۲۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ ۱۰ ذی القعده ۱۴۴۵ - ۳۱ : ۰۶
درود بر آن شهادتگاه هاى الهام بخش در كربلا، درود و سلام كسى كه آنها را با شور و شعورى وصف ناپذير زيارت مى كند.
عقیق:پس از شهادت حسين(ع) و يارانش، فرمانده سپاه اموى، بعد از ظهر عاشورا و فرداى آن روز را در كربلا ماند و آن گاه به «حميد احمرى» دستور داد تا در ميان لشكر نداى حركت به سوى كوفه را سر دهد؛ و كار كوچ دادن خواهران و دختران آزاده و كودكان حسين(ع) را نيز سامان دهد. بدين سان خاندان و بازماندگان سالار شايستگان به همراه چهارمين امام نور- كه سخت بيمار بود- به وسيله «حميد» در قالب كاروان اسيران، كوچ داده شدند.
«قره تميمى» مى گويد: كاروان اسيران به هنگام حركت به سوى كوفه، از كنار شهادتگاه حسين و پيكرهاى به خون خفته ياران و فرزندان و برادران فداكار آن حضرت عبور داده شدند، و من نگاه مى كردم و اين منظره را مى ديدم.
هنگامى كه بانوان حرم پيامبر بر شهادتگاه و پيكر غرق در خون حسين عليه السّلام و يارانش گذر كردند، فرياد و شيون بود كه به آسمان مى رسيد و دست بود كه بر چهره ها نواخته مى شد.
من بر فراز اسبى بر آنان نگريستم و هرگز سيمايى نيكوتر و زيباتر از آنان در جايى نديدم!! راستى كه سروده سيد حميرى در سوگ نواده پيامبر چقدر نيكوست كه:
امرر على جدث الحسين و قل لا عظمه الزكية ...
بر شهادتگاه حسين بگذر و به استخوانهاى پاك و پاكيزه آن حضرت بگو:
«هان اى استخوانهايى كه هماره از باران اشك عاشقان و سوگواران سيراب مى كرديد!»
هنگامى كه بر آن شهادتگاه پر معنويت گذر كردى، در آنجا به اندازه بار نهادن كاروانى در منزلگاه درنگ كن، و بر آن پيشواى پاك و پاكيزه آزادى و عدالت و بر پدر و مادر پاك و پرواپيشه اش بسان مادرى كه تنها جوان خود را از دست داده است،گريه كن!
و نيز «عقبه سهمى» در اين مورد زيبا سروده است كه:
اذا العين قرت في الحياة و انتم تخافون في الدنيا فاظلم نورها
مررت على قبر الحسين بكربلا ففاض عليه من دموعى غزيرها ...
بر شهادت پيشواى آزادى در كربلا گذر كردم و در سوگ جانسوز او باران اشك امانم نداد از آن پس هماره بر آن حضرت سوگوارى مى كنم و به خاطر شهادت غمبار او مى گريم، و ديدگانم در اين راه سخاوتمندانه اشك روان نثار مى كنند.
پس از گريه بر آن رادمرد تاريخ بشر، بر ياران فداكار و عدالتخواه او مى گريم؛ بر آن آزادمردانى كه آرامگاه تاريخ ساز او را از هر سو در ميان گرفته اند.
درود بر آن شهادتگاه هاى الهام بخش در كربلا، درود و سلام كسى كه آنها را با شور و شعورى وصف ناپذير زيارت مى كند.
نسيم صبا و بادهاى اندوه زده هر بامداد و شامگاه سلام گرم و پر اخلاص ما را بر آنها برساند؛ هماره كاروانهاى شيفتگان و عاشقان، زائر كوى او باشند و بوى عطرآگين و جان بخش كوى او هماره بر آنان وزيدن نمايد.
پی نوشت:در سوگ امير آزادى ( ترجمه مثير الأحزان )، ص: ۲۸۵.
منبع:افکار
211008
«قره تميمى» مى گويد: كاروان اسيران به هنگام حركت به سوى كوفه، از كنار شهادتگاه حسين و پيكرهاى به خون خفته ياران و فرزندان و برادران فداكار آن حضرت عبور داده شدند، و من نگاه مى كردم و اين منظره را مى ديدم.
هنگامى كه بانوان حرم پيامبر بر شهادتگاه و پيكر غرق در خون حسين عليه السّلام و يارانش گذر كردند، فرياد و شيون بود كه به آسمان مى رسيد و دست بود كه بر چهره ها نواخته مى شد.
من بر فراز اسبى بر آنان نگريستم و هرگز سيمايى نيكوتر و زيباتر از آنان در جايى نديدم!! راستى كه سروده سيد حميرى در سوگ نواده پيامبر چقدر نيكوست كه:
امرر على جدث الحسين و قل لا عظمه الزكية ...
بر شهادتگاه حسين بگذر و به استخوانهاى پاك و پاكيزه آن حضرت بگو:
«هان اى استخوانهايى كه هماره از باران اشك عاشقان و سوگواران سيراب مى كرديد!»
هنگامى كه بر آن شهادتگاه پر معنويت گذر كردى، در آنجا به اندازه بار نهادن كاروانى در منزلگاه درنگ كن، و بر آن پيشواى پاك و پاكيزه آزادى و عدالت و بر پدر و مادر پاك و پرواپيشه اش بسان مادرى كه تنها جوان خود را از دست داده است،گريه كن!
و نيز «عقبه سهمى» در اين مورد زيبا سروده است كه:
اذا العين قرت في الحياة و انتم تخافون في الدنيا فاظلم نورها
مررت على قبر الحسين بكربلا ففاض عليه من دموعى غزيرها ...
بر شهادت پيشواى آزادى در كربلا گذر كردم و در سوگ جانسوز او باران اشك امانم نداد از آن پس هماره بر آن حضرت سوگوارى مى كنم و به خاطر شهادت غمبار او مى گريم، و ديدگانم در اين راه سخاوتمندانه اشك روان نثار مى كنند.
پس از گريه بر آن رادمرد تاريخ بشر، بر ياران فداكار و عدالتخواه او مى گريم؛ بر آن آزادمردانى كه آرامگاه تاريخ ساز او را از هر سو در ميان گرفته اند.
درود بر آن شهادتگاه هاى الهام بخش در كربلا، درود و سلام كسى كه آنها را با شور و شعورى وصف ناپذير زيارت مى كند.
نسيم صبا و بادهاى اندوه زده هر بامداد و شامگاه سلام گرم و پر اخلاص ما را بر آنها برساند؛ هماره كاروانهاى شيفتگان و عاشقان، زائر كوى او باشند و بوى عطرآگين و جان بخش كوى او هماره بر آنان وزيدن نمايد.
پی نوشت:در سوگ امير آزادى ( ترجمه مثير الأحزان )، ص: ۲۸۵.
منبع:افکار
211008