۰۵ آذر ۱۴۰۳ ۲۴ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۱۳ : ۰۵
_ مدتی قبل به کشور کلمبیا سفر کردم، در آنجا یک سخنرانی برای بنده پیش آمد که باید برای مردم شهر کالی که اکثرا سیاه پوست بودند انجام می شد. من در آن جلسه مسائل اخلاقی را مطرح کردم و در بین صحبت های خود این حدیث را خواندم که معصوم می فرماید: "انسان هر گناهی را انجام بدهد یک نقطه سیاه در قلب انسان ایجاد می شود که اگر کثرت گناه صورت گیرد کل قلب انسان سیاه می شود." وقتی این حدیث را خواندم همه به من نگاه بدی کردند و بعد متوجه شدم که چون آنان سیاه پوست هستند و من در این حدیث از کلمه سیاه مراد بدی اراده کردهام، بسیار برای آنان سنگین تمام شده است، به طوری که تا الان ممکن است که آن صحبت من را فراموش نکرده باشند!
_ خاطرم هست که یک پیر زن به عنوان رهبر دینی شرق از هند به شیلی آمده بود که بعدها به دیگر کشورهای آمریکای لاتین سفر کرد، او از مردم نفری پنجاه دلار دریافت می کرد و احازه میداد که روبرویش بنشینند و به اصطلاح انرژی هند به آنها منتقل شود!
_ یادم هست که یک شخص سنی به خاطر نوع ظاهر من شیعه شد و وقتی علت تشرف به تشیع را از او پرسیدیم، گفت: یکی از دلایلی که شیعه شدم و من را به حق بودن شیعه ترغیب کرد ظاهر روحانی شیعه بود و به خودم گفتم که اگر قرار باشد دینی و مذهبی بر حق باشد احساس می کنم که این مذهب است.
_ در کشورهای غربی فردی بود به نام "دیپاک چوپرا" پزشک آمریکایی هندی تبار، معروف به امپراطور روح که شخصی شناخته شده برای جهان غرب و آمریکا به شمار می آید و کتاب های وی به هشتاد زبان ترجمه شده است.دیپاک چوپرا علوم پزشکی غربی و مدرن را با علوم پزشکی هندی مخلوط کرده است به طوری که در بحث معنویت حرف اول را در آن منطقه می زند و جالب است که علاقمندان برای ورود به جلسات وی باید دویست دلار پرداخت کنند.
زمانی که در آرژانتین بودم از من دعوت کردند که در جلسه سخنرانی او شرکت کنم. وقتی به صحبت های او گوش کردم متوجه شدم قوانین معنوی ای را که مطرح می کند عمق نداشته و صرفا از مبانی سطحی مکاتب انسانی و غربی برداشته شده است.
بعد از بررسی سخنرانی وی متوجه شدیم که او بر هشت موضوع تاکید دارد و مانور می دهد. پس از تحقیقات گسترده ما توانستیم نظریه اسلام را در آن موضوعات مطرح کنیم و به جهان نشان دهیم که این نظریات هیچ عمقی ندارد.
یکی از نظریات وی این بود که انسان برای شادابی و آرامش روح باید قبل از طلوع آفتاب بلند شود و از طبیعت تشکر کند. ما در تقسیم بندی فلسفه مرتبه انسان را از اجزای طبیعت مانند نبات و معدن و حیوان بالاتر می دانیم. لذا بدیهی است که باید به موجودی بالاتر از خود احترام بگذارد. ما در اسلام از هزار سال پیش نماز صبح را داریم که حکم اقامه آن قبل از طلوع آفتاب است و ماهیت آن سپاسگزاری از خداوند خالق و مهربان است. یا روایت داریم که "من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق". با ارائه این نظریات بسیاری در غرب به عمق مبانی اسلامی پی برده و مسلمان شدند.
_ کتابی ترجمه شده تحت عنوان "راز" که در این به طور خلاصه می گوید شما به هرچه فکر کنید محقق می شود. لذا اگر فکرهای بد کنید اتفاقات بد می افتد یا برعکس. خوب اسم این را می گذارند کشف! ما روایت داریم که: تفاعلوا با الخیر تجدوه. هزار سال پیش معصوم این را برای ما گفته است.
_ هنگامی که حادثه 11سپتامبر رخ داد، من به کشور شیلی برای تبلیغ دین اعزام شده بودم و قرار بود که دعا و نمازی بخوانم و دین را تبلیغ کنم که چنین حادثهای اتفاق افتاد. آنجا مشاهده کردم تمامی رسانه های آن کشور متوجه من شدند و هر روز چندین ساعت در تلویزیون گفتوگو می کردم و به شبهات مطرح شده علیه اسلام و مسلمانان پاسخ میدادم.
_ برای تبلیغ به بولیوی رفتم. فقط یک مسجد متعلق به اهل تسنن در آن کشور بود. روزی روحانی سنی آن مسجد با من تماس گرفت و من را به رستوران دعوت کرد، من هم دعوت او را پذیرفتم و با او به رستوران رفتم.
در آنجا ماجرای امام حسین(ع) و حادثه کربلا را برای او تعریف کردم. او از شنیدن این داستان و ظلم هایی که به اهل بیت(ع) شده بود آن قدر متاثر شد که اشک از چشمانش جاری شد و گریه کرد. همان جا از بنده دعوت کرد که به مسجد آنان بروم و این قصه را برای دوستان او هم تعریف کنم؛ من هم روز بعد به آن مسجد رفتم و حدود ده روز، هر دفعه سه الی چهار ساعت در مورد ولایت و امامت سخنرانی کردم و وقتی به ایران بازگشتم کتاب ها و مجلاتی با این موضوعات برای آنان فرستادم و شش ماه بعد حدود بیست نفر از آنان شیعه شدند و به این وسیله توانستیم مرکز اسلامی شیعی را در بولیوی تاسیس کنیم.
_ نمونه دیگر در کشور ونزوئلا رخ داد؛ ساعت دو شب شخصی با من تماس گرفت و به من گفت می خواهد مسلمان بشود، در همان نیمه شب مجبور شدم او را به کافی شاپ ببرم و شهادتین را برای او بنویسم، که خدا را شکر او هم شیعه شد و در حال حاضر از فعالین ما در ونزوئلا است.
_ مبلغان مسیحی دارای مدیریت تبلیغی قوی و تشکیلاتی هستند. به طوری که مسیحیان پروتستان آمریکای لاتین اگر مثلا صد نفر نیرو داشته باشند آن ها را به ده دسته ده نفره تقسیم می کنند و برای هر دسته یک مسؤول قرار می دهند و وظیفه مسؤول هر گروه این است که مثلا اگر فردی از اعضا در جلسات و مراسمات حضور نیافت، پیگیری کند که به چه دلیل نیامده و یا اگر بیمار شده چند نفر را برای عیادت او بفرستد و یا اگر مشکل مالی دارد، سعی کند که مشکل مالی آن را رفع نماید.
در مقاله ای خواندم، هنگامی که سران کاتولیک به دیدار امام موسی صدر در لبنان رفته بودند، و علاوه بر دیدار نیروهایی به مناطق لبنان اعزام کرده بودند که در منطقه جستجو و مسیحیان کاتولیک را شناسایی کرده تا به آنها خدمات فرهنگی دهند. اگر حتی در یک روستایی یک خانواده کاتولیک زندگی می کرد در آنجا کلیسایی کوچکی تاسیس و یک روحانی اعزام می کردند.
_ هنگامی که به کشور انگلیس رفته بودم، دیدم که در یکی از شهرهای انگلیس مسجدی وجود دارد که پنجاه مسلمان در آنجا هستند، اما متاسفانه در کل قاره آمریکای لاتین یک مسجد درست و حسابی نداریم؛ مسلمانان در کانادا برای ساخت مسجدی 14میلیون دلار هزینه کرده اند اما برای مرکز اسلامی کوبا 20 هزار دلار در ایران نتوانستم جمع کنیم؛ مرکز اسلامی بولیوی را با 5هزار دلار و با مشکلات فراوان تاسیس کردیم.
هنگامی که وهابیون وارد بوینس آیرس آرژانتین شدند، 90میلیون دلار هزینه کردند که مرکز اسلامی، دانشگاه، خوابگاه، استادیون فوتبال، ورزشگاه و مسجد تاسیس کنند.
_ بهایی ها در آمریکای لاتین یک دانشگاه بسیار بزرگ و شیک تاسیس کرده اند و البته قرار بود که بزرگترین معبد آمریکای لاتین با هزینه 36ملیون دلار در شیلی را تاسیس کنند که خوشبختانه ما توانستیم مانع از چنین اقدامی شویم.
_ مبلغان مسیحی در کنار مسائل فرهنگی خدمات اجتماعی ارائه می کنند که این خیلی مؤثر است.آنان حتی بیمارستان هم تاسیس کرده اند و یا مبلغ برای بیمارستان ها فرستاده اند که کنار بیمار بیاید و برای شفا و دلداری او دعا کند. مسیحیان برنامه متنوعی برای زندان ها هم دارند.