لبیک یا رسول الله؛
ابولهب! شرّ خود را از محمد(ص) بازدار
هنگام احتضار عبدالمطلب، ابولهب براي سرپرستي فرزند عبدالله داوطلب شد. اما عبدالمطلب به او گفت: شرّ خود را از محمد بازدار! سپس سرپرستي وي را به ابوطالب سپرد كه به نزديكي و محبت بيشتر ميان محمد و او انجاميد.
عقیق: در گزارشي آمده كه چون ثويبه ولادت پيامبر را به مولاي خود ابولهب بشارت داد، وي به پاس اين خبر خوش او را آزاد كرد و ثويبه پيامبر را شير داد. آوردهاند كه پس از مرگ ابولهب، وي را درخواب ديدند و از حالش پرسيدند. گفت: پس از شما راحتي نيافتم، جز اينكه از انگشتم به سبب آزاد كردن ثويبه مينوشم. اما اين ماجرا پذيرفتني نيست؛ زيرا آزادي ثويبه بيش از ۵۰ سالِ بعد، پس از هجرت رخ داده است. حتي به سبب آنكه وي پيامبر را شير داده بود، خديجه قصد داشت او را از ابولهب خريده، آزاد كند؛ ولي ابولهب از فروش وي خودداري كرد.عبدالمطلب تختي را كه از عبدمناف ارث برده بود، كنار بيت الحرام نصب كرده، بر آن مينشست و بزرگان و فرزندانش پيرامونش جمع ميشدند. كسي جز عبدالمطلب جرئت نشستن بر اين تخت را نداشت. يك روز كه بزرگان پيرامون آن تخت گرد آمده بودند، محمد خردسال آمد و بر آن نشست. ابولهب معترض شد و كوشيد با خشونت او را پايين آورد. اما عبدالمطلب بر سرش فرياد زد و او را از اين كار بازداشت و وي شرمنده بر جاي خود نشست.هنگام احتضار عبدالمطلب، ابولهب براي سرپرستي فرزند عبدالله داوطلب شد. اما عبدالمطلب به او گفت: شرّ خود را از محمد بازدار! سپس سرپرستي وي را به ابوطالب سپرد كه به نزديكي و محبت بيشتر ميان محمد و او انجاميد. روزي در ستيز ميان ابولهب و ابوطالب، ابولهب او را بر زمين زد و بر سينهاش نشست. محمد جوان به ابوطالب كمك كرد تا بر ابولهب فائق آيد. ابولهب به وي اعتراض كرد: من و او هر دو عموي تو هستيم. چرا به او كمك كردي؟ برخي همين رخداد را باعث دشمني ابولهب با پيامبر ميدانند؛ اما اين ديدگاه اختلافهاي اساسي اين دو را در حد درگيريهاي شخصي فروميكاهد. در اين زمينه، نبايد اموي بودن همسر وي اُمجميل را با توجه به رقابتهاي ديرين بنياميه و بنيهاشم، از نظر دور داشت.با اين همه، رفتار ابولهب با پيامبر پيش از بعثت مثبت بوده است. آنچه ميان آن دو رخ داده، از قبيل اتفاقاتي است كه ميان هر عمو و برادرزادهاي درآن روزگار ميتوانست رخ دهد. شاهد اين ادعا، ازدواج پسران ابولهب، عتبه و عتيبه، با دختران رسول خدا (صلي الله عليه و اله) است. اين ازدواجها تنها در صورتي ممكن بود كه روابط نسبتاً خوبي ميان آنان برقرار باشد. اما پس از آشكار شدن دعوت پيامبر (صلي الله عليه و اله)، روابط ابولهب با او سخت رو به تيرگي نهاد و وي به يكي از سرسختترين دشمنان پيامبر بدل گشت.با گذشت سه سال از بعثت پيامبر (صلي الله عليه و اله)، در پي نزول آيه {وَأَنذِر عَشِيرَتَكَ الأقرَبِينَ} (شعراء/۲۶، ۲۱۴) و در روز دعوت خويشان پيامبر (صلي الله عليه و اله) كه عموهاي ايشان، ابوطالب و ابولهب و عباس و حمزه نيز حضور داشتند، ابولهب مانع سخن گفتن پيامبر (صلي الله عليه و اله) شد و گفت: محمد شما را جادو كرده است. وي مجلس را بر هم زد و خويشان پيامبر را پراكنده كرد. گفتهاند برخي از زنان بنيهاشم كه از حضور ابولهب در اين جلسه واهمه داشتند، از پيامبر (صلي الله عليه و اله) خواستند تا از دعوت وي چشمپوشي كند.در جريان دعوت عمومي، پيامبر (صلي الله عليه و اله) قريشيان را گرد آورد و روي سنگي نزديك كوه صفا رفت و به ابلاغ رسالت خويش پرداخت. ابولهب برخاست و فرياد زد: زيان باد تو را! آيا ما را براي همين گرد آوردي؟ و سپس مردم را پراكنده كرد. برخي آوردهاند پيش از آنكه پيامبر (صلي الله عليه و اله) كنار كوه صفا سخن آغاز كند، ابولهب ميخواست مجلس را بر هم زند؛ اما ابوطالب با نهيبي كه به او زد، وي را از اين كار بازداشت. خداوند در پاسخ سخن ابولهب، سوره مَسَد را نازل كرد و فرمود: بريده باد هر دو دست ابولهب و مرگ بر او باد! هرگز مال و ثروتش و آنچه فرادست آورده، به حالش سودي نبخشد. به زودي وارد آتشي شعلهور و پرلهيب شود و نيز همسرش، در حالي كه هيزمكش است و طنابي از ليف خرما بر گردن دارد، همراه او خواهد بود. (مسد/۱۱۱، ۱-۵) در اين آيات، خداوند بر خلاف روش معمول در قرآن، از ابولهب نام برده و همسرش را ياد كرده و به صراحت آن دو را اهل دوزخ خوانده و عذابي سخت را به آنان وعده داده است. نيز در سبب نزول اين سوره گويند: ابولهب منكر قيامت و رستاخيز بود و عقيده داشت: محمد ما را از رخدادهاي پس از مرگ ميترساند؛ اما آنگاه كه مرده باشيم، وعده و وعيدهاي او به ما نميرسد. سپس دو دست خويش را باز ميكرد و در آن ميدميد و ميگفت: چيزي كه آن را باد برده است، چگونه ميتوان بازيافت؟ آنگاه خداوند سوره تبّت را فرستاد. در اين صورت، سوره را اينگونه بايد معنا كرد: هلاك و زيانكار باد دستهاي ابولهب كه چنين مثال آورد و منكر روز قيامت شد. وي در آتش جهنم ميگدازد و نه مال به فرياد وي ميرسد و نه دستاورد دنيا او را سودي دارد.از گزارشها برميآيد كه اندكي پيش از بعثت، رقيه و اُم كلثوم، دختران پيامبر، به ترتيب به عقد عتبه و عتيبه/ عتيق، پسران ابولهب، درآمدند و پس از بعثت پيامبر و پيش از آميزش، از آنها جدا شدند. البته برخي اين دو را دختران پيامبر ندانستهاند. در چگونگي طلاق آنان، برخي گويند: هنگامي كه سوره مسد نازل شد، پيامبر عتبه را فراخواند و از او خواست كه رقيه را طلاق دهد. اُم جميل نيز كه چنين ديد، فرزندش را تحريك كرد كه همسرش را طلاق دهد. دستهاي ديگر گويند: قريشيان برآن شدند تا با طلاق دختران پيامبر، ايشان به آنان مشغول شده، از انجام رسالتش بازماند. از اين رو، نزد دامادهاي پيامبر رفتند و درخواست خود را مطرح كردند. ابوالعاص بن ربيع، شوهر زينب دختر بزرگ پيامبر، نپذيرفت؛ اما عتبه، شوهر رقيه، به اين خواسته تن داد، به اين شرط كه آنان دختر أبان بن سعيد بن عاص يا سعيد بن عاص را به همسري او درآورند. بعضي نيز گويند: چون سوره مسد نازل شد، ابولهب فرزندانش را خواست و به آنان دستور داد تا دختران پيامبر را طلاق دهند و آنان نيز چنين كردند. عتيبه كه ازام كلثوم جدا شده بود، نزد پيامبر آمد و گفت: به دين تو كافرم و دخترت را طلاق دادم. نه تو مرا دوست بدار و نه من تو را دوست ميدارم. سپس به پيامبر حمله كرد و پيراهن ايشان را دريد. پيامبر وي را چنين نفرين كرد: «اللهم سلط عليه كلباً من كلابك». هنگامي كه وي عازم سفر تجاري به شام بود و شب در مكاني براي استراحت ماند، شيري او را كه ميان دوستان و كالاها پناه گرفته بود، يافت و دريد.بسياري از منابع، نفرين پيامبر و دريده شدن به دست شير را درباره عتبه دانستهاند و عللي براي آن برشمردهاند؛ همچون: طلاق دادن رقيه به تحريك والدينش، سبّ و آزار پيامبر، و كافر دانستن خود در پي نزول سوره والنجم. اما گويا شخص نفرين شده عتيبه است؛ زيرا منابع تصريح دارند كه عتبه همراه معتب هنگام فتح مكه اسلام آورد و در جنگ حنين، در ركاب پيامبر جنگيد و استقامت نشان داد. سفر تجاري عتيبه به شام و دريده شدنش چند سال پيشتر رخ داد و فرزندي از او نماند. گويا اشتباه ميان اين دو نام بيشتر از املاي دو اسم عتبه و عتيبه نشئت گرفته باشد.منبع:حج211008