عقیله بنیهاشم (س) و رسالت ما
حضرت زینب کبری چگونه به عقل کامل رسید؟
آیت ا... عبدا... جوادی آملی - سرّ اشتهار حضرت زینب(س) به عقیله بنیهاشم این است كه برخیها عاقل نیستند و به دنبال تحصیل عقلند، برخیها عاقلند و عقل برای آنها به صورت حال است یعنی وصفِ دیرپا نیست بلكه گاهی هست و گاهی نیست،
عقیق:برخیها عاقلند و عقل برای آنها به منزله یك وصف مَلكه است، برخیها عاقلند كه عقل برای آنها به منزله فصل مقوّم است؛ آنها كه عقل برای آنها به منزله فصل مقوّم بود، به تمام معنی عقیلهاند. حسینبنعلی(ع) عقیله بنیهاشم است و زینب كبری(س) عقیله بنیهاشم. این «تاء»،«تاء» مبالغه است نه «تاء» تأنیث. وقتی میگویند انسان خلیفها... است نه خلیف ا...، برای این است كه این «تاء»، «تاء» مبالغه است، همان طوری که میگوییم فلان شخص علامه است، بنابراین، هم وجود مبارك حسینبنعلی(ع) عقیله بنیهاشم است هم وجود مبارك زینب كبری؛ عقل برای اینها به منزله فصل مقوّم بود. اگر كسی عقل برای او فصل مقوّم بود، كمالات از او نشأت میگیرد، مقهور اوست نه مسلّط بر او.
حافظان کمال و نیازمندان به کمال
برخی هستند كه كمال، آنها را حفظ میكند اما برخیها حافظ كمالند؛ اینكه ذات اقدس اله درباره وجود مبارك پیغمبر(ص) نفرمود تو دارای خُلق عظیمی یا متخلّق به خلق عظیمی بلكه فرمود:إِنَّكَ لَعَلَی خُلُقٍ عَظِیمٍ1 برای این است كه آن حضرت مسلّط بر عدل بود، مسلّط بر فضیلت بود. برخی میكوشند فضیلت، آنها را رها نكند و برخی میكوشند كه فضیلت را حفظ بكنند. اگر ذات، بالا آمد و خلیفه خدا شد و نورانی شد از این ذات نورانی،خُلق عظیم نشأت میگیرد. فرمود: إِنَّكَ لَعَلَی خُلُقٍ عَظِیمٍ، تو بر خُلق مسلّطی، خُلق در اختیار توست، نه تو با اخلاق بخواهی كامل بشوی، كمالِ اخلاق در این است كه از تو نشأت میگیرد. درباره برخی هم قرآن كریم فرمود: فَهُوَ عَلَی نُورٍ مِن رَبِّهِ2 برخی با نور حركت میكنند، مثل افراد عادی كه با چراغ حركت میكنند. برخی نورانیاند، هر جا آنها باشند نور است. درباره آن گونه افراد تعبیر قرآن كریم این است: فَهُوَ عَلَی نُورٍ مِن رَبِّهِ؛ كه نور زیر پای اینهاست، نور مركب اینهاست، اینها سوار بر نورند.
عقل؛ مقهور خاندان رسالت
عقیله بنیهاشم مسلّط بر عقل است، عقل در اختیار آنهاست، آنقدر اینها قویاند كه علم و عقل به معنای «ما عُبد به الرحمن»3، مقهور اینهاست چه اینكه اگر در نقطه مقابل، كسی گرفتار جهل بشود، او مركب جهل است. در سوره مباركه «اسراء» حرف ابلیس را كه نقل میكند میفرماید ابلیس میگوید من سوار بر افراد تبهكار میشوم؛ حنك و تحت حنك اینها را در اختیار میگیرم: (لَأَحْتَنِكَنَّ ذُرِّیتَهُ) 4 اِحتنك كه از باب افتعال است یعنی سوار بر مركب شد و حنكش را گرفت اینها كه سواركارند مسلّط بر حنك و تحت حنك این اسبند، افسارش در اختیار راكب است، ابلیس گفت من چنین حالتی دارم: (لَأَحْتَنِكَنَّ ذُرِّیتَهُ) یعنی سوار آنها میشوم، آنها مركوب من هستند، به من سواری میدهند. بنابراین اگر كسی به جایی رسید كه اول عاقل بود بعد عَقیل شد بعد عقیله شد (فَهُوَ عَلَی نُورٍ مِن رَبِّهِ)5 است، اول باید كوشید عاقل شد كه این عاقل اسم فاعل است بعد عقیل شد كه این صفت مشبهه است و دلالت بر ثبات دارد، بعد عقیله شد كه این «تاء»،«تاء» مبالغه است. ما اگر خواستیم از عقل سخن بگوییم باید سیره و سنّت و سریرت این ذوات قدسی را بشناسیم و بپذیریم و عمل كنیم و به دیگران منتقل كنیم.
پیروی از سیره ائمه(ع)، راه آسان شدن کارهای سخت
این راهها شدنی است، آنچه شدنی نیست و كسبكردنی نیست، آن مقام شامخ نبوّت و رسالت و امامت است كه: (ا... أَعْلَمُ حَیثُ یجْعَلُ رِسَالَتَهُ) 6 اما عاقل شدن، عقیل شدن، عقیله شدن ممكن است. شما گاهی میبینید هم درباره مردان هم درباره زنان روایاتی هست كه ائمه(علیهم السلام) فرمودند فلان شخص «منّا أهل البیت»7 این اختصاصی به سلمان(رض) ندارد، به مقام سلمان و اباذر و مقداد و عمّار رسیدن ممكن است، اما به مقامات اهل بیت (ع) رسیدن به آن سِمت رسیدن مقدور كسی نیست. بنابراین، این راه باز است بویژه برای كسانی كه اوایل سنشان است (یك) و در حوزههای علمی تلاش و كوشش میكنند (دو)؛ این دو سبب كمك میكند اینها این راه را طی كنند و بشوند (فَهُوَ عَلَی نُورٍ مِن رَبِّهِ 8 در مقابل عدّه دیگری كه در ظلمت فرو رفتند. اگر انسان مواظب راه خودش، گفتار خودش، كردار خودش بود اولاً از هر تاریكی نجات پیدا میكند بعد وقتی كه راه را پیدا كرد، طی آن راه برایش آسان میشود. درست است كه اول، گردنه صعبالعبور است، اما همین عقبه كئود كه فرمود: (فَلاَ اقْتَحَمَ الْعَقَبَه* وَمَا أَدْرَاكَ مَا الْعَقَبَه) 9 برای انسان سالك آسان میشود. فرمود: (فَأَمَّا مَنْ أَعْطَی وَاتَّقَی * وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَی * فَسَنُیسِّرُهُ لِلْیسْرَی)10 این به آسانی، كار خوب میكند. اگر نماز شب برای دیگران دشوار باشد برای او آسان است، اگر فهمیدن مطالب عمیق برای دیگران سخت باشد، عقبه كئود باشد، این به آسانی حل میكند و میفهمد. اینكه فرمود: (فَسَنُیسِّرُهُ لِلْیسْرَی) اختصاصی به خصلتهای عملی ندارد، اگر مراحل علمی باشد این طور است مراحل عملی باشد، این طور است. درست است كه بعضی از مسایل سخت است. طبق آن بیان نورانی حضرت امیر(ع) كه درباره قضا و قدر فرمود: «بحرٌ عمیقٌ فلا تلجه»11 دریای تاریك است عمیق است وارد این بحث نشو، مسأله قضا و قدر یك مسأله روشنی نیست، مسأله جبر و تفویض یك مسأله آسانی نیست، این كار دشواری است به هر كسی نمیرسد، اما همین مطلب عمیق برای برخیها خیلی شفاف و روشن حل میشود.
فرمود: (فَسَنُیسِّرُهُ لِلْیسْرَی) که این اختصاصی به برنامههای عملی ندارد، همان طوری كه خواندن نماز شب برای بعضیها آسان است، گرفتن روزههای مستحبّی برای بعضیها آسان است، مواظبت از چشم و گوش برای بعضیها آسان است، فهمیدن مطالب عمیق علمی هم برای بعضیها آسان است. اینكه گفتند: «دُم علی الطهاره یوسع علیك رزقك»12 یعنی همواره با وضو باشید روزی شما زیاد میشود، تنها روزی به معنای نان و آب و اینها نیست، علم روزی است، اخلاق روزی است، عقل روزی است، فضیلتها روزی است، روزیهای ظاهری هم روزی است. فرمود: «دُم علی الطهاره» همواره با وضو باشید این خیلی اثر دارد از همین راهها شروع میشود. خدای سبحان وعده داد این اختصاصی به وجود مبارك پیغمبر(ص) ندارد برای آنها خدا مراحل عالیه را آسان میكند، فرمود: (أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ * وَوَضَعْنَا عَنكَ وَزْرَكَ* الَّذِی أَنقَضَ ظَهْرَكَ * وَرَفَعْنَا لَكَ ذِكْرَكَ) 13 وجود مبارك موسای كلیم هم گفت: (رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی) 14 كارهای صعبالعبور را كه مقدور دیگران نیست خدا برای اینها آسان میكند، اما كارهایی كه از ما خواستند مقدور ما هست ولی سخت است خدا آن كارهای سخت را برای ما آسان میكند فرمود: (فَأَمَّا مَنْ أَعْطَی وَاتَّقَی * وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَی * فَسَنُیسِّرُهُ لِلْیسْرَی) این سینها سینهای تحقیقی است نه تسویفی نظیر (اسْتَكْبَرَ) و مانند آن كه مبالغه را نشان میدهد نه اینكه ما بعدها برای او آسان میكنیم یعنی تحقیقاً برای آنها آسان میكنیم. بنابراین عاقل شدن، عَقیل شدن، عقیله شدن مقدور دیگران هم هست اما به اندازه خودشان. آن اوجش كه مربوط به اهل بیت عصمت و طهارت(ع) است مقدور خود آنهاست، اما مراحل میانی و ضعیف، مقدور دیگران هم است.
پی نوشت ها:
1- قلم/ 4.
2- زمر/22.
3- الكافی/ ج1, ص11.
4- اسراء/ 62.
5- زمر/22.
6- انعام/ 124.
7- عیون اخبار الرضا، ج2، ص64؛ الامالی (شیخ طوسی)، ص45 و 525.
8- زمر/22.
9- بلد/ 11 و 12.
10- لیل/ 5 ـ 7.
11- التوحید (شیخ صدوق)، ص365.
12- فیض القدیر شرح الجامع الصغیر، ج4، ص361.
13- انشراح/ 1 ـ 4.
14- طه/ 25.
منبع:قدس
211008