عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۴۴۰۸
تاریخ انتشار : ۳۰ دی ۱۳۹۱ - ۰۹:۰۰
عقیق:در روايت "صدوق" در "الاكمال" با اسناد به "ابى الاديان" آمده كه گفته است: من خدمت امام حسن عسكرى (ع) مى‏كردم و نامه‏هاى آن حضرت را به شهرها مى‏بردم موقعى كه در بستر بيمارى- كه بر اثر آن وفات يافت- بود، بر ايشان وارد شدم. حضرت نامه‏هايى نوشت و به دستم داد و فرمود: آنها را به مدائن ببر. نامه‏ها را بردم و جوابشان را با خود آوردم و روز پانزدهم وارد سامرا شدم و ندانسته خود را در برابر خانه ايشان يافتم.
 
 جعفر بن على (برادر حضرت) را بر دروازه خانه ديدم كه شيعيان دورش را گرفته، تسليتش مى‏گفتند و امامتش را تبريك مى‏گفتند. پيش خود گفتم: اگر اين امام شده باشد مطمئنا امامت را منحرف كرده‏اند. آنگاه عقيد خادم بيرون آمد و گفت: سرورم! برادر شما كفن شده است، حال برخيزيد و بر او نماز بگزاريد. جعفر و شيعيان اطرافش وارد شدند. وقتى وارد خانه شديم، ديديم كه حسن بن على بر نعش ايستاده است جعفر پيش رفت تا بر نعش نماز بگزارد، وقتى داشت تكبير مى‏گفت كودكى سبز چهره با مويى مجعد و دندانهايى دور از هم بيرون آمد و رداى جعفر بن على را كشيد و گفت:
 

عمو عقب برو كه من سزاوارتر از تو در نماز گزاردن بر نعش پدرم هستم. جعفر عقب رفت چهره‏اش دگرگون شده بود. كودك پيش آمد و بر نعش نماز گزارد و جنازه را كنار پدر آن حضرت، همان جايى كه هم اكنون آرامگاه ايشان است، به خاك سپردند اين آرامگاه هم اينك زيارتگاه شيعيان اهل بيت است كه از هر سوى، به زيارتش مى‏آيند و در آنجا از خداوند سبحان به حرمت كسى كه در آن خاك است، خواست هاى خود را مطرح مى‏كنند و مى‏خواهند كه ايشان را در رحمت خود وارد كند و به راه حق هدايت فرمايد و توفيق آن دهد كه در راه اهل بيتى قرار گيرند كه خداوند آنان را از هر پليدى و پلشتى، دور ساخت و پاكشان گرداند.


212006


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین