کد خبر : ۴۶۹۹۳
تاریخ انتشار : ۲۴ بهمن ۱۳۹۳ - ۰۸:۳۸

جانشین بر حق من این نشانه ها را دارد!

بنا به روایات رسیده از راویان معتبر، امام حسن عسکری (ع) پیش از شهادت برای جانشین خویش ویژگی هایی را بیان فرموده بودند تا بدین طریق سایر مدعیان نتوانند به ادعاهای پوچ خود جامه عمل بپوشانند.
عقیق: در این باره آمده است که ابوالادیان نقل کرده است: من خدمتکار حضرت امام حسن عسکری (ع) بودم و نامه های آن بزرگوار را به شهرها می بردم و چون حضرت در بستر بیماری بودند؛ همان بیماری که به شهادتشان انجامید، من به خدمت حضرت شرف یاب شدم.
حضرت چند نامه نوشته و فرمودند: این نامه ها را به مدائن می بری، سفر تو پانزده روز طول می کشد، روز پانزدهم وارد سامرا خواهی شد، از خانه من صدای ناله و گریه خواهی شنید و مرا روی مغتسل- که برای غسل دادن گذاشته اند- خواهی دید.
ابوالادیان می گوید: عرض کردم: سرور من! اگر چنین اتفاقی بیفتد امام ما کیست؟
حضرت فرمودند: کسی که پاسخ نامه های مرا از تو بخواهد، او جانشین من است.
عرض کردم: بیش تر توضیح بفرمایید!
فرمودند: هر کس بر من نماز بخواند، امام پس از من خواهد بود.
عرض کردم: بیش تر توضیح بفرمایید!
فرمودند: هر کس خبر دهد در همیان ها (کیسه های چرمی پول) چقدر پول است، او جانشین من است.
پس جلال و عظمت امام حسن عسکری (ع) مانع شد از این که بپرسم در همیان چیست. آن گاه نامه ها را برداشتم و به طرف مدائن رهسپار شدم و پاسخ آن ها را گرفتم و روز پانزدهم وارد سامرا شدم؛ همان طوری که امام (ع) فرموده بودند صدای شیون و ناله از خانه آن حضرت شنیدم.
دیدم جعفر بن علی برادر حضرت، کنار در خانه ایستاده است و شیعیان دور او را گرفته اند و برای مرگ برادرش به او تسلیت و به مقام امامت، تهنیت می گویند.
من در دل با خود گفتم: اگر امام این شخص باشد، امامت از میان رفته است؛ زیرا من به طور کامل او را می شناختم که شراب خوار بود، قمار بازی می کرد و طنبور می نواخت. من نیز پیشرفتم و به او تهنیت گفتم، اما چیزی از من نپرسید.
در این هنگام عقید بیرون آمد و گفت: آقای من! برادرت کفن شده برای نماز تشریف بیاورید!
جعفر وارد خانه شد، شیعیان اطراف او را گرفتند، پیشاپیش همه سمّان و حسن بن علی قاتل معتصم معروف به سلمه بودند.
وقتی وارد حیاط شدیم، دیدیم امام حسن عسکری (ع) را کفن کرده و در تابوت گذاشته اند. جعفر پیش رفت تا بر جنازه برادر خود نماز بخواند، همین که شروع کرد تکبیر بگوید، کودکی با چهره ای گندم گون و موی های مجعّد بیرون آمد و ردای جعفر را با دست گرفت و فرمود: عمو عقب برو! من باید بر پدرم نماز بخوانم.
جعفر عقب رفت. رنگ چهره او از ناراحتی تغییر کرده بود. کودک پیش رفت و نماز خواند. آن گاه امام حسن عسکری (ع) کنار قبر پدر بزرگوارش دفن شد.
در این هنگام آن کودک به من رو کرد و فرمود: ای بصری! پاسخ نامه هایی که به همراه داری بده!
من پاسخ آن ها را به ایشان تقدیم کردم، با خود گفتم: این دو نشانه.
سپس به جانب جعفربن علی رفتم، آه می کشید. حاجز وشّاء به جعفر گفت: سرور من! این کودک که بود تا علیه او اعتراض شود؟
گفت: به خدا سوگند، تاکنون او را ندیده بودم و او را نمی شناسم.
ما همین طور نشسته بودیم که چند نفر از قم آمدند و از امام حسن عسکری (ع) پرسیدند. وقتی متوجه شدند حضرتش شهید شده گفتند: جانشین آقا کیست؟
مردم به جعفر بن علی اشاره کردند. قمی ها به نزد جعفر رفتند و به او سلام، تعزیت و تهنیت گفتند، آن گاه افزودند: ما چند نامه و مقداری پول آورده ایم شما بفرمایید نامه ها از آنِ چه اشخاصی است و مبلغ پول ها چه قدر است؟!
جعفر از جای خود برخاست و لباس های خود را تکانی داد و از روی تعجب گفت: از من می خواهند تا از غیب به آنان خبر بدهم!
در این هنگام خادمی از خانه بیرون آمد و گفت: شما نامه فلانی و فلانی را آورده اید و همیانی به همراه شماست که در آن هزار دینار است؛ اثر نقش ده دینار از آن سکه های از بین رفته است.
آنان، پول ها و نامه ها را به او دادند و گفتند: کسی که تو را فرستاده و این خبر را داده، امام است.
جعفر بن علی پیش معتمد رفت و جریان را به او گزارش داد.
معتمد مأموران خود را فرستاد و صقیل، کنیز امام را گرفتند و از او درباره جای آن کودک پرسیدند.
او در این باره چیزی نگفت و ادّعا کرد که باردار است تا از آن کودک پیگیری نکنند.
مأموران حکومتی آن کنیز را به ابن ابی شوارب قاضی سپردند، ولی به جهت مرگ ناگهانی عبیدالله بن یحیی بن خاقان و قیام صاحب زنج در بصره او را فراموش کردند. او از دست آن ها رهایی یافت.


پی نوشت ها:
1-علامه مجلسی، بحارالنوار، ج50: 333.
2-قاضی زاهدی، پرسش های مردم و پاسخ های امام حسن عسکری(ع): 143،145، 147.
منبع:قدس
211008


ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پربحث ها
پرطرفدارترین عناوین