عقیق: در صفحه 90 کتاب "اسرار ملکوت" داستانی از شخصی به نام معمٌر نقل شده که می گوید:
« من در خدمت امام صادق(ع) نشسته بودم که ناگاه "زیدبن علی بن الحسین" آمد و با دستانش دو چوب دو طرف درب را گرفت و همانجا ایستاد. امام صادق(ع) به او فرمود:« ای عمو جان به خدا پناه میبرم از اینکه میبینم تو را در کناسه کوفه به دار میآویزند.»
در این وقت ، مادر زید که آنجا حضور داشت، رو کرد به حضرت و گفت: به خدا قسم هیچ علت و سببی جز حسادت باعث نشد که چنین مطلبی به فرزندم اظهارکنی!
پس حضرت سه بار فرمودند:« ای کاش فقط حسادت بود. ای کاش فقط حسادت بود. ای کاش فقط حسادت بود.» سپس فرمودند:« خبرداد پدرم از جدم که از صلب او فرزندی خواهد آمد که به او زید گویند و او را در کوفه میکشند و به دار میآویزند. روح او در چینه دان یک پرنده سبز بهشتی قرار میگیرد و در بهشت به هرجا که بخواهد پرواز خواهد نمود.»
از این داستان چنانچه آشکار است، عدم رضایت امام(ع) از اقدام زید به چشم میخورد، اما به طور تلویحی نه تصریحی. همچنین از این کلام، مرتبت و درجات زید و اینکه مورد رحمت پروردگار متنعم به نعمات بهشت میگردد، مشهود است؛ و این به خاطر نیت صاف و ضمیر پاک و مقصد الهی بوده است که در جنابش وجود داشته است، به خلاف بنی الحسن.
منبع: خبرگزاری مهر
کد خبرنگار 211007