چرا بعضی از افراد راز دارِ خوبی نیستند؟
رازداری، از امور بسیار مهم در اسلام به شمار می آید و در گفتار و شیوه زندگی پیشوایان دین جایگاه ویژه ای دارد، به نحوی که آنان در اهتمام به این امر سرآمد همه اند؛ امری که در بعضی از موارد از واجبات مؤکد شمرده و برای افشا کننده آن، مجازات شدیدی در نظر گرفته شده است.
عقیق: بسیاری از مردم رازهایی اعم از خوب و بد دارند که اگر افشا شود، زیان می بینند؛ مثلا شخص آبرومندی بر اثر وسوسه های شیطان در نهان مرتکب گناه شده و فردی به عللی از آن آگاه گردیده که با افشای این راز، شخصیت اجتماعی او سقوط می کند. از این رو، از او می خواهد تا رازش را مستور دارد. گاهی رازداری مربوط به فضایل معنوی یا منافع مادی است؛ مانند اینکه کار خیری از شخصی سرزده که دوست ندارد بر سر زبان ها بیفتد و از او ستایش شود تا مبادا قصد قربت او از میان برود و یا گرفتار غرور گردد. یا به کار اقتصادی مهمی رو آورده است که می بایست فعلاً پنهان بماند؛ چون رقیبان او ممکن است منافع مادی او را به خطر اندازند. همه این امور به طور پنهانی انجام پذیرفته و او تمایل ندارد که کسی اقدام پنهانی او را برملا سازد.«سرّ» یا «راز» چیزی است که باید آن را پنهان داشت یا به اشخاص مخصوص گفت. هر فرد، خانواده، تشکیلات و جامعه ای، کم و بیش، دارای اسرار و اطّلاعاتی است که دیگران نباید از آن آگاه گردند، زیرا برملا کردن آن برایدیگران، چه بسا سبب لطمه خوردن یا نابودی گردد، چنانچه مهدی عزیزان می نویسد رازها نسبت به افراد، تشکیلات، جامعهها، زمان ها و مکان های مختلف، گوناگون بوده و حتّیََ اهمّیّت آن نیز نوسان دارد. گاه مطلبی برای مجموعها ی راز محسوب می شود که باید محفوظ بماند، ولی همین نوع آگاهی برای مجموعه ی دیگر نه تنها مخفی کردنش سودی ندارد، بلکه برملاشدنش سودمندتر است. به طور مثال: انتشار عملکرد و تولید یک کارخانه، دادن بیلان کار، شیوه ی استخدام افراد، برنامه ی آینده، کاری عادی و حتّیََ سودمند است، ولی چنین کاری در یک مجموعه ی نظامی یا اطّلاعاتی نوعی خودکشی و انتحار محسوب میشود. ضرورت رازداری هر فردی در زندگی فردی و اجتماعی خویش، خواه ناخواه مطلبی برای نگفتن دارد که بایستی در نگه داری آن کوشا باشد، برخی مربوط به خود و برخی مربوط به خانواده یا جامعه وغیره است و باید هر راز و رمزی درمحدوده ی مجاز خود حفاظت شود. امروزه با توجّه به وجود وسائل قوی و حسّاس جاسوسی و اطّلاعاتی و کاربرد آنها در دگرگونی سرنوشت ملّت ها، ضرورت رازداری امری بدیهی و انکارناپذیر است و گذشته از آن که خودفضیلتی اخلاقی به حساب می آید، در موفّقیّت و نیک بختی انسانها نیز تأثیری به سزا دارد، چنانچه امیر مؤمنان علی (عَلیه السَلام) فرموده است: اَلظَّفَرُ بِالْحَزْمِ وَالْحَزْمُ بِإِجَالَةِ الرَّأْیِ وَ الرَّأْیُ بِتَحْصیِنِالْأَسْرَارِ؛ پیروزی به محکمکاری بسته است و آن هم بستگی به (سلامت) اندیشه دارد و (سلامت) اندیشه به نگه داری رازها است. این امام همام در سخنی دیگر، موفقیّت ها را در سایه ی رازداری دانسته و می فرمایند: أَنْجَحُ الْأُمُورِ مَا أَحَاطَ بِهِ الْکِتَمانُ؛ موفّقترین کارها آن است که پنهانکاری آن را فرا گیرد و به عکس، افشای اسرار سبب عدم موفقیّت و حتّیََ باعث سقوط میشود.عوامل افشای راز برای دوری جستن از خصلت زشتِ افشای راز ، نخست باید عوامل و انگیزه های آن را شناخت، این عوامل عبارتند از:پُرحرفی اشخاص پرحرف، برای اشباع میل سخن گویی، از هر دری سخن به میان میآورند و یافتههای خویش را به دیگران انتقال میدهند. چنین کاری سبب میشود که «از پرده برون افتد راز».عقده و حقارتدر گردهمایی ها از مطالب گوناگون سخن به میان میآید. افراد مبتلا به کمبود شخصیّت و ضعف نفس میکوشند تا با ارائه ی مطالبی جدید، نظر حاضران را به خود جلب کرده، احساس حقارت خویش را جبران کنند. جوّ چنین مجالسی سبب می شود که افراد، اسرار طبقهبندی شدهای را که دیگران کم تر به آن دسترسی دارند، نقل نمایند تا درمیان اهل مجلس جایی باز کنند و سری در بین سرها داشته باشند.دوستی و رفاقت سوّمین انگیزه ی فاشسازی اسرار، دوستیها و رفاقت هاست. شخص دانای اسرار باید توجّه داشته باشد که مرز دوستی و رفاقت را از حریم اسرار مکنون خویش جدا کند و نه تنها اسرار مملکتی بلکه اسرار شخصی خود را نیز در اختیار دوستانش قرار ندهد. فلسفه ی این کار راحضرت صادق (ع) چنین بیان داشته اند: لاَ تُطْلِعْ صَدیِقَکَ مِنْ سِرِّکَ إِلاَّ عَلَی مَا لَوِ اطَّلَعَ عَلَیْهِ عَدُوُّکَ لَمْیَضُرَّکَ فَأِنَّ الصَّدیِقَ قَدْ یَکُونُ عَدُوَّکَ یَوْماً مَا؛ دوستت را بر آن مقدار از اسرارت آگاه ساز که اگر دشمنت هم آن را بداند به تو زیان نرساند، شاید دوستت نیز روزی دشمن تو گردد.زنهار مکن تکیه ی کلّی بر یار راز دل خود ز دوست پنهان میدارروزی باشد که دوست دشمن گردد برگردد و دشمنی کند آخر کاراحساسات و عصبانیّت بسیار اتّفاق میافتد که فرد یا افرادی بر اثر ناراحتی و احساساتی شدن اسراری را فاش میسازند. انسان باید همواره بر اعصاب و زبان خویش مسلّط باشد و نزاع و مشاجره، او را طوری عصبانی و احساساتی نکند که اسرار مخفی خود را برملا سازد.راه حفظ اسراربرترین راه حفاظت اسرار، انتخاب افراد شایسته و امانتدار استو بی شک سخنان امیر مؤمنان علی (ع) در این راستا برترین رهنمون است که میفرمایند: لاَ تُودِعَنَّ سِرَّکَ إِلاَّ عِنْدَ کُلِّ ثِقَةٍ؛ رازت را جز به فردی موثّق مسپار؛ و نیز بیان می دارند: وَ لاَ تُودِعَنَّ سِرَّکَ مَنْ لاَ أَمَانَة؛ رازت را به کسی که امانتدار نیست، مسپار.افراد امین و باوفا تمام تلاش خود را در نگهداری اسناد محرمانه به کار میبرند و به هیچ قیمتی حاضر به افشای آن نیستند، گرچه جان خویش را برسر آن ببازند. در جریان نهضت مقدّس عاشورا، پیک امینی به نام «قیس بن مسهّر صیداوی» با پیامی از امام حسین(ع) راهی کوفه شد، ولی پیش از رسیدن بهکوفه در دست نیروهای دشمن گرفتار آمد. قیس که خود را میان اسارت یا شهادت یافت و رساندن پیام امام را غیر ممکن دید، پیش از آن که پیام آن حضرت به دست مأموران دشمن بیفتد آن را در دهان گذاشت و بلعید و پساز تحمّل شکنجه های طاقت فرسا به شهادت رسید.توجّه به فواید رازداریناآگاهی از اهمّیّت رازداری و عدم توجّه به فواید حیاتی آن، ممکن است زمینه ی افشای اسرار را فراهم کند. برای جلوگیری از آن بایستی مردم را نسبت به ضرورت حفظ اسرار و اطّلاعات محرمانه توجیه کرد. اگر مردم از آثار گران قدر رازداری آگاه شوند، بیشتر تلاش میکنند که اسرار را افشا نسازند، به نحوی که این کار دارای آثار فراوانی نیز می باشد از جمله امیر مؤمنان علی (عَلیه السَلام) می فرمایند: جُمِعَ خَیْرُالدُّنْیَا وَ الْأَخِرَةِ فیِِ کِتَمانِ السِّرِّ وَ مُصَادَقَةِ الْأَخْیَار؛ نیکی های دنیا و آخرت در پنهان داشتن راز و دوستی نیکان، گرد آمده است؛ و نیز فرموده اند: سِرُّکَ سُرُورُکَ إِنْ کَتَمْتَهُ، وَ إِنْ أَذَعْتَهُ کَانَ ثُبُورُک؛ رازت را اگر پنهان داری، شادمانی توست و اگر برملایش سازی (هلاکتو) اندوه توست و همچنین بیان داشته اند: مَنْ کَتَمَ سِرَّهُ کَانَتِ الْخِیَرَةُ بِیَدِهِ؛ هر کس رازش را پنهان دارد، خیر و نیکی به دست اوست. امام کاظم (عَلیه السَلام) نیز میفرمایند: إِحْفَظْ لِسَانَکَ تَعِزَّ؛ زبانت رانگهدار تا عزّت یابی.
پی نوشت ها:
1-علامه مجلسی. بحارالانوار ، ج 75 : 68، ج 77: 296، ج 78: 229.
2- آمدی. شرح غررالحکم ، ج 2، 458.
3-شیخ عباس قمی.سفینة البحار ، ج 2: 469.
5- مهدی عزیزان. آداب معاشرت: 150-155.
منبع:قدس
211008