لبیک یا رسول الله؛
ابولهب، عمو و دشمن سرسخت رسول خدا(ص)
ابولهب از بزرگان قريش بود كه بت ميپرستيد او به بت عزي ارادت ويژهاي داشت. به سبب مال و ثروتي كه اندوخته بود و همچنين انتساب به بني هاشم ادعا سقايت و وفايت كعبه را داشت اما به نظر ميرسد به علت برخي خصوصيات اخلاقي به اين مهم دست پيدا نكرد.
عقیق: عبدالعُزّي بن عبدالمطّلب بن هاشم، از تيره بنيهاشم قبيله قريش به شمار ميرود. كنيه اصلي او ابوعتبه است. برخي فرزندي به نام لهب براي او برشمرده و از اين رو، كنيهاش را ابولهب دانستهاند. لهب به معناي آتش، بلندي شعلههاي آتش، شعلههاي آتش بيدود و مانند آن آمده است. برخي گفتهاند چون جايگاه او دوزخ است، خداوند به او كنيه ابولهب داد. در واقع، به سبب گلگوني و زيبايي چهرهاش پدرش او را ابولهب خواند و سپس وي به همين كنيه شهرت يافت. در قرآن نيز از او با اين كنيه ياد شده است. (مسد/۱۱۱، ۱) بعضي دليل پرهيز قرآن از ذكر نام اصلي وي را چنين دانستهاند كه قرآن هرگز واژه عبد را به غير خدا اضافه نميكند.پدرش عبدالمطلب رئيس بنيهاشم و بزرگ قريش بود و مادرش لُبني بنت هاجر بن عبدمناف بن ضاطر از قبيله خُزاعه بود كه پيش از قريش بر مكه رياست داشت. همسرش عوراء اُم جميل بنت حرب بن اُميه، خواهر ابوسفيان بود كه در قرآن {حمالة الحطب} خوانده شده است. (مسد/۱۱۱، ۴) وي اشعاري نيز در هجو پيامبر دارد. جز وي همسري ديگر براي ابولهب ياد نشده و همه فرزندان ابولهب را از او دانستهاند.ابولهب مانند ديگر مشركان قريش در روزگار جاهليت بت ميپرستيد. وي به بت عُزّيٰ ارادت بيشتر داشت. بت عُزيٰ از دو بت ديگر، لات و منات، جديدتر بود و پس از آن دو مورد پرستش قرار گرفت و نزد قريش به بزرگترينِ بتها تبديل شد كه به زيارتش رفته، برايش قرباني ميكردند. دلبستگي او به اين بت شگفتآور بود. ابواُحيحه، سعيد بن العاص بن امية بن عبدالشمس بن عبدمناف، متوليِ بت عزي، چون به حال احتضار افتاد، از بيم آنكه اين بت پس از وي پرستيده نشود، ميگريست. ابولهب وي را دلداري داد و سوگند ياد كرد كه عُزّيٰ تا آن روز به سبب وي پرستيده نشده و بر اثر مرگ او نيز پرستش آن ترك نخواهد شد. ابواُحيحه از دلبستگي ابولهب به پرستش عُزّيٰ به شگفت آمد و وي را جانشيني مطمئن براي خود دانست. گويند ابولهب از آن پس ميگفت: اگر عُزّيٰ پيروز گردد، با خدمتي كه به او كردهام، در امان هستم و اگر محمد پيروز شود ـ كه نميشود ـ برادرزاده من است.اندكي پيش از بعثت پيامبر، ابولهب به سرقت گنجينه و دو غزال كعبه متهم شد. اين دو غزال زرين را قبيله جرهم دفن كرده بودند و عبدالمطلب هنگام حفر زمزم، آنها را يافت. شخصي به نام قيس بن عدي از بنيسهم، گروهي از جوانان قريش از جمله ابولهب را كه به خانهاش براي شرابخواري و آوازخواني رفتوآمد داشتند، به سرقت غزال كعبه تحريك كرد. برخي خود ابولهب را تحريكگر دانستهاند؛ زيرا وي خود را از اين دو غزال كه به پدرش تعلق داشت، داراي سهم ميدانست. زبير و ابوطالب، برادران بزرگتر ابولهب، برآشفتند و سوگند ياد كردند كه اگر به سارق دست يابند، دست او را قطع خواهند كرد. آن دو پس از دستيابي به سارقان دستشان را قطع كردند و چون خواستند دست ابولهب را قطع كنند، داييهاي وي كه از قبيله خزاعه بودند، به حمايت از وي برخاستند و با قدرت و نفوذشان او را از اين مجازات رهانيدند.آوردهاند كه ابولهب در دوران جاهليت به زناكاري شهرت داشت. وي همراه عاص بن وائل، امية بن خلف، ابوسفيان بن حرب و... در يك زمان با نابغه، مادر عمرو بن عاص كه همراه دخترانش به مكه آمده بود، درآميخت و آنگاه عمروزاده شد. همه اينان بر سر انتساب عمرو به خود به ستيز برخاستند. نابغه از آن رو كه عاص بن وائل به دخترانش بيشتر بخشش ميكرد، عمرو را به او نسبت داد.منبع:حج211008