کد خبر : ۴۸۶۵۶
تاریخ انتشار : ۱۱ اسفند ۱۳۹۳ - ۲۲:۳۱
حضرت زهرا(س) در عیادت زنان انصار و مهاجر از ایشان چه فرمودند؟؛

سخنان حضرت زهرا(س) در بستر بیماری

از سر ناچارى ریسمان امور و وظایف را به گردن آنان انداخته، سنگینى و مسئولیت كار را بدان‎ها واگذاردم و ننگ عدالت‎كشى را بر آنها بار كردم.
عقیق:در كتاب احتجاج از سوید بن غفله روایت شده است: وقتی حضرت فاطمه(س) بیمار شد به آن بیمارى كه موجب رحلت آن حضرت گردید به هنگام شدت یافتن بیماریش گروهى از زنان مهاجر و انصار به عیادتش جمع شدند و بر آن حضرت سلام كرده گفتند: اى دختر رسول خدا! وضع بیماریت چگونه است و با آن چه مى‎كنى؟ آن حضرت ستایش خداوند سبحان كرده بر پدرش درود فرستاد، و سپس گفت :
حالم به گونه‎اى است كه از دنیاى شما بسى بیزار و مردانتان را دشمن مى‎دانم ! حال و قالشان را آزمودم و از آنچه كردند، بسى ناخشنودم و آن را به كنارى نهادم . چرا كه چون تیغ زنگارخورده نابُرّا و چون نیزه از قد، دو نیم شده، و صاحبان اندیشه‎هاى تیره و نارسایند.
چه بد ذخیره‎اى از پیش براى خود فرستادند. خشم خداوند را به جان خریدند و در آتش پاینده‎اند.
از سر ناچارى ریسمان امور و وظایف را به گردن آنان انداخته، سنگینى و مسئولیت كار را بدان‎ها واگذاردم و ننگ عدالت‎كشى را بر آنها بار كردم.
نفرین ابدی بر این مكاران، دور باشند از رحمت حق این ستمكاران، واى بر آنان ! از چه رو تمركز حق را در مركز خود سبب نگشتند؟ و از این راه خلافت را از پایه‎هاى نبوت دور داشتند و از سرایى كه محل نزول جبرئیل بود، به دیگر سرا بردند و از ید قدرت كاردانان دین و دنیا خارج ساختند!
به هوش ! كه زیانى بس بزرگ است ! چه چیزى سبب گردید تا از على (علیه‎السلام) عیبجویى كنند؟ عیب او گفتند؛ زیرا شمشیرش، خویش و بیگانه، شجاع و ترسو نمى‎شناخت. دریافتند كه او به مرگ توجهى ندارد. دیدند كه او چگونه بر آنها مى‎تازد و آنان را به وادى فنا مى‎افكند. و برخى را براى عقوبت و سرمشق دیگران باقى مى‎گذارد.
على خیر و نیكى را در نهان و آشكار براى آنان خوش مى‎دارد. او اگر بر مسند مى‎نشست هرگز بهره‎اى فراوان از بیت المال را به خود اختصاص ‍ نمى‎داد و از فزونى و ثروت دنیا جز به مقدار نیاز برداشت نمى‎كرد، به مقدار آبى كه تشنگى را فرو نشاند و خوراكى كه گرسنگى را برطرف نماید.
به كتاب خدا مسلط و دانا، و خشم او در راه خشنودى خداوند بود. به خداوند سوگند از طریق آشكار و نمایان حق منحرف شده از قبول دلایل و حجت‎هاى روشن و مبین، امتناع مى‎نمودند، آنان را به راه مستقیم، هادى و رهنمون مى‎شد و از انحراف و کج راهی آنان جلوگیرى مى‎نمود. به خداوند سوگند، اگر مردانتان در خارج نشدن زمام امور، از دستان على پاى مى‎فشردند و تدبیر كار را آنچنان كه پیامبر بدو سپرده بود، تحویل او مى‎دادند على آن را به سهولت راه مى‎برد و این شتر را به سلامت به مقصد مى‎رساند؛ آنگونه كه حركت این شتر رنج آور نمى‎شد. على آنان را به آبشخورى صاف و مملو و وسیع هدایت مى‎كرد كه آب از اطرافش سرازیر مى‎شد و هرگز رنگ كدورت به خود نمى‎گرفت . او آنان را از این آبشخور سیراب به در مى‎آورد.
على خیر و نیكى را در نهان و آشكار براى آنان خوش مى‎دارد. او اگر بر مسند مى‎نشست هرگز بهره‎اى فراوان از بیت المال را به خود اختصاص ‍ نمى‎داد و از فزونى و ثروت دنیا جز به مقدار نیاز برداشت نمى‎كرد، به مقدار آبى كه تشنگى را فرو نشاند و خوراكى كه گرسنگى را برطرف نماید.
(در آن هنگام) مرد پارسا، از تشنه حطام دنیا باز شناخته مى‎شد و راستگو از دروغگو متمایز مى‎گشت؛ در این صورت ابواب بركات آسمانى و زمین بر آنان گشوده مى‎شد. و خداوند به زودى آنان را به سبب اعمال و كردارشان مؤاخذه خواهد كرد. زیرا اگر ساكنان قریه‎اى ایمان آورده خداترسى پیشه مى‎ساختند بركات زمین و آسمان را بر آنان فرو مى‎ریختیم . اما آنان دروغ گفتند و ما آنان را در برابر آنچه كه به دست آورده بودند، گرفتار آوردیم و كسانى از اینان كه ستم روا داشتند نتیجه سوء كردارشان را به زودى خواهند یافت . آنان هرگز بر ما چیرگى نخواهند یافت .
بیایید! و بشنوید! روزگار چه طرفه معجونى در نهان دارد و چه بازیچه‎ها یكى از پس دیگرى آشكار مى‎سازد.
اى كاش مى دانستم به چه پناهگاهى تكیه داده‎اند؟ و كدامین ستون را پشتیبان گرفته‎اند؟ و به كدامین ریسمان تمسك جسته‎اند؟ و بر چه خاندانى پیشقدم شده، استیلا جسته‎اند؟ شگفتا! كه بد سرپرستى انتخاب كرده و بد دوستانى برگزیده‎اند. و ستمكاران (كه به جاى خداوند شیطان را اطاعت نمودند) چه بد مبادله كردند. اینان روى بال، به جاى پرهاى بزرگ، دُم را قرار داده اند، سر واگذارده، دُم اختیار نمودند.
به خاك مذلت ساییده باد بینى قومى كه خیال كردند با این اعمال كار خوبى را انجام داده‎اند. بدانید كه آنان فاسدند؛ ولى خود نمى‎دانند.
واى بر آنان ! آیا آن كس كه مردم را به راه راست فرا مى‎خواند، سزاوار پیروى است یا آنكه خود راه نمى‎داند؟ واى بر شما! چه بد داورى مى‎كنید.
اما به جان خود سوگند كه نطفه این بسته شده است . (و شتر این فتنه آبستن شده به همین زودى خواهد زایید) انتظار كشید تا این فساد در پیكر اجتماع اسلامى منتشر شود. از پستان شتر پس از این خون و زهرى كه زود هلاك كننده است، بدوشید. در اینجاست كه پویندگان راه باطل زیان بینند و مسلمانانى كه در پى خواهند آمد، در مى‎یابند كه احوال مسلمانان صدر اسلام چگونه بوده است . قلبتان با فتنه‎ها آرام خواهد گرفت. بشارتتان باد به شمشیرهاى كشیده و برّا، و حمله جائر و ستمكار، و در هم شدن امور همگان و خودرایى ستمگران ! غنایم و حقوق شما را اندك خواهند داد. و جمع شما را با شمشیرهایشان دور خواهند كرد. و شما جز میوه حسرت برداشت نخواهید نمود. كارتان به كجا خواهد انجامید؟ در حالى كه حقایق امور بر شما مخفى گردیده است . آیا شما را به كارى وادارم كه از آن كراهت دارید؟
واى بر آنان ! آیا آن كس كه مردم را به راه راست فرا مى‎خواند، سزاوار پیروى است یا آنكه خود راه نمى‎داند؟ واى بر شما! چه بد داورى مى‎كنید.
زنان حاضر در مجلس سخنان حضرت فاطمه (س) را پیش مردان خود بازگو و تكرار كردند. متعاقب آن، گروهى از بزرگان و رؤساى مهاجرین و انصار در حالى كه دنبال عذرخواهی و اظهار ندامت بودند، نزد حضرت زهرا (س) آمدند و به آن حضرت گفتند: اى سرور زنان عالم ! اگر ابوالحسن (على(ع) براى ما حقایق را عنوان مى‎كرد قبل از آنكه ما با دیگرى (ابوبكر) عهد وثیق و پیمان استوار و محكم بسته باشیم، هرگز از او روى بر نتافته به دیگرى میل نمى‎‎کردیم .
حضرت فاطمه (س) فرمود:
من مسؤولیت بازگویى حقایق را داشتم (نصیحتى بود از من به شما) حجت را بر شما تمام كردم. عذر شما، عذر مقبول و پسندیده‎اى نیست و تقصیر و كوتاهى شما مسلم و هیچ بهانه و توجیهى بعد از آن متصور نیست .
 
متن عربی:
قال سوید بن غفلة: لما مرضت فاطمة علیهاالسلام المرضة التى توفیت فیها اجتمع الیها نساء المهاجرین و الانصار یعدنها، فقلن لها: كیف اصبحت من علتك یا ابنة رسول الله؟ فحمدت الله وصلت على ابیها صلى الله علیه و آله ثم قالت :
اصبحت والله عائفة لدنیاكن، قالیة لرجالكن، لفظتهم بعد ان عجمتهم و شناتهم بعد ان سبرتهم فقبحا لفلول الحد و اللعب بعد الجد، و قرع الصفاة و صدع القناة، و خلال الاراء، و زلل الاهواء، و بئس ما قدمت لهم انفسهم ان سخط الله علیهم و فى العذاب هم خالدون، لا جرم لقد قلدتهم ربقتها، و حملتهم اوقتها و شننت علیهم غارها، فجدعا، و عقرا، و بعدا للقوم الظالمین .
ویحهم انى زعزعوها عن رواسى الرسالة، و قواعد النبوة و الدلالة، و مهبط الروح الامین، و الطبین بامور و الدین، الا ذلك هو الخسران المبین .
و ما الذى نقموا من ابى الحسن، نقموا منه والله نكیر سیفه، و قلة مبالاته بحتفه، و شدة و طاته، و نكال وقعته، تنمره فى ذات الله .
و تالله لو مالوا عن المحجة اللائحة، و زالو عن قبول الحجة الواضحة لردهم الیها، و حملهم علیها، و لسار بهم سیرا سجحا لا یكلم خشاشه، و لا یكل سائره، و لا یمل راكبه، و لاوردهم منهلا نمیرا صافیا رویا تطفح ضفتاه، و لا یترنق جانباه و لاصدرهم بطانا، و نصح لهم سرا و اعلانا، و لم یكن یحلى من الغنى بطائل، و لا یحظى من الدنیا بنائل، غیر رى الناهل، و شبعة الكافل، و لبان لهم الزاهد من الراغب، و الصادق من الكاذب، و لو ان اهل القرى امنوا و اتقوا لفتحنا علیهم بركات من السماء و الارض و لكن كذبوا فاخذناهم بما كانوا یكسبون، و الذین ظلموا من هؤلاء سیصیبهم سیئات ما كسبو و ما هم بمعجزین، الا هلم فاستمع و ما عشت اراك الدهر عجبا و ان تعجب فعجب قولهم، لیت شعرى الى اى سناد استندوا و على اى عماد اعتمدوا، و بایة عروة تمسكوا و على ایة ذریة اقدموا و احتنكوا لبئس المولى و لبئس ‍ العشیر، و بئس الظالمین بدلا، استبدلوا والله الذنابى بالقوادم، و العجز بالكاهل، فرغما لمعاطس قوم یحسبون انهم یحسنون صنعا الا انهم هم المفسدون و لكن لا یشعرون، ویحهم افمن یهدى الى الحق احق ان یتبع امن لا یهدى الا ان یهدى؟ فما لكم كیف تحكمون؟
اما لعمرى لقد لقحت فنظرة ریثما تنتج، ثم احتلبوا ملء القعب دما عبیطا و ذعافا مبیدا، هنا لك یخسر المبطلون، و یعرف التالون، غب ما اسس ‍ الاولون ثم طیبوا عن دنیاكم انفسا، و اطمئنوا للفتنة جاءشا، و ابشروا بسیف صارم و سطوة معتد غاشم، و بهرج شامل، و استبداد من الظالمین، یدع فیئكم زهیدا و جمعكم حصیدا، فیاحسرة لكم، و انى بكم، و قد عمیت علیكم انلزمكموها و انتم لها كارهون .
قال سوید بن غفلة: فاعادت النساء قولها علیهاالسلام على رجالهن فجاء الیها قوم من وجوه المهاجرین و الانصار معتذرین،
حضرت زهرا(س)
و قالوا: یا سیدة النساء لو كان ابوالحسن ذكر لنا هذا الامر من قبل ان نبرم العهد، و نحكم العقد، لماعدلنا عنه الى غیره . فقالت علیهاالسلام: الیكم عنى فلا عذر بعد تعذیركم، و لا امر بعد تقصیركم .


پی نوشت:

- احتجاج، ج 1، ص 286 - 292 .
منبع:باشگاه
211008

ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین