۰۵ آذر ۱۴۰۳ ۲۴ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۱۵ : ۰۵
«قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُۆْمِنُوا وَلَكِن قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا یَدْخُلِ الْإِیمَانُ فِی قُلُوبِكُمْ وَإِن تُطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَا یَلِتْكُم مِّنْ أَعْمَالِكُمْ شَیْئًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ» (14حج)
ترجمه:برخى ازبادیهنشینان گفتند ایمان آوردیم؛ بگو ایمان نیاوردهاید؛ لیكن بگویید اسلام آوردیم و هنوز ایمان در دلهاى شما داخل نشده است و اگر خدا و پیامبر او را فرمان برید از ارزش كردههایتان چیزى كم نمىكند خدا آمرزنده مهربان است.
البته «ایمان» در فرهنگ توحیدی اسلام یک وهم نیست، بلکه حالتی است که از رسیدن به باوری بر اساس شناخت و قبول ایجاد میگردد و همین باور و حال خود سبب میگردد که فرد مۆمن از مشخصهها و ویژگیهایی در رفتارها و سلوک خود برخوردار گردد.
این مشخصهها بسیار در کلام وحی (قرآن کریم) و نیز سخنان اهل عصمت (علیهم السلام) بیان و تشریح شده است و هر کس خودش میتواند دریابد که تا چه میزان واجد آنهاست و اگر این مشخصه ها در او وجود دارد، تا چه حد عمق یافته و باور قلبی شده است؟
به عنوان مثال در آیات اولیه سوره المۆمنون میفرماید: مۆمنان رستگارند، همانهایی که در نمازشان خاشع هستند، از کار لغو و بیهوده اعراض و دوری دارند، اهل زکات هستند، از پاکدامنی و عفت خود محافظت میکنند، امانت و عهدشان را رعایت میکنند و از نمازشان محافظت میکنند.
دقت شود که در این مشخصهها دو بار [در ابتدا و در انتها] به نماز اشاره شده است و آن هم نه فقط اقامه نماز، بلکه در ابتدا میفرماید «خشوع در نماز» و در انتها میفرماید «محافظت از نماز» که هر دو امری بسیار ژرف و سنگین است. بدیهی است که هر مسلمانِ نمازخوانی نمیتواند به این دو مقام و دو حالت برسد، مگر آن که ایمان به قلبش راه یافته باشد.
ایمان یک مقطع محدود، یا یک حالت ثابت، یا یک درجه معینی نیست. بلکه یک کمال است و کمال نیز محدود نیست. اما در هر حال عرصهی ایمان نیز دروازهای برای ورودی دارد که آن «اسلام» است، لذا اسلام آوردن، قبل از ایمان آوردن است
ساختار ایمان و ستونهایش را حضرت امیرالمۆمنین، علی بن ابیطالب (علیه السلام) تشریح نموده و میفرمایند:
ایمان بر چهار پایه قرار دارد: 1. صبر - 2. یقین - 3. عدالت - 4. جهاد؛
صبر، چهار شعبه دارد: 1. اشتیاق 2. ترس 3. زهد 4. انتظار؛
یقین نیز دارای چهار شعبه است: 1. بینش در هوشیاری 2. رسیدن به دقائق حکمت 3. پند گرفتن از حکمتها 4. توجّه به روش پیشینیان؛
عدالت، نیز چهار شعبه دارد: 1. دقت در فهم 2. غور در علم و دانش 3. قضاوت صحیح 4. حلم استوار و ثابت؛
جهاد، نیز چهار شعبه دارد: 1. امر به معروف 2. نهی از منکر 3. صدق و راستی در جبهه جنگ 4. کینه و دشمنی با فاسقان... .(نهج البلاغه، حکمت 266)
بدیهی است که شاخصه اول و گام نخست در ایمان شناخت، باور، قبول و بالتبع قرار گرفتن در جرگه امّت رسول الله (صلی الله علیه و آله) و اطاعت و تبعیت از ایشان است.
حال برای محک زدن میزان ایمان خودمان، باید ببینیم که آیا از امّت، مطیع و تابع ایشان هستیم یا نه؟ یا اگر إن شاء الله هستیم، تا چه میزان؟
*- جالب است که بدانیم، اولین شاخصه امّت واقعی حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله)، نه نماز اول وقت و به جماعت است و نه روزههای پیاپی، بلکه دشمنی با کفار است که مستلزم دشمنشناسی و نیز دشمن داشتنِ دشمن است [چنان چه بسیاری دشمن را می شناسند، اما در قلب و عمل با او دشمنی ندارند]. لذا کسی که اصلاً دشمنشناس نیست، نمیتواند دشمنیِ دشمنان خدا را به دل داشته باشد و از اصحاب صدیق باشد، چه رسد به این که از مۆمنین نیز باشد. پس مرتبه اول دشمنی با کفار است. از این روست که «لا إله» قبل از «الاّ الله» و «فمن یکفروا بالطاغوت» قبل از «یۆمن بالله» است.
*- پس از این مرحله، شاخصه دوم، نظر رحمت داشتن به خودیهاست. ندیدید برخی به نام الله، رسول الله (صلی الله علیه و آله)، قرآن، اسلام و خلاصه دین و ایمان، در قلب و عمل از یک سو یا خدوم دشمن هستند و یا دست کم آب به آسیاب آنها میریزند و از سوی دیگر دائم خودزنی میکنند و توپخانه حملات را به سوی جبهه خودی میگیرند؟!
*- پس از این دو مرحله و پیدایش این دو حالت در قلب – که هر چه بصیرانهتر و عمیقتر باشد، نشان از شدت ایمان دارد – اهل نماز بودن است. البته نه نماز خواندن، بلکه اهل نماز بودن. به گونه ای که با دیدن صورتشان [ظاهر گفتار و رفتارشان] معلوم میشود که اهل رکوع و سجود به درگاه الهی هستند. اهل تقوا هستند، خشیّت الهی دارند.
مۆمنان رستگارند، همانهایی که در نمازشان خاشع هستند، از کار لغو و بیهوده اعراض و دوری دارند، اهل زکات هستند، از پاکدامنی و عفت خود محافظت میکنند، امانت و عهدشان را رعایت میکنند و از نمازشان محافظت میکنند
آیه:
«مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاء بَیْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِیمَاهُمْ فِی وُجُوهِهِم مِّنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِكَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَمَثَلُهُمْ فِی الْإِنجِیلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ یُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِیَغِیظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُم مَّغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِیمًا» (الفتح، 29)
ترجمه: محمد [صلی الله علیه و آله] پیامبر خداست و كسانى كه با اویند بر كافران سختگیر [و] با همدیگر مهربانند آنان را در ركوع و سجود مىبینى فضل و خشنودى خدا را خواستارند علامت [مشخصه] آنان بر اثر سجود در چهرههایشان است این صفت ایشان است در تورات و مثل آنها در انجیل چون كشتهاى است كه جوانه خود برآورد و آن را مایه دهد تا ستبر شود و بر ساقههاى خود بایستد و دهقانان را به شگفت آورد تا از [انبوهى] آنان [خدا] كافران را به خشم دراندازد خدا به كسانى از آنان كه ایمان آورده و كارهاى شایسته كردهاند آمرزش و پاداش بزرگى وعده دادهاست.
ملاحظه: