پیاده روی اربعین تبلور احساس مسئولیت جهانی در قیام موعود
توصیههای استاد پناهیان به زائرین اربعین
در پیاده روی اربعین خطری به آن صورت نیست، ولی آن احساس مسئولیت جهانی که در ارتباط با قیام جهانی امام زمان(ع) است، هنوز وجود دارد و مقدار این احساس مسئولیت به خودمان بستگی دارد.
عقیق:شما زائرین کربلا، امروز در شُرف یک سفر مقدس قرار دارید، سفری که شاید از سفر خانۀ خدا هم مقدستر باشد. در روایت داریم که خداوند سالها قبل از مکه، به سرزمین کربلا قداست و حرمت بخشیده است. (على بن الحسین ع: اتَّخَذَ اللَّهُ أَرْضَ کَرْبَلَاءَ حَرَماً آمِناً مُبَارَکاً قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَ اللَّهُ أَرْضَ الْکَعْبَةِ وَ یَتَّخِذَهَا حَرَماً بِأَرْبَعَةٍ وَ عِشْرِینَ أَلْفَ عَامٍ؛کامل الزیارات/268) همچنین در روایت است که رسول خدا(ص) فرمودند: هر کس امام حسین(ع) را در کربلا زیارت کند، معادل نود حج من (رسول خدا ص) برای او مینویسند!(1)
شاید سفری که در پیش رو دارید تا حدی مخاطرهآمیز باشد که البته این خطر مربوط به امروز و دیروز نیست و تقریباً هزار و چهارصد سال است که در مسیر سفر کربلا خطراتی وجود داشته است. اگر بخواهیم این خطر اندک را با خطری که رزمندگان ما در دوران دفاع مقدس با آن مواجه بودند مقایسه کنیم اصلاً به حساب نمیآید. این خطر چون ناچیز است نمیتواند حس مناطق عملیاتی دوران دفاع مقدس را به شما بدهد، لذا به این لحاظ سفر شما ویژگی سفر رزمندگان را ندارد. آنها وقتی با خانواده خداحافظی میکردند امکان بازگشت شاید خیلی کمتر بود. اما میتوان در این سفر به نوعی همان حسِ ناب و عرفانیِ رزمندگان را پیدا کرد و خلأ نور جبههها را با عرفان کربلایی جبران نمود.
عرفان ناب رزمندگان با یک "احساس مسئولیت جهانی" همراه بود
در زمان دفاع مقدس نوعی عرفان توأم با جهاد و شهادت در بین جوانان ما باب شده بود که واقعاً موضوع نادر و بینظیری بود. یکی از ویژگیهای آن عرفان، این بود که در آن، بازی و ظاهرسازی وجود نداشت. زیرا رزمندگان در صحنۀ نبرد، با جان خود بازی میکردند. جان باختن در راه خدا یک معنویت ویژهای را با خود میآورد. بچههای رزمنده وقتی زیر باران گلوله و ترکش قرار میگرفتند از آن به "دوش گرفتن" تعبیر میکردند و تعبیر بسیار جالبی بود، چرا که آن دوش گرفتن روح انسان را جلا میداد و پاک میکرد. کسی که از زیر این باران گلوله بازمیگشت روحش مانند برگ گل پاک و لطیف شده بود.
ویژگی مهم عرفان ناب رزمندگان ما این بود که ارتباط با خداوند با یک "احساس مسئولیت ملی" و حتی یک "احساس مسئولیت جهانی"، همراه بود چرا که رزمندگان ما معمولاًً حرکت خود را متصل به قیام امام زمان(ع) میدیدند. درست است که در این سفر کربلا که شما در پیش رو دارید خطری به آن صورت نیست، ولی آن احساس مسئولیت جهانی که در ارتباط با قیام جهانی امام زمان(ع) است، هنوز وجود دارد و مقدار این احساس مسئولیت به خودمان بستگی دارد.
ما باید این احساس مسئولیت را داشته باشیم که میتوانیم ظهور حضرت را جلو بیندازیم. بچههای رزمنده در جبهه احساس مسئولیت بسیار بالایی داشتند و این احساس بسیار ارزشمند و کارگشا بود. این احساس مسئولیت را با نیت و نگاه خود میتوانیم در خودمان ایجاد کنیم. هیچ کس به ما این حس را نمیدهد، حتی برعکس، بعضیها ما را از شلوغی و خطرات احتمالی هم میترسانند. هر چه این حس مسئولیت و آرمانخواهی را بیشتر داشته باشیم نورانیت ما هم بیشتر خواهد بود. کسی که در وجودش احساس مسئولیتی نسبت به انسانهای دیگر وجود نداشته باشد و به بندگان خدا کاری نداشته باشد خدا نسبت به او غضب میکند.
میخواهیم فقدان نور دفاع مقدس را با این عرفان حسینی جبران کنیم
خداوند خطاب به حضرت داوود (ع) که میخواست چند صباحی با خدای خود خلوت کند و عبادت نماید، فرمود: به سوی مردم بازگرد که بهترین عبادت همان خدمت کردن به خلق خداست.(2) کسی که به زیارت امام حسین(ع) میرود باید نوع عرفان خود را محاسبه کند و مراقب باشد که یک وقت عرفانش از جنس عرفانهای خصوصی و شخصی و بدون احساس مسئولیت نسبت به مظلومان نباشد. چرا که عرفان امام حسین(ع) از این جنس نبود. عرفان اباعبدالله(ع) از جنس عرفان جهاد و شهادت و احساس مسئولیت جهانی نسبت به مردم بود. ما به دنبال عرفانی از جنس عرفان امام حسین(ع) هستیم و میخواهیم فقدان نور دفاع مقدس را با این عرفان حسینی جبران کنیم.
اینکه چنین عرفانی را در زیارت کربلا به دست آوریم، بیشتر به خودمان بستگی دارد؛ باید خودمان قصد کنیم که در این سفر مقدس، یک "عنصر کربلایی" شویم، یعنی از جنس کربلا شویم و رنگ و بوی کربلا به خود بگیریم و برگردیم. اثرات کربلا در روح و جان انسان عجیب است. حتی تربت کربلا به قدری اثر دارد که وقتی روایات راجع به تربت اباعبدالله(ع) را میخوانیم از آثار آن متعجب میشویم. البته آن چیزی که باید از کربلا بگیریم و به دست آوریم واقعاً قابل توصیف نیست؛ گویا یک ژن مخصوص است که باید آن را از کربلا دریافت کرد، یک اتفاق خاص و خارق العاده برای انسان میافتد که قابل وصف نیست.
حداقل احترام برای تشرف به کربلا همین پیادهروی است
برای درک عظمت کربلا، باید به خانۀ کعبه و مناسک حج نگاه کرد. اگر بخواهیم قدر کربلا را بدانیم و عظمت آن را درک کنیم، باید یکبار به حج مشرف شویم و عظمت مناسک حج مانند: طواف، سعی، عرفات، مشعر و مِنا را درک کنیم. مناسک حج را خداوند برای برخی نشانهها و شعائر خود طراحی کرده و فرموده است: «وَ مَنْ یُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوب؛ و هر کس شعائر (دین) خدا را بزرگ و محترم دارد این از صفت دلهاى با تقواست»(حج/32) ریشۀ آن نشانهها مجاهدت سه انسان است. حضرت ابراهیم، اسماعیل و هاجر(علیهمالسلام). اینها نشانههایی را از خود بهجا گذاشتهاند که به مناسک حج تبدیل شده است. حالا شما مجاهدتهای این سه انسان بزرگ را ببینید و بعد آن را با آنچه در کربلا رخ داد، مقایسه کنید. اگر قرار بود برای مجاهدتهای عظیم و باشکوه امام حسین (ع) و اهل بیت و یاران ایشان، مناسکی تعریف شود، چه مناسکی باید تعریف میشد؟ و آیا چنین امری اساساً امکانپذیر بود؟
اصلاً کربلا نمیتواند در مقایسه با حج قرار گیرد؛ عظمت واقعۀ کربلا آنقدر بالا بود که نمیشد خداوند برای آن مناسکی مانند مناسک حج تعریف کند. در این فضایی که برای کربلا مناسکی تعریف نشده است، حداقل احترامی که انسان میتواند در مورد کربلا رعایت کند، همین پیادهروی است و این حداقل کاری است که ما میتوانیم انجام دهیم.
بعضیها به زیارت کربلا نگاه توریستی دارند و مثلاً میگویند در ایام اربعین، کربلا خیلی شلوغ است و نمیتوان زیارت کرد! در صورتی که همین حضور میلیونی عزاداران و شیفتگان اباعبدالله (ع) به ویژه در روز اربعین حسینی، عظمت، شکوه و ارزش فوق العادهای دارد که اگر کسی آن را درک کند، مشتاق خواهد شد در سالهای بعد نیز در آن شرکت نماید.
در این سفر میتوانیم مهربانترین لحظات عمر خود را تجربه کنیم
امام سجاد(ع) بارها از مدینه پیاده به خانۀ کعبه مشرف شدهاند (که حدود سیصد کیلومتر است) و اگر امکانش وجود داشت ائمۀ هدی(ع) این رفتار را در مورد کربلا بیشتر انجام میدادند. نکتۀ ظریفی که در زندگی امام سجاد(ع) وجود داشت این بود که ایشان خودشان با یک کاروان مصیبت دیده از کربلا به کوفه و شام سفر کردهاند و در طی مسیر رنج های زیادی را متحمل شدهاند، اما در طول زندگی پربرکت خودشان، سالهای سال وقتی با کاروانی به زیارت میرفتند، در طول سفر، به اهالی کاروان خدمتگذاری میکردند.
ما باید در این سفر به امام سجاد(ع) تأسی کنیم و هر خدمتی که ممکن است برای زائرین انجام دهیم. یکی از آداب زیارت این است که به همراهان خود خدمت کنیم چرا که ثواب خدمت به زائرین و همراهان، کمتر از ثواب زیارت نیست بلکه شاید بیشتر هم باشد و آثار و برکات عجیبی دارد. امام خمینی(ره) وقتی به همراه دوستان به زیارت میرفتند خیلی زود از حرم به محل اقامت برمیگشتند و وسایل آسایش و پذیرایی از همراهان خود را فراهم میکردند و میگفتند: "این کار ثوابش کمتر از زیارت نیست." خدمت به زائرین اعم از خدمت مادی و معنوی بسیار ارزشمند است.
ما در این سفر میتوانیم مهربانترین لحظات عمر خود را تجربه کنیم. چه خوب است در این سفر مقدس بیمهری را بر خود حرام و دلجویی و مهرورزی را واجب کنیم.
امروز برقراری ارتباط دوستانه و برادرانه با شیعیان عراق ثوابش کمتر از زیارت اباعبدالله(ع) نیست/ شیعیان عراق، ایتام آل محمد (ص) هستند
یک رسالت جهانی هم بر عهدۀ ما قرار دارد که در این سفر، باید در جهت انجام این رسالت جهانی هم تلاش کنیم. ما در این سفر با شیعیان عراق برخورد میکنیم و باید دقت کنیم و ببینیم که چگونه میتوان برخورد شایستهای با آنان داشت که هم کمکی به آنها شود و هم رفتار ما به تقویت رابطۀ دو ملت شیعۀ ایران و عراق کمک کند.
دشمنان ما سعی دارند بین شیعیان ایران و عراق اختلاف بیندازند، حتی بیشتر از اختلافی که بین وهابیون و شیعیان انداختهاند. همچنین امروز تلاش بسیار زیادی برای به فساد کشاندن جوانان عراقی صورت میگیرد؛ تلاشی که حتی بیشتر از زمان صدام است. باید آن احساس رسالت عظیم و جهانی را در خود زنده کنیم. آیندۀ تاریخی این منطقه خیلی پیچیده است و باید خودمان را آماده کنیم.
امروز برقراری ارتباط دوستانه و برادرانه با شیعیان عراق ثوابش کمتر از زیارت اباعبدالله(ع) نیست و در همان جهت است. اینکه برای تقویت رابطۀ شیعیان ایران و عراق دقیقاً چه باید کرد، جای تفکر و تأمل دارد. مثلاً مصافحه و برخورد محبت آمیز توأم با عاطفه و همچنین گفتگو کردن با شیعیان عراق خیلی میتواند مفید باشد و برقراری ارتباط را نباید فقط به رسانهها واگذار کرد. خواندن نوحههای عربی یا خواندن نوحههایی که شیعیان عراق میخوانند هم میتواند در این راستا مؤثر باشد.
از آنجا که شیعیان عراق برای اباعبدالله الحسین(ع) عزاداری میکنند با این دید به آنها نگاه کنیم که فرزندان و ایتام آل محمد (ص) هستند. از بیان عباراتی که ممکن است تفرقه ایجاد کند، پرهیز کنیم. مثلاً در نوحههای ما، این عبارت نباشد: "ما اهل کوفه نیستیم، علی تنها بماند" بنابر نقلی که به نظر صحیح میآید، قاتلین اباعبدالله اصالتاً اهل عراق نبودند، بلکه اهل سرزمین حجاز بودند و شهر کوفه هم شهر تازهبنیانی بود که به دست همین افرادی که از حجاز به آن منطقه آمده بودند ساخته شده بود.
در مورد مرحوم ابوترابی (آزادۀ سرافراز) نقل شده است که ایشان در دوران اسارت با رفتار و مَنِش بزگوارانۀ خود، حتی زندانبانِ بعثی را، مرید خود ساخته بود ـ چه رسد به برادران شیعه و مظلوم عراقی. ما هم باید سعی کنیم طی این سفر تأثیرات مثبتی بر مردم مظلوم عراق داشته باشیم و محبت طرفینی ایجاد کنیم.
برای انجام کارهای ویژه در راستای رسالت عاشورایی، نیاز به "اذن مخصوص" داریم/ از امام حسین(ع) اذن قربانی بگیریم
اربعین حسینی، فرصت بسیار مغتنمی است که میتوانیم در جهت انجام رسالت جهانی خود از آن بهره بگیریم. عرفان ما باید از جنس عرفان امام حسین(ع) باشد که در آن یک احساس مسئولیت جهانی دیده میشود. جنس ارتباط برقرار کردن با اباعبدالله (ع) جنس تبلیغی است. اینکه میگویند خواندن یک بیت شعر و نوحه در رسای اباعبدالله (ع) چقدر ثواب دارد، به خاطر همین خصلت تبلیغی اباعبدالله(ع) است.
اگر بخواهیم کار ویژهای در راستای رسالت عاشورایی خود صورت دهیم، نیاز به "اذن ویژه" داریم و این اذن بسیار ارزشمند است و به هر کسی داده نمیشود. ما که خیلی راحت میتوانیم با امام حسین(ع) عالم را بگیریم، چرا تا به حال موفق نشدهایم؟ چون به ما "اذن" ندادهاند.
خداوند به ابراهیم خلیل الله "اذن" نداد تا فرزندش را قربانی کند، اما این اذن را به امام حسین (ع) داد و امام حسین(ع) هم به بعضیها این اذن را میدهند. ما برای اینکه اذن بگیریم تا همۀ وجود خود را قربانیِ خدا کنیم، باید خیلی بر درِ این خانه تضرع کنیم. ما با احساس مسئولیت جهانیِ خود، نیت خالص و با عرفان کربلایی میتوانیم به گرفتن این اذنِ مخصوص امیدوار باشیم.
سیدالشهداء (ع) به بعضیها یک هبه (هدیۀ ویژه) و یک نورِ قربانی میدهد و کسانی که این نور را دریافت میکنند واقعاً "کربلایی" شدهاند. اگر بخواهیم کربلایی شویم باید عنصری از کربلا در وجود ما راه پیدا کند و این به خودمان بستگی دارد. اگر بتوانید در این سفر، به معنای واقعی کلمه "کربلایی" شوید، حتماً بعد از بازگشت برای امام حسین(ع) کارهای ویژهای انجام خواهید داد.
اگر بتوانیم این اذن را بگیریم، خواهیم دید که دیگر همۀ وجودمان صرف دین میشود و البته این راه، سختیهایی نیز دارد و به همین جهت این اذن را به هر کسی نمیدهند. اگر این اذن را بگیریم، وقتی برگشتیم میتوانیم عالم را عوض کنیم. امام زمان(ع) کارهای زیادی برای انجام دارد و کسی میتواند در خدمت حضرت قرار گیرد که اذن داشته باشد. مثلاً یکی از کارهای که تا به حال کسی توفیق یا اذن آن را نداشته است، به تصویر کشیدن عظمت کاروان اربعین حسینی است.
پی نوشت ها:
(1) «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: کَانَ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ ع ذَاتَ یَوْمٍ فِی حَجْرِ النَّبِیِّ ص یُلَاعِبُهُ وَ یُضَاحِکُهُ فَقَالَتْ عَائِشَةُ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا أَشَدَّ إِعْجَابَکَ بِهَذَا الصَّبِیِّ فَقَالَ لَهَا وَیْلَکِ وَ کَیْفَ لَا أُحِبُّهُ وَ لَا أُعْجَبُ بِهِ وَ هُوَ ثَمَرَةُ فُؤَادِی وَ قُرَّةُ عَیْنِی أَمَا إِنَّ أُمَّتِی سَتَقْتُلُهُ فَمَنْ زَارَهُ بَعْدَ وَفَاتِهِ کَتَبَ اللَّهُ لَهُ حِجَّةً مِنْ حِجَجِی قَالَتْ یَا رَسُولَ اللَّهِ حِجَّةً مِنْ حِجَجِکَ قَالَ نَعَمْ حِجَّتَیْنِ مِنْ حِجَجِی قَالَتْ یَا رَسُولَ اللَّهِ حِجَّتَیْنِ مِنْ حِجَجِکَ قَالَ نَعَمْ وَ أَرْبَعَةً قَالَ فَلَمْ تَزَلْ تزاده [تُرَادُّهُ] وَ یَزِیدُ وَ یُضْعِفُ حَتَّى بَلَغَ تِسْعِینَ حِجَّةً مِنْ حِجَجِ رَسُولِ اللَّهِ ص بِأَعْمَارِهَا» امالی طوسی/668؛ کامل الزیارات/68
(2) «خداوند متعال به داوود علیه السلام وحى فرمود که : چه شده است که تو را گوشه گیر مى بینم؟! داوود عرض کرد: بندگانت به خاطر تو مرا خسته کرده اند. فرمود: چه مىخواهى؟ عرض کرد: محبّت تو را. فرمود: محبّت من به این است که از بندگانم درگذرى و اگر دیدى کسى خواستار من است، او را خدمت کنى؛ أَوْحَى الله تعالی إِلَى دَاوُدَ ع: مَا لِی أَرَاکَ مُنْتَبِذاً؟ قَالَ: أَعْیَتْنِی الْخَلِیقَةُ فِیکَ. قَالَ: فَمَا ذَا تُرِیدُ؟ قَالَ: مَحَبَّتَکَ. قَالَ: فَإِنَّ مَحَبَّتِی التَّجَاوُزُ عَنْ عِبَادِی فَإِذَا رَأَیْتَ لِی مُرِیداً فَکُنْ لَهُ خَادِماً»(مستدرک الوسائل/12/428)
*بخشهایی از سخنان حجت الاسلام علیرضا پناهیان در در جمع زائران کربلا (پیاده روی اربعین) و "کاروان هئیت دانشجویان هنر" و "کاروان دانشجویان دانشگاه امام صادق (ع)" و "کاروان بیان معنوی"
منبع:شبستان