۲۰ مهر ۱۴۰۳ ۸ ربیع الثانی ۱۴۴۶ - ۴۳ : ۰۵
یادداشت/ احمد غلامعلی
امروز مخاطب زینب کیست؟ آیا مسلمانان اصلیترین دشمن خود را میشناسند که اشد الناس للذین آمنوا الیهود؟ و یا آنکه به جای دشمن اصلی به درگیری درون مذهبی پرداختهاند؟
عقیق:حجتالاسلام احمد غلامعلی (معاون پژوهشی پژوهشکده دارالحدیث): احساس، عاطفه و هیجان واکنش طبیعی انسانها به رویدادهاست ولی گاه آنچنان عاطفه و احساس در زندگی فراگیر میشود که عقل و منطق کنار میرود. بسیاری از رفتارهای سیاسی امروز ما برخاسته از هیجانات و عواطف ماست اما دختر امیرمؤمنان علیهالسلام در سختترین شرایط عاطفی و احساسی، عقلانی میاندیشید و منطقی سخن میگفت. بیهوده نیست که او را «عقیله بنیهاشم» نامیدند و عالم سنی قرن هفتم در فضای فکری ضد زن اعراب، زینب را چنین وصف کرد: و کانت زینب امرأة عاقلة لبیبة جزلة؛ زینب زنی عاقل، خردمند و کامل بود. [1]
شرایط زینب پس از عاشورا به گونهای بود که اگر تمام عمر احساسی سخن میگفت و در وصف شهدای کربلا شعر میسرود و تنها و تنها میگریست، هیچکس او را نکوهش نمیکرد. هر کس شدت علاقه سیدالشهداء علیه السلام و زینب را دیده بود تنها برای از دست دادن چنان برادری به چنین خواهری حق میداد، چه برسد به آنکه بهترین خویشاوندان و باوفادارترین یاران تاریخ را در پیشِ دید او ذبح کرده باشند. اما زینب سلامالله علیها عقل و خرد و کمال را فراهم آورده بود و در سخنوری فرزند امیر بیان علیه السلام بود.
به کوفه رسید. کوفیان گریهکنان به استقبالش آمدند و همین صدای شیونِ کوفیان کافی است تا هق هق بانوی عزادر کربلا را به شیون و ندبه وادارد ولی چه گفت؟ هیچ! تنها اشارهای کرد که ساکت باشید و نتیجه چه شد؟ فَارتَدَّتِ الأَنفاسُ، وسَکَتَتِ الأَصوات نَفَسها؛ در سینهها حبس شدند و آواها فرو خفتند. [2]
کوفه یکباره خاموش شد. صدا از مرد و زن، خرد و کلان، انسان و حیوان در نمیآمد. اشاره زینب سبب شد که حتی همهمه کوفیان هم خاموش شود. کوفیان آرام آرام و آنگاه علی علیه السلام از حنجره زینب سخن آغازید و کوفه دگربار خطبههای مولا را نیوشید.
آغاز خطبه حمد خدا! و این یعنی در همه حال شکرگزار اوییم و صلواتی بر پدرش رسول خدا! الحَمدُ للهِ وَالصَّلاةُ عَلی أبی رَسولِ الله. و این یعنی همین اسلامِ زبانی را هم مرهونِ «پدرِ من» هستید.
و از همه مهمتر آسیبشناسی رفتارِ کوفیان در چهار جمله، رفتارهایی که متأسفانه برخی از آنها در میان ما هم رواج دارد. اینکه زینب سلام الله علیها پیش از سرزنش کوفیان، درد را تشخیص میدهد یعنی غلبه منطق بر احساس و آنگاه درد اصلی کوفیان را فریاد برآورد و به رخشان کشید:
1. سستی در رویارویی: کوفیان نه در عهد امیرمؤمنان و نه در زمان سیدالشهداء علیهالسلام، آنچنان که باید نتوانستند خوش بدرخشند. سست بودند خواه در رویارویی و ملاقات با دشمن و شاید هم در روابط اجتماعی میان خود هم چندان استوار نبودند چرا که زینب اولین درد کوفیان را «خَوّارونَ فِی اللِّقاءِ» معرفی کرد.
2. ناتوانی در برابر دشمن: دشمن را باید رصد کرد و در برابر آن ایستاد. نشناختن دشمن خود بزرگترین درد است و فرار از دشمن دردی بزرگتر. زینب علیها السلام دومین درد کوفیان را «عاجِزونَ عَنِ الأَعداءِ» دانست.
3. پیمانشکنی: بیعت، عالیترین نمادِ دموکراسی که یکان یکان مردم، صلاحیت شخصی را برای امیری و ولایت خود میپذیرند ولی کوفیان پذیرفتند و آنگاه هم امیرمؤمنان علیه السلام را تنها گذاشتند و هم دو برادر زینب علیها سلام را و زینب در یازدهم محرم بیماری مهلک آنان را چنین بیان کرد: «ناکِثونَ لِلبَیعَةِ»
4. بیوفایی: مؤمن را به تعهد و وفایش میشناسند و این خصلتی است که کوفیان از آن بیبهره بودند و زینب سلام الله علیها چهارمین درد کوفیان را بیفایی دانست: «مُضَیِّعونَ لِلذِّمَّة» [3]
و پس از آن بسیار زیبا به آنان فرمود که حال باید گریست چون بیمارید و درمانی ندارید:
أتبکونَ! إی وَاللّهِ فَابکوا کَثیرا وَاضحَکوا قَلیلًا، فَلَقَد فُزتُم بِعارِها وشَنارِها؛گریه مىکنید؟! آرى به خدا سوگند، باید فراوان بگِریید و کم بخندید، که به ننگ و عار آن رسیدهاید و هرگز از آلودگى آن، پاکیزه نخواهید شد. [4]
و امروز مخاطب زینب کیست؟ آیا مسلمانان اصلیترین دشمن خود را میشناسند که اشد الناس للذین آمنوا الیهود؟ و یا آنکه به جای دشمن اصلی به درگیری درون مذهبی پرداختهاند؟ و آیا امروز بر سر پیمان خود با امام شهیدان و شهدا هستیم و یا دلفریبی دنیا جایی برای دلبری خدا باقی نگذاشته است؟ و بالاخره آیا شیطان بزرگ، خرد شده است و یا عاجزون عن الاعداء شدهایم؟ امیدوارم که کوفی نباشیم و با آقا تا زمان دولت یار، وفادار. میلاد عقیله بنیهاشم مبارک.
پینوشتها:
[1] اسد الغابة ، ج 7 ص 134 رقم 6969.
[2] دانشنامه امام حسین علیه السلام ج 8 ص 118.
[3] همان
[4] همان
منبع:فارس
شرایط زینب پس از عاشورا به گونهای بود که اگر تمام عمر احساسی سخن میگفت و در وصف شهدای کربلا شعر میسرود و تنها و تنها میگریست، هیچکس او را نکوهش نمیکرد. هر کس شدت علاقه سیدالشهداء علیه السلام و زینب را دیده بود تنها برای از دست دادن چنان برادری به چنین خواهری حق میداد، چه برسد به آنکه بهترین خویشاوندان و باوفادارترین یاران تاریخ را در پیشِ دید او ذبح کرده باشند. اما زینب سلامالله علیها عقل و خرد و کمال را فراهم آورده بود و در سخنوری فرزند امیر بیان علیه السلام بود.
به کوفه رسید. کوفیان گریهکنان به استقبالش آمدند و همین صدای شیونِ کوفیان کافی است تا هق هق بانوی عزادر کربلا را به شیون و ندبه وادارد ولی چه گفت؟ هیچ! تنها اشارهای کرد که ساکت باشید و نتیجه چه شد؟ فَارتَدَّتِ الأَنفاسُ، وسَکَتَتِ الأَصوات نَفَسها؛ در سینهها حبس شدند و آواها فرو خفتند. [2]
کوفه یکباره خاموش شد. صدا از مرد و زن، خرد و کلان، انسان و حیوان در نمیآمد. اشاره زینب سبب شد که حتی همهمه کوفیان هم خاموش شود. کوفیان آرام آرام و آنگاه علی علیه السلام از حنجره زینب سخن آغازید و کوفه دگربار خطبههای مولا را نیوشید.
آغاز خطبه حمد خدا! و این یعنی در همه حال شکرگزار اوییم و صلواتی بر پدرش رسول خدا! الحَمدُ للهِ وَالصَّلاةُ عَلی أبی رَسولِ الله. و این یعنی همین اسلامِ زبانی را هم مرهونِ «پدرِ من» هستید.
و از همه مهمتر آسیبشناسی رفتارِ کوفیان در چهار جمله، رفتارهایی که متأسفانه برخی از آنها در میان ما هم رواج دارد. اینکه زینب سلام الله علیها پیش از سرزنش کوفیان، درد را تشخیص میدهد یعنی غلبه منطق بر احساس و آنگاه درد اصلی کوفیان را فریاد برآورد و به رخشان کشید:
1. سستی در رویارویی: کوفیان نه در عهد امیرمؤمنان و نه در زمان سیدالشهداء علیهالسلام، آنچنان که باید نتوانستند خوش بدرخشند. سست بودند خواه در رویارویی و ملاقات با دشمن و شاید هم در روابط اجتماعی میان خود هم چندان استوار نبودند چرا که زینب اولین درد کوفیان را «خَوّارونَ فِی اللِّقاءِ» معرفی کرد.
2. ناتوانی در برابر دشمن: دشمن را باید رصد کرد و در برابر آن ایستاد. نشناختن دشمن خود بزرگترین درد است و فرار از دشمن دردی بزرگتر. زینب علیها السلام دومین درد کوفیان را «عاجِزونَ عَنِ الأَعداءِ» دانست.
3. پیمانشکنی: بیعت، عالیترین نمادِ دموکراسی که یکان یکان مردم، صلاحیت شخصی را برای امیری و ولایت خود میپذیرند ولی کوفیان پذیرفتند و آنگاه هم امیرمؤمنان علیه السلام را تنها گذاشتند و هم دو برادر زینب علیها سلام را و زینب در یازدهم محرم بیماری مهلک آنان را چنین بیان کرد: «ناکِثونَ لِلبَیعَةِ»
4. بیوفایی: مؤمن را به تعهد و وفایش میشناسند و این خصلتی است که کوفیان از آن بیبهره بودند و زینب سلام الله علیها چهارمین درد کوفیان را بیفایی دانست: «مُضَیِّعونَ لِلذِّمَّة» [3]
و پس از آن بسیار زیبا به آنان فرمود که حال باید گریست چون بیمارید و درمانی ندارید:
أتبکونَ! إی وَاللّهِ فَابکوا کَثیرا وَاضحَکوا قَلیلًا، فَلَقَد فُزتُم بِعارِها وشَنارِها؛گریه مىکنید؟! آرى به خدا سوگند، باید فراوان بگِریید و کم بخندید، که به ننگ و عار آن رسیدهاید و هرگز از آلودگى آن، پاکیزه نخواهید شد. [4]
و امروز مخاطب زینب کیست؟ آیا مسلمانان اصلیترین دشمن خود را میشناسند که اشد الناس للذین آمنوا الیهود؟ و یا آنکه به جای دشمن اصلی به درگیری درون مذهبی پرداختهاند؟ و آیا امروز بر سر پیمان خود با امام شهیدان و شهدا هستیم و یا دلفریبی دنیا جایی برای دلبری خدا باقی نگذاشته است؟ و بالاخره آیا شیطان بزرگ، خرد شده است و یا عاجزون عن الاعداء شدهایم؟ امیدوارم که کوفی نباشیم و با آقا تا زمان دولت یار، وفادار. میلاد عقیله بنیهاشم مبارک.
پینوشتها:
[1] اسد الغابة ، ج 7 ص 134 رقم 6969.
[2] دانشنامه امام حسین علیه السلام ج 8 ص 118.
[3] همان
[4] همان
منبع:فارس