عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۴۶۷۱۹
تاریخ انتشار : ۱۶ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۹:۲۲
تمرینی که امام (ع) به عنوان بصری می دهند یک تمرین مهم برای رسیدن به سلامت درون است . امام نسخه شفابخش و مرهم مهر را این گونه بر قلب و ذهن ما جاری می سازد که اگر این جریان ها و موج ها خواستند آرامش درونی تو را بر هم بزنند و تو را به آشوب و کشاکش وادارند تو سکان را رها نکن.
عقیق:تمرینی که امام (ع) به عنوان بصری می دهند یک تمرین مهم برای رسیدن به سلامت درون است و برای همه ما می تواند قابل استفاده باشد. یکی از اموری که در طول روز، انرژی ذهنی و درونی ما را تلف می کند و ما را خسته و رنجور می کند و چه بسا عامل تشتت ها و پریشانی ها و افسردگی هاست همین واکنش های عصبی و بغض آلود نشان دادن به تلاطم های دنیای بیرونی است، مثل این می ماند که ناخدایی به دریا زده است و با هر موجی که به سمت او می آید دچار تنش می شود و سکان هدایت را رها می کند و با موج ها دهن به دهن می شود که مثلا چرا موجی که به سمت من آمده است چنین بزرگ بوده آیا اصلا به چه حقی، فلان موج به سمت کشتی من آمده است. اگرچه این تصویر در ذهن ما مضحک و خنده دار به نظر می رسد اما واقعیت آن است که ما هر روز در پیشامدهای زندگی با موج ها و خیزاب ها و تلاطم های روزانه چنین برخوردی داریم و به جای آن که با استعانت از پروردگار و بردباری- استعینوا بالصبر و الصلوه - کشتی مان را در میان امواج هدایت کنیم سکان را رها می کنیم و خود به  بخشی از  آن تلاطم و موج تبدیل می شویم. امام نسخه شفابخش و مرهم مهر را این گونه بر قلب و ذهن ما جاری می سازد که اگر این جریان ها و موج ها خواستند آرامش درونی تو را بر هم بزنند و تو را به آشوب و کشاکش وادارند تو سکان را رها نکن. اگر به تو گفتند یکی بگویی ده تا می شنوی تو به پیام حکمت آمیز قرانی ملحق شو که: اِدفع بالتی هی احسن.

شکر دریچه دریافت حکمت است

امام صادق علیه السلام در توصیه مهمی که به عنوان بصری دارند میان رزق های مادی و معنوی پیوند و ارتباط وثیقی را قائل هستند. پس نکته مهم این جاست که طالب علم حقیقی، منشأ رزق و روزی اش از راه حلال باشد.  نکته دوم این که وقتی می خواهد  غذایی بخورد،  نام خدا را بر آن چیزی که می خورد جاری سازد تا بداند  ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری. تا خورنده بداند که روابط پیچیده و اسباب شگفتی در عالم به کار بسته شده و در یک چرخه هماهنگ و منظم قرار گرفته اند تا محصول آن چرخه و روابط،  نانی باشد که اکنون در صورت یک لقمه به سمت دهان خورنده می رود. این است که جاری ساختن نام پاک خداوند و بسم الله الرحمن الرحیم، یادکرد خداوند و سپاس از الطاف و به جا آوردن رسم بندگی است. اگرچه محال است کسی بتواند آن گونه که شایسته خداوند است رسم شکر و سپاس را به جا بیاورد، اما هشیارانه از نعایم الهی بهره بردن و تنگ نظری نکردن، منشأ گشایش نعمت های الهی از جمله اعطای مقام حکمت و فرزانگی به آدمیان است همچنان که مژده و بشارت خدواند است که: لَئِن شَكَرْتُمْ لأَزِيدَنَّكُمْ / اگر رسم سپاس و شکر را به جای آورید نعمت ها بر شما افزونی خواهد گرفت و چه نعمتی والاتر از این که خداوند  به کسی حکمت و معرفت عطا کند. پس می بینیم که بین کوچک ترین حرکات یک مسلمان حقیقی حتی به اندازه جاری ساختن نام خدا بر لقمه ای که بر دهان می برد رابطه وجود دارد و  یاد خدا صدر و ذیل زندگی یک مسلمان حقیقی را در بر گرفته است.

هیچ ظرفی بدتر از ظرف شکم نیست

در ادامه این سفارش ها، امام (ع) حدیثی تکان دهنده و عبرت آموز از رسول الله صل الله علیه و آله و سلم درباره آداب غذا خوردن بیان می کنند:  مَا مَلاَ ءَادَمِيٌّ وِعَآءًا شَرًّا مِنْ بَطْنِهِ؛ فَإنْ كَانَ وَ لاَبُدَّ فَثُلْثٌ لِطَعَامِهِ وَ ثُلْثٌ لِشَرَابِهِ وَ ثُلْثٌ لِنَفَسِهِ / آدمی هیچ گاه ظرفی بدتر از شکمش را پر نکرده است. اما وقتی ناگزیر شدی و خواستی این ظرف را پر کنی، پس یک سوم آن را برای طعام بگذار، یک سوم برای آب و یک سوم برای نفس.

این همان توصیه ای است که عارفان و اولیای الهی هم به تأسی از مکتب رسول الله (ص) همواره بر آن پافشاری کرده اند که هرکه می خواهد در راه معرفت گام بردارد باید دست از بردگی شکم و شکمبارگی بردارد وگرنه به حکمت و معرفت نخواهد رسید.

 مولانا در دفتر سوم مثنوی معنوی می گوید:  "رو  زِ حکمت خور علف کان را خدا / بی غرض دادست از محض عطا / فهم نان کردی نه حکمت ای رهی / زانچ حق گفتت کلوا من رزقه / رزق حق حکمت بود در مرتبت / کان گلوگیرت نباشد عاقبت / این دهان بستی دهانی باز شد / کو خورندهٔ لقمه‌های راز شد / گر ز شیر دیو تن را وابری / در فطام اوبسی نعمت خوری."

این دهان بستی دهانی باز شد

عرفا معتقدند  به میزانی که آدمی مشغول غذاهای تن می شود و می خواهد غذاهای تن را یکی پس از دیگری بیازماید از مائده های جان باز می ماند و به میزانی که تن را فربه می کند روح و جان را لاغر می کند. این است که در این ابیات، مولانا به این حقیقت پافشاری می کند که در واقع غذای حقیقی آدمی مطابق این پیام الهی که "کلوا من رزقه" همان حکمت است. آدمی نیامده است علف و پوست و گوشت بخورد و برود بلکه علف و گوشت، غذای مَرکب- تن- اوست و مائده جان او چیزی جز حکمت نیست. مائده ای که به تعبیر مولانا بی دریغ و بی غرض از جانب خداوند در اختیار انسان قرار می گیرد.  لقمه ای که مثل لقمه های جسمانی، گلوگیر و به زحمت انداز  نیست و آدمی را سنگین نمی کند،  بلکه هر آدمی از حکمت بخورد سبک تر و به خاستگاه اصلی اش هشیارتر می شود اما شرط این است که آدمی به اندکی از دنیا و مائده های دنیایی بسنده کند چون آن دهان رازبین و رازخور زمانی در درون آدمی باز می شود که دهان جسمانی بسته شود.  به تعبیر بسیار زیبای مولانا: " این دهان بستی دهانی باز شد / تا خورنده لقمه های راز شد. " در ادامه به این حقیقت اشاره می شود که اگر آدمی خود را از شیر دیو و شیطان و نفس بازگیرد در آن صورت می تواند لقمه های لقمانی بخورد و به حکمت و معرفت برسد.

اگر گفتند یکی بگویی ده تا می شنوی بگو من هیچ نمی گویم

در ادامه، امام معصوم علیه السلام سه وصیت دیگر از مجموعه 9 سفارشی که به عنوان بصری وعده داده بودند بیان می کنند. این سه سفارش درباره ضرورت توجه طالب علم به  بردباری و حلم است. امام اولین توصیه از این توصیه های سه گانه را این گونه بیان می کنند:   فَمَنْ قَالَ لَكَ: إنْ قُلْتَ وَاحِدَةً سَمِعْتَ عَشْرًا فَقُلْ: إنْ قُلْتَ عَشْرًا لَمْ تَسْمَعْ وَاحِدَةً! /  اگر کسی به تو گفت یکی بگویی ده تا می شنوی به او بگو اگر ده بگویی یکی هم نمی شنوی.

در واقع این تمرینی که امام (ع) به عنوان بصری می دهند یک تمرین مهم برای رسیدن به سلامت درون است و برای همه ما می تواند قابل استفاده باشد. یکی از اموری که در طول روز، انرژی ذهنی و درونی ما را تلف می کند و ما را خسته و رنجور می کند و چه بسا عامل تشتت ها و پریشانی ها و افسردگی هاست همین واکنش های عصبی و بغض آلود نشان دادن به تلاطم های دنیای بیرونی است، مثل این می ماند که ناخدایی به دریا زده است و با هر موجی که به سمت او می آید دچار تنش می شود و سکان هدایت را رها می کند و با موج ها دهن به دهن می شود که مثلا چرا موجی که به سمت من آمده است چنین بزرگ بوده آیا اصلا به چه حقی، فلان موج به سمت کشتی من آمده است. اگرچه این تصویر در ذهن ما مضحک و خنده دار به نظر می رسد اما واقعیت آن است که ما هر روز در پیشامدهای زندگی با موج ها و خیزاب ها و تلاطم های روزانه چنین برخوردی داریم و به جای آن که با استعانت از پروردگار و بردباری- استعینوا بالصبر و الصلوه - کشتی مان را در میان امواج هدایت کنیم سکان را رها می کنیم و خود به  بخشی از  آن تلاطم و موج تبدیل می شویم. امام نسخه شفابخش و مرهم مهر را این گونه بر قلب و ذهن ما جاری می سازد که اگر این جریان ها و موج ها خواستند آرامش درونی تو را بر هم بزنند و تو را به آشوب و کشاکش وادارند تو سکان را رها نکن. اگر به تو گفتند یکی بگویی ده تا می شنوی تو به پیام حکمت آمیز قرانی ملحق شو که: اِدفع بالتی هی احسن / حتی گاهی ضرورت ایجاب می کند که آدمی بدی را هم با نیکی پاسخ دهد،  حال اگر به آن مرتبه نرسیده ای لااقل در مقام تلافی برنیا  و ببخش چون وقتی در مقام تلافی برمی آید مثلا به ناسزای کسی پاسخ می دهد و مثل او ناسزا می گوید شبیه همان فردی می شود که به او ناسزا گفته است.

منبع:شبستان

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین