۰۵ آذر ۱۴۰۳ ۲۴ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۰۸ : ۰۳
_یکی از ایرادات ما کم بودن ایمان ماست. یقین نداریم که همه چیز در دست خداست. هیچ چیزی در عالم مؤثر نیست جز خدا. گاهی نماز نمی خوانیم تا به خیال خودمان سریعتر به مقصد برسیم و مثلا به ترافیک برنخوریم، غافل از آنکه همه ی این امور به دست خداست. چه بسا اگر نماز را اول وقت خوانده بودیم کارمان را خداوند راحت تر به سرانجام می رساند.
_هنگامی که ماجرای سقیفه اتفاق افتاد و خلافت امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السلام غصب شد، امام از عمویشان عباس پرسیدند تو چرا با ناحق همراه شدی. جواب داد "دیدم همه به آن سمت رفتند من نیز همراه شدم." در حالیکه به فرموده ی پیامبر اگر جمعیتی یک طرف باشد و علی در طرف مقابل، علی به تنهایی وزین تر از آن جمعیت است. نقل است که بعد از پیامبر فقط دوازده نفر به دین ایمان راستین داشتند. که سلمان و اباذر جزو همین دوازده نفرند.
_ می فرمایند "اگر اباذر آنچه به عنوان توحید در دل سلمان است را می شنید او را تکفیر کرده و به قتل می رساند و اگر نمی توانست، می گفت خدا رحمت کند کسی که سلمان را بکشد." این به آن دلیل است که اباذر گنجایش فکری و نظری سلمان را نداشت. به همین دلیل است هنگامی که امام علی علیه السلام از عظمت خود می گویند، مردم نمی فهمند.
_حضرت علی علیه السلام بعد از شهادت پیامبر فقط سه روز از خانه بیرون نیامدند. بعد از رحلت سلمان هفت روز از خانه بیرون نیامدند اما بعد از شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها روزها گذشت اما حضرت امیر از خانه بیرون نیامدند. وقتی سلمان به دیدار امیرالمومنین رفتند تا علت را جویا شوند امام فرمودند سلمان، بعد از پیامبر همه دلخوشی ام زهرایم بود اما حال چه کنم کسی را ندارم. وقتی امام با کمک سلمان با زحمت و سختی بسیار سعی کردند تا از خانه ییرون بیایند، تا چشمشان به درب نیم سوخته ی خانه و قتلگاه فاطمه ی زهرا افتاد بر روی خاک افتادند...