۳۰ ارديبهشت ۱۴۰۳ ۱۲ ذی القعده ۱۴۴۵ - ۵۶ : ۰۸
همان وقتها بوده به گمانم! همان وقتها که خدا مرا گذاشت کنار شیخ حر و نقش فولادِ نرمِ پنجرهات را درهم پیچید! تاب داد به اسلیمیها. آب داد به ترنجها. جلا داد به سنگها. بال داد به کبوترها. دل داد به صیادها و دشت را برای آهو آفرید...
ای زلالِ نگاهت جاری... حضرت دریا! کجاست مبارکی ِ روضهای برای سر سپردن؟ که ساز ِ چهل چراغِ رواق منورهات هست و من اینجا خاموش، به چهل نه، که بیشتر از چهلها منزل فراق دچارم...؟
بیا و مرا بردار از پشت این خطوط و از بین این اذن دخولهای نیابتی و بسپار به دستانِ معمارهای حرمت! همانها که لابد یک تکه از نگاهِ تو را بین سبزآبیهای آستانت جا گذاشتهاند که اینقدر حتی وهمِ حرمت هم آرامم میکند...
وبلاگ : وما ادراک...؟
کدخبرنگار:211005