داستانهایی از تشرف یافتگان؛
بیتابی حاج آقا فخر پس از تشرف!
عادت مرحوم حاج آقا فخر تهرانى اين بود كه وقتى به مجلس علماء وارد مى شد، در كنار در ورودى نشسته و با احترام خاصى از هرگونه اظهار فضل دورى مى نمود.
عقیق:حجت الاسلام محمدعلى شاه آبادى نقل کرده: پس از درگذشت عابد مجاهد و عارف ربانى، مرحوم حاج آقا فخر تهرانى، مرحوم حجت الاسلام حاج شيخ حسن معزى فرمود: عادت مرحوم حاج آقا فخر تهرانى اين بود كه وقتى به مجلس علماء وارد مى شد، در كنار در ورودى نشسته و با احترام خاصى از هرگونه اظهار فضل دورى مى نمود.روزى در اواخر عمر ایشان، در محفلى كه حضرات علماء و از جمله آيت الله حسن زاده نيز شركت داشتند، ناگاه مرحوم حاج آقا فخر تهرانى با لباسى نامرتب و عبايى كه معلوم بود روى زمين كشيده شده، وارد مجلس شد و بر خلاف هميشه، در گوشه اى با حالتى بسيار مضطرب نشست.پس از پايان يافتن مجلس و رفتن حضار و حضرات آقايان، وقتى از حالت اضطراب و ناراحتى اش پرسيدم، رو به من كرد و با افسوس فراوان گفت: يك عمر آرزوى ديدار حضرت ولى عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف را داشتم، حال كه نصيبم شد، اكنون از دورى وصالش آرامش ندارم! بى مهر رخت روز مرا نور نمانده ستوز عمر مرا جز شب ديجور نمانده ستهنگام وداع تو ز بس گريه كه كردمدور از رخ تو چشم مرا نور نمانده ست منبع:جام211008