۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۲۹ : ۰۵
وی متولد سال1369 است و از سال 1379 وارد حوزه شد و حدود سه سال است که در دروس خارج فقه و اصول حوزه علميه قم شرکت ميکند و چند سالي است که در مؤسسه جامعة القرآن الکريم و در کنار پدرشان حجت الاسلام و المسلمین سید محمد مهدی طباطبایی، بهصورت رسمي فعاليت ميکند. بيشتر کارشان در زمينه تحقيق و تأليف و تدوين کتب آموزشي است و تا کنون دو کتاب تالیف نموده، يکي از آنها «حفظ کافي» است که آماده چاپ می باشد و دیگری «آموزش بکارگيري آيات» است که در آستانه انتشار قرار دارد، سيدمحمدحسين در سال 1389 ازدواج کرده و اکنون صاحب دو فرزند است.
در ادامه متن گفتگوی ماه نامه «نسیم وحی» با حجت الاسلام سید محمد حسین طباطبایی را میخوانید.
در مورد کتابي که شما و پدر گراميتان، تأليف کردهايد توضيح بفرماييد.
قبل از اين کار «حفظ کافي» گزينشهاي زيادي براي احاديث کافي شده بود، افراد مختلفي احاديثي را از اين کتاب شريف طبق سليقه و عقيده خودشان جدا کردند؛ اما همه اينها براي مطالعه بود و تاکنون هيچ گزينشي با هدف حفظ احاديث، صورت نگرفته است و صرفا براي اينکه بقيه بخوانند و مطالعه کنند، دست به اين کار زده بودند. ما خواستيم که بحث خواندن احاديث به حفظ آن هم منجر شود. حالا فرصت و مجال نيست تا فضليت فراوان و آثار بسيار حفظ احاديث را نقل کنيم. به هر حال سعي شده که تقريبا در قالب 68 درس، کتاب کافي را فعلا کار کنيم و روايتهاي را انتخاب کنيم که قابل حفظ هستند؛ يعني هم مختصر بوده و هم معاني بسيار خوبي هم داشته باشند يا اگر يک روايتي مثل روايتي که در کتاب عقل و جهل اصول کافي هست و توصيه امام کاظم عليهالسلام به هشام و خيلي طولاني است و فرازهاي خيلي قشنگي هم دارد، اينها را تقطيع کرديم و به شکل يک روايت ذکر کرديم و البته نشان داديم که اين تقطيع شده است. در بخش دوم کتاب، بعضي از روايتها را بهعنوان مطالعه قرار داديم که حالا عزيزاني که حفظ ميکنند؛ اگر علاقه داشتند و خواستند ميتوانند آنها را هم حفظ کنند، چون بعضي از اين روايات را مثل يک داستان ذکر کردهايم و ممکن است حتي يک صفحه باشد و بيشتر جنبه مطالعاتي دارد، موضوعاتش هم از تفسير، حديث قدسي، موعظه و نکته و داستان و... را آوردهايم که يک حالت تنوعي داشته باشد و در واقع مرتبط با همان درس هست؛ مثلا اگر از باب صبر شروع کرديم تا باب کظمغيظ، مطمئنا اگر بحث تفسير، حديث قدسي، بوده است در همين محدوده که درس کار شده؛ آمده است. فقط در بحث ادعيه ما اين را داشتيم که چون دعاها معمولا طولاني هستند، سعي ميکرديم دعاهاي کوتاهتري انتخاب کنيم يا در هر درس بجاي 15 روايت، فقط دو يا سه روايت چند خطي بياوريم که همهاش دعا است. بعد از اين دو بخش که بحث درس و حفظ روايت و نيز روايات مطالعاتي بود، ميرسد به بحث تمرين که خوب تمرينها در قالب شش سؤال است؛ بعضيها براي امتحان از لفظ روايت است يا يکي از آن براي اينکه گويندة روايت را ذکر کنيم، هم بايد گوينده حفظ بشود، کدام امام اين روايت را فرمودهاند، هم خود لفظ؛ دو يا سه سؤال هم براي معنا است؛
مثلا يک موضوع داريم که آيه را دادهايم و گفتهايم که چگونه مربوط به اين روايت است، بالاخره اين شش سؤال هم براي تمرين آماده شده است، ترجمه روايات هم بعد از روايت نيامده بلکه در آخر کتاب ميآيد و در مرحله آخر بعد از تمرين، بعد از هر پنج درس، بحث آزمون هست، اينطور تنظيم شده که شخص، پنج درس کار ميکند و محفوظاتش زياد شده از طرفي هم مدنظرمان نيست که فقط حفظ بکند و آن هم يک حفظ کوتاه مدت و تمام بشود، اين فايدهاي ندارد. به همين علت آزمون را قرار داديم؛ البته اين آزمون را در اين کتاب بعد از پنج درس قرار داديم؛ اما هر شخص ميتواند بعد از هر سه درس يا چهار درس اين کار را انجام بدهد؛ ولي اين يک چهارچوب برايش گذاشتيم، شخص بايد با نهايت دقت حفظش را انجام بدهد و مرورش را هم انجام بدهد. نمره قبولي را سعي کرديم طوري قرار بدهيم که شخص با سه يا چهار غلط، اگر داشته باشد در اين آزمون قبول شود؛ يعني اين به منزله قبولي هست، بالاخره هر درس ميانگينش پانزده روايت است و پنج درس هم بوده؛ يعني خوب توانسته حفظ کند و چهار يا سه غلط دور از انتظار نيست. اين برنامه اصلي اين کتاب است. تقريبا رواياتي که بايد حفظ بشوند حدود هشتصد پنجاه روايت است البته به غير از رواياتي که براي مطالعه آمده است. اين کار در دو مجلد آماده شده و اميدواريم که انشاءالله مفيد باشد و مورد استقبال همه بخصوص حافظان قرآن که بعد از حفظ قرآن، ميخواهند روايات را بخواهند و حفظ کنند، قرار بگيرد. اين کتاب چون به صورت درسنامه و براي تدريس در کلاس هست، يک کتاب راهنماي تدريس هم براي آن در حال تدوين است که انشاءالله بزودي آماده ميشود. روايات اين کتاب، هم اولاً از کتاب کافي است که کتاب معتبري هست و بعد هم از تمام موضوعات است. اينها را ميتوانند مباحثه کنند، مرور کنند و خيلي براي حفظ کردن آسان شده و اميدواريم که انشاءالله مفيد و مؤثر باشد.
آيا ايده اين کتاب از همان شيوهاي گرفته شده که شما در کودکي داشتيد و احاديث موضوعي کافي را حفظ بوديد؟
مطمئنا همين طور است چون از کودکي نه فقط من؛ بلکه بچههاي ديگر، خواهران من هم حفظ ميکردند، پدرم دوست داشتند که منتخب روايات کافي را حفظ کنيم، نه اينکه همين رواياتهاي اين کتاب بود؛ ولي از اين روايات هم داخل آنها بود. بالاخره آن طوري که ما در سه چهار سالگي حفظ ميکرديم بايد خيلي راحتتر ميبود. حتي درباره تقطيع روايات هم بايد خيلي از رواياتها به جملات کوتاهتري تبديل ميشد؛ اما مخاطبين اين کتاب کساني هستند که ميخواهند به صورت تخصصي حفظ کنند و سن و سالشان هم ديگر سه و چهار سال نيست و رواياتهايي در کتاب است که نسبتا طولانيتر از رواياتي است که ما حفظ کرديم؛ اما مطمئناً انگيزهاي که فرموديد همينطور است؛ چون واقعا حفظي که کرديم، اثرش را ديديم هم علميّت بسيار خوبي براي خودمان داشت و همين الان دارد و هم اثري که در رابطه با اجراي برنامهها براي مردم داشت.
چه توصيهاي به حافظان قرآن داريد؟
حافظهاي که خداوند براي انسان قرار داده است، نعمت بزرگي است و اين که انسان بتواند حفظ بکند و اگر خدا کمک کند و آنچه انسان حفظ ميکند، قرآن و احاديث باشد، خوب اين يک نعمت ويژاي است و البته حتي در رابطه با آنهايي که حافظه خيلي کمي هم دارند، روايت داريم که اجرشان دو برابر است؛ چون با سختي بيشتري حفظ ميکنند؛ يعني نگفتهاند کسانيکه حافظهشان کم است، ديگر حفظ نکنند. در هر صورت وارد شده که شما قرآن را حفظ بکنيد، حتي آنهايي که برايشان سختتر است، ثوابش دو برابر است، در واقع براي آنها تشويقي است. به هر حال خيلي مطلوب است که انسان مطالب قرآن و روايات را حفظ کند، منتها حفظ يک مقدمه خوبي است براي رسيدن به مطبوع ما نه اين که فقط حفظ کردن هدف نهايي باشد؛ چون حفظ را خيليها ميتوانند انجام بدهند، حافظه خوب را الحمدلله خيليها دارند؛ اما اينکه در چه راهي خرج ميکنند و چه جور استفاده ميشود و نهايتا نتيجهاش چه ميشود، اين نتيجه مهم است و اهميت بيشتري دارد. يعني براي انسان نتيجه و اثر کار بسيار مهم است. مشاهده کرديم که برخي افراد، خوب حفظ کردند حالا يا قرآن را حفظ کردند و بعضا مطالب ديگري حفظ کردند، منتها آن نتيجهاي که واقعا دنبالش بودهاند را به دست نياوردند، چرا اين طور شد؟ آيا خودشان ادامه ندادند و براي رسيدن به مراحل بالاتر تلاش نکردند؟ آيا شرايط مهيا نبود؟ نميدانم؛ گفتهاند ما حفظ کرديم تمام شد، ديگر چه کار کنيم و برايشان عادي شده، بعد هم ديدم که خود آن حفظ ساده را هم از دست دادند. دوستان را بايد دقت کنند که اولا حفظ کردن هدف نيست بلکه مقدمه است براي فهم و عمل به قرآن. حافظ بايد محفوظاتش را تثبيت کند چه در زمينه قرآن چه احاديث، حتي در زمينه شعر، شعرهاي بسيار عالي، از مادحين اهلبيت عليهمالسلام وجود دارد يا اشعاري که خود اهلبيت عليهمالسلام سرودند و در کتب ما هم آمده است که شخص ميتواند حفظ کند و براي اينها هم اولا برنامه منظمي بايد داشته باشد و بعد هم از اين محفوظات بهعنوان يک مقدمه براي عمل کردن به مضامينش استفاده شود. هدف در حفظ بايد مشخص باشد، نگوييم خداوند حافظه به من داده و من حفظ ميکنم؛ اما نگاهي به مراحل بالاتر ندارم، بلکه هدف از حفظ بايد روشن باشد؛ شايد بيان اين نکته جالب باشد: روايتي هست که ميفرمايد که قرآن فرموده«إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنكَرِ» نماز بايد اينطوري باشد که انسان را «عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنكَرِ» از فحشاء و منکر باز دارد؛ يعني آنقدر انسان رابطه خود و خدا را بايد در نماز ارتقا دهد که ديگر به فکر گناه هم نيفتد؛ زيرا لذت انس با خداوند را چشيده و نميخواهد بخاطر يک لذت زودگذر دنيا آن ارتباط را از دست بدهد. حال اگر انسان بعد از نماز گناه کرد، در روايت دارد که در واقع اين نماز نه تنها انسان را به خدا نزديک نميکند؛ بلکه او را از خدا دور ميکند. او از آن عبادتش بهرهاي نميبرد، نمازش، هيچ فايدهاي ندارد. حفظ هم بايد اثري داشته باشد. شخص بايد به مراحل بالاتر از حفظ فکر کند، عزيزان حافظ، حتماً يک نيت خوب و يک هدف بلند را براي خودشان ترسيم کنند و از ابتداي حفظ به اين نکته توجه نمايند که براي چه ميخواهند حفظ کنند؟ به طور مثال اين هدف ميتواند به اين صورت باشد که اولًا براي خودشان چه اثري خواهد داشت و ثانياً بتوانند مُبلّغ باشند و معارف دين را بين مردم، خواه شيعيان و مسلمانان و خواه افرادي که تابع دين ديگري هستند، گسترش دهند، براي اين دارند حفظ ميکنند، اين خيلي مهم است.
يک خاطره از دوران کودکي خود نقل کنيد.
ميخواهم خاطرهاي را نقل کنم که مرتبط با بحثمان هم باشد. به خاطر دارم که يکي دو سال بعد از برنامههايي که در مکه و ايام حج در سال 1376 داشتيم، آنجا براي خانواده وزير کشور عربستان هم برنامه اجرا کرديم و بعد هم برگشتيم. خوب اين اجراي برنامه ما، بين خانواده سلطنتي عربستان خيلي پيچيده بود و بين خانوادههاي خودشان نقل ميشد که مثلا اين بچه آمده و برنامه اجرا کرد و اين طور قرآن ميخواند و... به اين صورت افراد ديگر و خانواده ساير مقامات عربستان هم مطلع شده بودند. به هر حال دو سال بعد از آن تهران، پيش سفير آن زمان ايران در عربستان بوديم، ايشان ميگفت که يکي از مقامات عربستان، پسر امير عبدالله، معروف به امير ترکي، با چند نفر هيئت همراه آمدند کاخ نياوران و گفتند:«ميخواهيم با آقاي طباطبايي هم يک ديداري داشته باشيم». البته به صورت رسمي نيامده بودند، ما رفتيم آنجا و تقريبا ساعتهاي نه و نيم، ده شب بود، نشستيم و ايشان کمي صحبت کرد و بالاخره گفت که ما وصف شما را که آمديد در کاخ سلطنتي و آنجا برنامههايي را داشتيد شنيديم. حالا آمدهايم خودمان از نزديک ببينيم. به او گفتند که ايشان حافظ قرآن هستند از هر جاي قرآن که دوست داريد، ميتوانيد سؤال کنيد. امير به مبل لم داده بود؛ البته با يک تکبر خاصي و گفت:«نه، من سؤال حفظ از ايشان ندارم». گفتند:«چه سؤالي از ايشان داريد؟» گفت:«براي من شعر بخوان». گفتند:«ايشان معروف نيست که شعر حفظ کرده باشند. ايشان حافظ قرآن هستند». اصرار کردند که نه شعر بخواند، حالا به لطف خداوند؛ چون زبان عربي را کار ميکرديم، بسياري از شعرهاي عربي را که در مدح اهلبيت عليهمالسلام بود و بعضي از اشعاري که خود اهلبيت عليهمالسلام سرودند، اينها را حفظ کرده بوديم. خدا لطف کرد بين تمامي اشعاري که حفظ کرده بودم، يک شعر خيلي مناسب را انتخاب کردم، همان شعر معروف امام هادي عليهالسلام را که در مجلس متوکل، خوانده بودند، در وصف پادشاهان که بالاخره آخر و عاقبت تمام خوشيهايي که اينها داشتند چه ميشود؛ خيلي با جزئيات آنجا گفته ميشود که خيلي جالب است. شعر نزديک يک صفحه است و من هم همهاش را حفظ بودم و خيلي شمرده شمرده از ابتداي آن شروع کردم به خواندن و نگفتم که شعر از کيست و براي چه کسي خوانده است. شروع کردم به خواندن خيلي شمرده شمرده و با همان شيوهاي که خودم در زمان بچگي داشتم، خيلي احساسي ميخواندم، بعد ديدم که يواش يواش وقتي به وسطهاي شعر رسيدم، هر چه بيشتر ميگذرد، اين شخص خودش را بيشتر جمع و جور ميکند، اول خيلي متکبرانه نشسته بود؛ اما از اواسط شعر به بعد خودش را جمع کرد، ديدم چشمانش سرخ شده، خيلي متأثر شده تا رسيدم به آخر شعر، ديدم اشک توي چشمانش جمع شده در واقع همه را تطبيق داده بود به خودش؛ بعد هم خيلي تشکر و تقدير کردند.
برنامه ارتباطي شما با مردم چگونه است؟
معمولا اجراي برنامه و دعوتي است. البته با توجه به برنامههايي که خودمان در قم داريم، سعي ميکنيم که طوري تنظيم کنيم که مشکلي پيش نيايد. به صورت هفتهاي يا دههاي نيست، کمتر است، معمولا دو يا سه روزه، سفرهايي به شهرهاي مختلف داريم. به لطف خداوند در سفرهايي که داريم سعي ميکنيم که جامع باشد و به استانهايي که ميرويم سعي داريم که در چند شهر برنامه داشته باشيم و حتما يک محفل عمومي هم داشته باشيم. اجراي عمومي که مردم بيايند. ديدارهايي هم با جامعه قرآني هر شهر و با مسئولين داريم که بر فعاليتهاي قرآني تأکيد ميکنيم.
مشکل جامعه امروز ما را چه ميبينيد و راه حل آن چيست؟
بيان دين به زبان روز براي عموم مردم، تا همه برداشت صحيح و جامعي از مسائل ديني داشته باشند. بهترين شيوهها، سادهترين روشها و بالاخره جذابترين روشها، براي ياد دادن مطالب قرآني بايد انتخاب بشود، مخصوصا در رابطه با مفاهيم خيلي مهم است که ما چه طور بگوييم؛ چه طور بيان کنيم؛ چه طور بتوانيم برداشت و استنباط کنيم نه اين که منظورم استنباط باشد؛ بلکه به زبان قوم صحبت کردن و با توجه به جامعه امروزي صحبت کردن است.«وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلاَّ بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ». البته خوب بحث مهمي که هست اين که جامعه قرآني يا مذهبي يا کساني که با اين موضوع در ارتباط هستند و مسئوليت دارند بايد توجه کنند که ذائقه مردم را با مسائلي که چندان به درد دنيا و آخرت آنها نميخورد، عادت ندهند. بهعنوان مثال ميگويم يک جايي که موسيقي يا فيلم هر چه بيشتر ترويج ميشود، گرچه بعضي فيلمها، البته خيلي کم، ممکن است فايده هم داشته باشد؛ ولي اکثر آنها هدف مثبتي را دنبال نميکنند و برعکس مسائلي در آنها ترويج ميشود که براي سلامت جامعه هم مضر است؛ به هر حال معمول فيلمها يا موسيقيها و کنسرتها هر چه از اينها بيشتر ترويج شود و شما از طرف ديگر بخواهيد فعاليت کنيد، کاري انجام بدهيد، واقعا سخت ميشود؛ هر چقدر هم طرح داشته باشيد؛ برنامه داشته باشيد، آن طرف ديگر باب شده، ترويج شده و يک مقدار براي مردم جذابتر شده و ذائقه ايشان به آن سمت رفته است. فکر ميکنم همه بايد کمک کنند. بهخاطر همين گفتم که يکي از برنامههاي ما در شهرستانها که ميرويم همين است؛ يعني با مسئولين که ديدار ميکنيم، خود آن مسئول يک مسئوليت کلي دارد، همه کاري ميتواند انجام بدهد؛ اما ميرويم و تأکيد ميکنيم که مثلا دقت کنيد که اولا اولويتهاي کاريتان، بحث کارهاي قرآني و مذهبي باشد، در اين زمينه اول کار کنيد و اين جبهه تقويت شود، بعد اگر کارهاي ديگري هم لازم بود، به آنها هم برسيد؛ يعني ما صحبتمان همين است وقتي از اين غافل ميشوند و اولويت ايشان ديگر، کارهاي قرآني و مذهبي نيست، به کارهايي ميپردازند که شما هر چقدر هم بخواهيد که در اين سمت و اين جبهه هم تلاش بکنيد و برنامه بريزيد، ميبينيد که خيلي سخت است و البته بگويم که در بحث همين کار قرآني خودمان و نيز بحثهاي مذهبي و فرهنگي، موازيکاري هم هست کارها تکراري است، اين يک آفت است که براي حل آن بايد مشکلات شناسايي شود. سازمانها و نهادهاي دستاندرکار بايد با هم تعامل و تعاون داشته باشند بعد هم منابع مادي و مالي آن و هم منابع علمي آن فراهم شود حالا منابع علمي مثل کتاب يا افرادي که متخصص هستند، همه جمع شوند کمک کنند، مشاوره بدهند، کتاب بنويسند؛ يعني همه اينها بايد جور باشد؛ اگر همه اينها جمع باشند؛ اما منبع مالي براي اجراي آن نباشد، باز هم ميبينيد که اينجا ناقص ميماند يا منبع مالي باشد، منبع علمي نباشد، بالاخره اصل آن همان «وَتَعَاوَنُواْ عَلَى الْبرِّ وَالتَّقْوَى» است که همه بايد تعاون و همکاري داشته باشند. بهعنوان نمونه در نمايشگاه قرآن بودم، شخصي را در آنجا ديدم که دکتراي فيزيک داشت، گفت:«من دارم در بحث فيزيک در قرآن، کار ميکنم، اول درس عادي خودم را ميخواندم و تدريس ميکردم، ولي بعد علاقهمند شدم که در قرآن هم مطالعه کنم که در قرآن چه آياتي درباره فيزيک گفته شده، تطبيقش چه طوري است». خيلي خوب است يک شخصي اين طور کار ميکند، منظورم اين است که هر کسي در هر رشتهاي؛ مثلا شيمي هم همينطور؛ علوم تجربي هم همين طور؛ همه بايد بيايند و تلاش کنند؛ اما اينها بايد با هم کار کنند، وقتي بحث اتحاد و همکاري پيش بيايد، خداي ناکرده استنباط شخصي هم پيش نياييد، اين کار خوب است و به نتيجه ميرسد؛ ولي اگر ببينيم يک نفر خودش بخواهد بياييد، اينکارها را انجام بدهد، آفاتي هم دارد، همه بايد يک جايي جمع بشوند با هم صحبت بکنند و بالاخره به يک اتفاق قولي و يک نظر واحدي برسند. انشاءالله
شما چند ديدار با رهبر معظم انقلاب داشتهايد، توصيهاي از ايشان را که در ذهن داريد، بفرماييد.
مقام معظم رهبري مدظلهالعالي در جلسهاي فرمودند که «شما قدر اين حفظ قرآنتان را بدانيد که چه کار بزرگي انجام دادهايد و من هم خيلي دوست داشتم که در همان سني که شما هستيد در دوران نوجواني حفظ کل قرآن را داشتم؛ منتها بهخاطر شرايطي که بود، آن زمان دروس حوزوي بود، کار ديگري که داشتم، نتوانستم کل قرآن را حفظ کنم و از اين بابت هم حسرت اين را ميخورم که چرا فرصتي نشد، براي اين که کل قرآن را حفظ کنم».
فرمودند:«هيچ وقت ترک نکنيد اين خواندن مرتب قرآن را و سعي کنيد که حفظتان را هميشه قوي داشته باشيد» و بالاخره خيلي تأکيد داشتند بر روي بحث حفظ مخصوصا و البته در کنارش توصيه به درسها، دروس حوزويمان و روايات را داشتند. منتها در بحث قرآن خيلي تأکيد داشتند. هر جلسه که خدمت ايشان ميرسيم، هنوز ميگويند که قرآن را چه کار کرديد؟ هنوز دوره داريد؟ خيلي روي اين نکته دقت دارند.
بيشتر مردم چهره کودکي شما را بخاطر دارند، برخورد امروز ايشان با شما چگونه است؟
مردم هميشه به واسطه لطفي که خدا به ما داشته و مردم ميشناسند، به ما لطف داشته و علاقه دارند. خوب در دوران کودکي به اين خاطر که برنامه زياد داشتيم و مردم ميديدند، خيلي جلوي چشم بوديم و به هر حال هميشه استقبال ميکردند؛ حتي اگر کار عادي داشتيم، حرم ميرفتيم يا جاي ديگري، مردم ازدحام ميکردند. خوب يک فاصلهاي که به خاطر درسها و برنامههايمان شد، نتوانستيم در تلويزيون حضور داشته باشيم، چهره هم در طي چند سال تغيير کرد، الان مردم کمتر ميشناسند و البته من خودم سعي کردم که خيلي در مصاحبهها و رسانهها نباشم؛ به همين خاطر يک وقتي زياد جلوي چشم بوديم و اين شهرت هم سختي خودش را دارد، ميدانيد آن کساني که در رسانهها مطرح ميشوند، اين مشکل برايشان هميشه هست که وقتي به خاطر مشکلي حضورشان کمرنگ ميشود، شايعات برايشان زياد ميشود و البته حضور مرتب در رسانه هم خيلي هم سخت است؛ البته اين را هم بگويم اين که در رسانهها حضور نداشتم، به اين معني نبود که با مردم در ارتباط نبودم. همين طور که اشاره شد، مسافرت داشته و داريم. همين الان هم در استانهاي مختلف در برنامههاي محفل عمومي که جمعيت زيادي هم ميآيند، اجرا دارم؛ اما ديگر آنطوري که در تلويزيون باشم، نيست و فکر ميکنم که راحتتر هستم. اينطور آرامش خاطر بيشتري دارم و البته در روايت هم داريم که خوشا به حال آن شخصي که جلوي چشم نبوده و گمنام باشد؛ حالا چه خاصيتهايي دارد، جزيياتش گفته نشده؛ ولي گفته شده که گمنام باشد و با انگشت به آن اشاره نشود که در واقع کنايه از اين است که همه او را بشناسند؛ يعني شهرت.
منبع:حوزه