مذاهب و شرایع مختلف آسمانی و یا بشری، هرکدام از دیدگاه خود درباره موضوع آینده جهان اظهارنظر کردهاند و تقریبا در تمامی مذاهب و شرایع بهنحوی از ظهور منجی عدالتگستر در آخرالزمان سخن به میان آمده است. در این میان موضوع آینده جهان در آیین الهی اسلام که تبلور راستین آن در مکتب تشیع است، مورد توجه قرار گرفته بهطوریکه این موضوع در آیات قرآن کریم و روایات پیشوایان معصوم اسلام پیشبینی شده و آینده جهان از آن مستضعفان و بندگان صالح خدا دانسته شده است. آیتالله جوادی آملی در مقاله پیش رو که در پایگاه اطلاع رسانی اسراء انتشار یافته به تحلیل و تبیین این موضوع پرداخته است. براي تبيين آينده جهان از نظر اسلام توجه به اصول جهانبيني از ديدگاه اسلامي لازم است. از اين رهگذر، به برخي از قواعد كلي جهانشناسي در مكتب دين اشاره ميشود؛ تا نتايج آن معلوم گردد و نظم نوين جهاني به خوبي معنا شود و در تأسيس آن سعي بليغ شده تا استكبار جهاني خيال خام در سر نپروراند. هدفدار بودن جهان آفرینش يكم. آفرينش جهان هدفدار بوده، هيچگونه بطلان و عبث در او نيست؛ (ماآسمان و زمين و آنچه را ميان آنهاست بیهوده نيافريديم...) (سوره ص، آيه 27) و هدف هر چيزي كمال مناسب آن شيء است و كمال وجودي جهان خلقت، همانا نيل به مقام برتر هستي و رهيدن از نقص نسبي و عيب قياسي و رسيدن به تمامت و سلامت است. ناهماهنگي و تضاد ستم با هدف جهان آفرينش دوم. ستم چون سَمّ زيانباري است كه با جهاز هاضمه جهان خلقت ناسازگار بوده، مايه تباهي وي ميشود و چون با نظام داخلي جهان آفرينش ناهماهنگ ميباشد، با هدف خلقت نيز تضاد داشته، همواره مانع رسيدن به هدف است؛ (فساد در خشكى و دريا بهخاطر کارهایی که مردم انجام دادهاند، آشکار شده است...) (سوره روم، آيه 41)، (و اگر حق از هوسهای آنها پیروی کند، آسمانها و زمین و همه کسانی که در آنها هستند تباه میشوند....) (سوره مؤمنون، آيه 71) عبث نبودن خلقت انسان سوم. انسان مخلوقِ ممتازي است كه با هدف ويژه آفريده شد و هرگز ياوه و بيهوده نبوده، گزاف و عبث در حريم آفرينش وي راه نيافته، باطل و رها نيست؛ (آیا انسان گمان میکند بیهدف رها میشود؟) (سوره قيامت، آيه 36)، (آیا گمان کردید شما را بیهوده آفریدهایم، و به سوی ما بازگردانده نمیشوید؟). (سوره مؤمنون، آيه 115) ظلم و تجاوز مانع رسیدن به هدف خلقت چهارم. ظلم و تجاوز به حقوق ديگران، چون شعله نوراني است كه با كمال انسان مناسب نبوده، همواره سدّ راه رسيدن وي به مقصود آفرينش است و بدون پرهيز از هر گونه ستم فردي و جمعي، خواه به صورت استبداد، خواه به طور استثمار و خواه به نحو استعمار كه جامع اضلاع اين مثلّث مشئوم، همانا استعباد و به بردگي در آوردن ديگران است، ميسور نخواهد شد. صلاح افراد در حیات جمعی پنجم. زندگي انسان يك حيات جمعي است، خواه جامعه وجود جدايي از وجود افراد داشته باشد كه عدّهاي بر آناند يا آنكه جامعه وجودي منحاز و مستقلي نداشته بلكه وجود آن همان حيثيت اجتماعي هر فردي باشد كه همراه با حيثيّت فردي وي آفريده شده است؛ چنانكه گروه ديگري بر اين نظرند؛ بنابراين صلاح هر فردي را بايد در صلاحيت حيات جمعي جامعه جستوجو كرد؛ زيرا گر چه ممكن است در جامعه آلوده، فردي به صفا زندگي كند يا آنكه در جامعه پاك، فردي به آلودگي مبتلا گردد، ليكن با موارد نادر نميتوان حكم كلي و جامع را به دست آورد. قوانین و رهبری لازمه حیات جمعی ششم. تأمين حيات جمعي جامعه بدون نظام حكومتي ممكن نيست؛ يعني بدون قانون يكتا و رهبري يگانه و بدون پذيرش همگان نسبت به قانون جامع و رهبري واحد، يا اصلاً زندگي اجتماعي ميسّر نيست يا به كمال مطلوب نميرسد و همانطوري كه تعددّ قانون، مانع استقرار نظام حكومتي است، تعددّ رهبر و كثرت آن هر چند شورايي هم باشد، مانع ايدهآل نظام حكومتي است. نياز جامعه به قانون جامع و رهبر وارسته هفتم. تدوين قانون جامع از طرف فرد معين يا گروه خاص، هرگز ضامن منافع همه اقشار و جوامع نميباشد؛ زيرا هر فرد يا گروهي، يا فقط سود خود را ميطلبد يا در تشخيص سود و زيان ديگران ناتوان است؛ چنان كه رهبري فردي كه فقط چهره مردمي داشته، از تأييد الهي برخوردار نميباشد يا به طور صحيح وارث مكتب الهي نيست، ضامن مصالح همه مردم نبوده؛ بلكه در گرايشها و تنشهاي سياسي و اجتماعي، منافع طبقه مخصوص را بر مصالح ديگران ترجيح ميدهد؛ لذا چارهای جز تأمين دو ركن اصيل سياسي اجتماعي نيست؛ اول، قانون آزاد و دوم، رهبر آزاده. و قانونِ آزادِ از اشتباه و تبعيضِ نابجا، همانا قانون الهي است و رهبر آزاده همانا انسان وارستهاي است كه از بندِ باند بازي، آزاد و از مرز آز و آزار، حُريّت يافته باشد. عدم تحقق نظام حکومتی ایدهآل هشتم. جهان آفرينش تا كنون شاهد نظام حكومتي بَرين نبوده، جوامع بشري به جامعه ايدهآل نائل نيامده است؛ يعني به هدف خلقت خويش بارنيافته است، گرچه در اين راه راهيان كوي حق قربانيهاي فراوان نثار كردهاند و طبقات مخصوص به اوج ايثار رسيده، از اينجهت به كمال خويش باريافتهاند، ليكن هدف عمومي آفرينش حاصل نشده است. البته زمينههاي مناسبِ مقصود نهايي را فراهم نمودهاند و از اين نظر، مأموريتهاي الهي خويش را امتثال كردهاند. نوید تشکیل حکومت صالحان نهم. اسلام برابر اصول ياد شده، چنين نويد ميدهد كه حكومت پهنه زمين و گستره زمان آينده به دست وارستگان آزاده از هر گونه رذيلت قرار ميگيرد؛ تا هم به ستم ظالمان پايان بخشوده شود، هم سطح زمين از تباهي طاغيان تطهير گردد، هم طبقه محروم از فقر رهايي يابد، هم شكمبارگي مُترفان فراموش گردد؛ (ما میخواستیم بر مستضعفان زمین منت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم)(سوره قصص، آيه 5)، (... بندگان شایستهام وارث(حکومت) زمین خواهند شد). (سوره انبياء، آيه 105) گسترش قسط و عدل و احکام الهی در جهان دهم. برنامه حكومت صالحان، همانا احياي زمينِ ظلم زده و زمينه ستمديده، و نجات آن از هر گونه تعدي و طغيان و اصلاح آن به گسترش قسط و عدل است و چون مهم ترين عامل رهايي از سلطه شيطان و بردگي هوس همانا ايجاد روح بندگي خداوند در فرد و جامعه ميباشد، اسلام وظيفه صالحان وارث زمين را چنين ترسيم مينمايد: (همان کسانی که هرگاه در زمین به آنها قدرت بخشیدیم، نماز را برپا میدارند، و زکات میدهند، و امر به معروف و نهی از منکر میکنند، و پایان همه کارها از آن خداست). (سوره حج، آيه 41) بنابر اين، نتيجه نگرش الهي به جهان خلقت، همانا به آينده خوش بين بودن و با هر ظلمي مبارزه نمودن و زمينه صلح جهاني را فراهم كردن و به هدف والاي بشري معتقد بودن و از هر گونه يأس و نا اميدي نجات يافتن و در مقابل پيشرفت سلاحهاي اتمي و جنگ ستارگان، مقاومت كردن و به انتظار مُصلح آزاده جهاني بسر بردن و در زمان ظهور وي از هيچ نثار و ايثاري دريغ نكردن و براي استقرار حكومت آن انسان كامل و خليفه خدا در زمين جهاد و اجتهاد نمودن و ذائقه تلخ تهيدستان را با براندازي توانگران زر اندوز شيرين كردن و سر انجام، آفريدگار جهان را با تعديل نظام بشري خشنود ساختن خواهد بود. باميد آن روز بهروز و به انتظار ظفر عدل بر ظلم و اهتزاز پرچم قسط بر فراز هر كاخ و كوخ!