۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۱۰ : ۰۵
سال ها رفت و دلم در تب و تاب است هنوز
نقش مستورى من؛ نقش بر آب است هنوز
به طرب حمل مکن سرخى رویم که ز هجر
قلب آکنده ز غم، دیده پر آب است هنوز
من کجا؟ یار کجا؟ طالع بیدار کجا؟
من اسیر غم او، بخت به خواب است هنوز
دامنش گیرم اگر لطف خدا یار شود
لیک افسوس که این قصه سراب است هنوز
سخت من طالب دیدار و تو غایب ز نظر
ز آتش هجر تو این قلب، کباب است هنوز
هم چو یک قطرۀ آبیم به دریاى جهان
زندگى زودگذر، هم چو حباب است هنوز
"ناصر" از عشق تو آموخت سخن گفتن را
زین سبب گفتۀ او گوهر ناب است هنوز
منبع: حسینیه مدح و مرثیه
211007