌های پیرامون رضا شاه خوش بین نیست و آنان را جزء « کمپانی خیانت » می‌شناسد. با کمال شگفتی، یکی از همین شخصیت ها، داور، بنیانگذار دادگستری مدرن است. وی بارها درباره داور و هژیر و فروغی و حکمت به تندی داوری کرده است و آنان را مأنور تخریب اقدامات اصلاحی رضا شاه شناسانده است. انتقاد کسروی، تنها به اطرافیان رضا شاه محدود نمی‌شود.

در مورد زمین‌های قزوین، که کسروی پرونده آن ها را به جریان انداخت و به محکومیت رضا شاه حکم داد و پیش از ابراز حکم، اجرائیات را به همراه خود به قزوین برد و اسناد مالکیت را به نام روستائیان کرد و پس از اجرای حکم، به علنی کردن آن پرداخت، خود رضا شاه مورد انتقاد شدید کسروی قرار گرفت و می‌گوید اگر رضا شاه خواستار اجرای قانون در کشور است، باید اجرای آن را از خود آغاز کند.21
اساساً کسروی به عنوان یک روشنفکر التقاطی‌اندیش و ناسیونال ـ لیبرالیست دشمنی ویژه‌ای با تفکر شیعی و روحانیت شیعه به عنوان پاسدار معارف قدسی تشیع داشت. کسروی با نگارش رساله‌ زشت و پر از توهین و دروغی به نام «شیعیگری» به اهانت به این آیین مقدس و انکار مهدویت و نیز بیان زشت‌ترین توهین‌ها پرداخت.

کسروی از علاقه‌مندان طالبوف و ملکم‌خان و روشنفکران اروپایی «عصر روشنگری» بود. در آراء اقتصادی کسروی تقلیدبارزی از آراء «سیسموندد و سیسموندی» اقتصاددانان سوئیسی مبلغ سوسیالیسم تخیلی دیده می‌شود. در پی تداوم کفرگویی‌ها و اهانت‌های تحریف‌گرانه‌ کسروی نسبت به حقایق دینی و معانی قدسی آیین تشیع، سرانجام به سال 1324 ش توسط «فداییان اسلام» اعدام انقلابی شد.

- See more at: http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13931220000323#sthash.vJjAQhro.dpuf

ارسال نظر
غیر قابل انتشار: ۲
در انتظار بررسی: ۱
انتشار یافته: ۱
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۳:۳۴ - ۱۳۹۵/۰۵/۱۲
4
2
مردی دانشمند و ایران دوست بود
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین