عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۴۵۹۶۱
تاریخ انتشار : ۰۱ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۲:۰۵
حجت‌الاسلام نجارزادگان در گفت‌وگو با فارس:
نویسنده کتاب «مصاف بی‌پایان با شیطان» گفت: کوزه‌گرها در قدیم بعد از اینکه کوزه‌ای را می‌ساختند یک تلنگری به آن می‌زدند که تَرَکی نداشته باشد، خداوند هم گاهی اوقات یک تلنگری به ما می‌زند تا انسان بفهمد که عجب، او هم تَرَک دارد.
عقیق:حجت‌الاسلام فتح‌الله نجارزادگان نویسنده کتاب «مصاف بی‌پایان با شیطان» در پاسخ به این پرسش که چرا وقتی دعا می‌کنیم و خواسته‌ای را از خداوند طلب می‌کنیم، گاهی اوقات مسیر را به اشتباه می‌رویم، گفت: انسان وقتی به چیزی تعلق دارد، دائم درباره آن با ذهنش درگیر می‌شود، بنابراین هر چیزی را که در مسیر خواسته‌اش می‌بیند، فکر می‌کند دقیقاً همان چیزی است که از خدا خواسته بود.

وی افزود: به طور مثال، کسی که فوتبالیست حرفه‌ای است دائم فکر، ذکر و زندگی او توپ می‌شود، گاهی اوقات ما یک درخواستی از خدا داریم و سپس چون ذهنمان درگیر آن است فکر می‌کنیم، همان خواسته‌ای بود که خواسته‌ایم در سر راهمان قرار گرفته است، سپس متوجه می‌شویم که اشتباه کرده‌ایم و اینجا اشتباه از ما بوده، به دلیل اینکه فکر و ذهن ما درگیر این نکته بوده، فکر می‌کنیم خواسته ما به اجابت رسیده است، در حالی که معلوم نیست این همان بوده باشد.

رئیس دانشکده الهیات پردیس فارابی ابراز داشت: البته در این حالت نیز خداوند می‌خواهد صدای بنده‌اش را بشنود و اصلاً دوست دارد که بنده‌ به درگاهش شِکوه و گلایه کند و بگوید: خدایا! من خالصانه حاجتی از تو خواستم و صدایت زدم، چرا این‌ طور شد، کمکم کن، بنابراین مشخص می‌شود که انسان، عاجز، جاهل و ناتوان است و حتی از تشخیص صحیح مسیری که در آن قرار دارد عاجز است و وقتی انسان بیان می‌کند: خدایا! آیا این همانی است که تو سر راهم قرار دادی یا نه؟!‌ از اینجا معلوم می‌شود خداوند بنده‌اش را دوست دارد.

وی ادامه داد: «حج» نمایش پیاده شدن است، اگر ما در «حج» به یک پشه هم دست بزنیم گناه کرده‌ایم؛ یعنی آن خودخواهی و غرور، تمام! پیاده شو از خودخواهی، تکبر و طمع، خداوند می‌فرماید: پیاده شو بیا پایین تا «بنده» شوی و باید «بند» زندگی‌ات در دست من باشد تا نجاتت دهم، بسیاری از اوقات انسان این گونه می‌شود و خداوند می‌خواهد به او تفهیم کند که او به اندازه‌ای عاجز و جاهل است که حتی نمی‌تواند مصلحت خویش را تشخیص دهد، بنابراین می‌فرماید: پس به من بپیوند و به من تکیه کن و بر من توکل کن و به در خانه خودم بیا تا من بهتر از آنچه که می‌خواهی را نصیبت کنم و به جای اینکه انسان از درگاه الهی ناامید شده و ایمانش متوقف شود باید با نیرو و ایمان مضاعفی مابقی مسیر را بپیماید.

نویسنده کتاب «مصاف بی‌پایان با شیطان» درباره اینکه در خواستن‌هایمان چه زمانی در مقام بندگی خدا قرار می‌گیریم، گفت: وقتی حس می‌کنیم ضعیف، ناتوان، جاهل و نادان هستیم، وقتی که نمی‌دانیم و باید به خدای رب معبود خود متصل شویم، این عین تقرب و کمال به سوی پروردگار متعال است، کسانی که به کمال و قرب الهی می‌رسند، می‌گویند: ما هیچ هستیم هیچ! امام خمینی(ره) بارها فرمود: ما هیچ نیستیم، هیچ! هر چه هست اوست(خداست).

وی افزود: امیرالمؤمنین علی(ع) در وصیت‌نامه خود به امام حسن(ع) می‌فرمایند: پسرم هیچ حاجتی از خدا نمی‌خواهی، مگر اینکه مستجاب خواهد شد و دستی به سوی خدا بالا نمی‌رود مگر اینکه پر برگرد، بعضی اوقات خداوند آنچه را که می‌خواهیم به ما نمی‌دهد، اما بهتر از آن را نصیب ما می‌کند یا اینکه حاجت ما را بر آورده نمی‌کند، اما به جای آن گناهان ما را می‌آمرزد.

نجارزادگان با بیان اینکه اگرچه ما در دعاهایمان همه امور را به خدا واگذار می‌کنیم، اما چرا در ادامه مسیر به آنچه که واقعاً خیر است نمی‌رسیم، اظهار داشت: ممکن است این خواستن ما صادقانه و خالصانه نباشد و تسلیم امر الهی نباشیم؛ یعنی اگر خداوند، نوع دیگری را در سر راه ما قرار داد، ناراحت می‌شویم و رگه‌هایی از گلایه و شِکوه و توقف ایمانی در ما بروز می‌کند، پس معلوم می‌شود ما هنوز خداوند را صاحب اختیار خود تلقی نمی‌کنیم.

وی ادامه داد: اگر ما واقعاً به مقام «رضا» برسیم، خداوند آفاقی را جلوی چشمانمان خواهد گشود و در واقع با تفهیم اینکه تو نادانی و ناتوان! می‌خواهد ما به مقام رضا برسیم؛ ما با خدایی مواجه هستیم که «ارحم الراحمین» است و غضبش بعد از رحمتش است، با خدایی مواجه‌ایم که می‌گوید: اگر مأیوس شوید، گناه بیشتری دارد.

رئیس دانشکده الهیات پردیس فارابی گفت: تعبیر جالبی میان کوزه‌گرهای قدیم وجود دارد، آن‌ها بعد از اینکه کوزه‌ای را می‌ساختند و خشک می‌شد، آن را در دست خود می‌گرفتند و یک تلنگری به آن می‌زدند و دقت می‌کردند که تَرَکی نداشته باشد و سالم بودن آن را از صدایش متوجه می‌شدند.

وی افزود: خداوند هم گاهی اوقات یک تلنگری به ما می‌زند تا انسان بفهمد که عجب، او هم تَرَک دارد؛ اینکه گفتیم خدایا! فلان حاجت را داریم اما خواسته ما برآورده نشد و زبان به گلایه گشودیم، مشخص می‌شود که ما در اعماق وجودمان راضی به رضای الهی نیستیم و هنوز تَرَک داریم و خداوند این تلنگر را به ما می‌زند از این رو فرد دیگری را در سر راهمان قرار می‌دهد که متوجه شویم هنوز به آن سلامت قلب نرسیده‌ایم و باید به خداوند عرضه بداریم که همه امور به دست توست پس به ما توکل، رضا، امید، صبر عنایت فرما تا هرچه تو بگویی، ما نیز بگوییم چشم!


منبع:فارس

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین