کد خبر : ۴۱۹۵۰
تاریخ انتشار : ۲۵ آذر ۱۳۹۳ - ۲۱:۴۴

بلال حبشی در آخرین لحظات عمرش چه گفت؟

ابوعبدالله بلال بن رباح، معروف به بلال حبشی، صحابه پیامبر اسلام و اولین موذن آن حضرت، در خانواده ای از بردگان «بنی جمح» به دنیا آمد و از عرب های غیرخالص یعنی «سراة» به شمار می رفت. پدرش "رباح" و مادرش "حمامه" نام داشت که از این رو، به وی "ابن حمامه" نیز می گفتند. این دو از کسانی بودند که از "حبشه" به حالت اسارت وارد جزیره العرب شدند.
عقیق: بلال با یکی از زنان عرب در زمان رسول خدا ازدواج کرد. با آنکه بعضی نویسندگان بلال را فاقد فرزند دانسته اند ولی در بعضی منابع از پسرش عمر به عنوان یکی از راویان یاد شده و از نوادگان او چون "هلال بن عبدالرحمن" از قاریان مشهور در سمرقند در حوادث سال 519 هجری قمری است. بلال غلام "امیة بن خلف" (از دشمنان سرسخت رسول خدا ) بود که بعد از دعوت آشکار پیغمبر از اولین کسانی بود که اسلام آورد و در این راه شکنجه های زیادی از کفار مکه به ویژه از "امیه" دید. برخی بلال را آزاد شده خود پیامبر می دانند. وی بعد از آزادی به جمع مسلمانان پیوست و اولین موذن اسلام شد و در هجرت پیامبر با گروه مهاجرین به مدینه رفت و در سفر و حضر، پیغمبر اکرم را همراهی می کرد. در پیمان اخوت و برادری که میان مهاجرین و انصار بسته شد، پیامبر بین او و "ابو رویحه عبدالله بن عبدالرحمان خثعمی" قرار داد برادری نهاد و نام آن دو، در یک دیوان ثبت شد. البته برخی پیمان برادری او را با افراد دیگری نقل کرده اند.
سال مرگ بلال و علت آن در بین منابع اختلاف است. وقوع آن را بین سالهای 17 تا 21 قمری که عمدتا سال 20 هجری قمری است در شهر دمشق گفته اند. سن او را نیز بین 60 تا 70 سالگی گویند که به مرگ طبیعی یا بر اثر «طاعون» از دنیا رفته است. مزارش بنابر مشهور در دمشق در «باب الصغیر» می باشد ولی پاره ای از منابع تصریح دارند که در «داریا» یا «عمواس» و یا در باب «کیسان داریا» و یا «باب الاربعین حلب» است.
نقل شده است که بلال حبشی مؤذن پیامبر (ص) چون در بستر مرگ قرار گرفت، همسرش ناله و شیون سرداد، اما بلال گفت: اکنون موقع شور و شادی است، من تا به حال در رنج بودم و تو چه می دانی که مرگ چه زندگانی خوشی است؟
زنش گفت: آخر هنگام فراق است.
بلال گفت: هنگام وصال است.
زن گفت: امشب به دیار غریبان می روی.
بلال گفت: نه بلکه از غربت حقیقی رها شده و به وطن اصلی می روم.
زن گفت: تو را از این پس در کجا بینم؟
بلال گفت: حلقه ی خاصان الهی و اگر تو هم در راه پست حیوانی گام ننهی و در طریق انسانی و معنوی قدم بگذاری، نوری بر تو بتابد و تو با آن مجمع خاصان ارتباط یابی و مرا ببینی.
زن گفت: دریغا که با مرگ تو، خانمان ما ویران گردد.
بلال گفت: این کالبد و زندگی دنیا مانند ابر می باشد که به هم پیوسته و از هم گسیخته شود ولی ماه همیشه نور افشانی می کند. همانا اشخاص مادی گرا و دور از معنویت و معرفت به گور سیاه چال «چند متر زمین و خانه و زرق و برق دیگر» راضی می شوند، این جهان با این وسعت برای پیامبران و مردان خدا تنگ و تاریک است، روح آنان خواهان پرواز به عالم برتر و فضای لامکان است چرا کسی که در این دنیا بیشتر عمر می کند، خمیده تر می شود؟ اما هنگام خواب احساس شادی و راحتی می کند این دلیل تنگی این جهان و وسعت جهان دیگر است.


پی نوشت ها:
1-بیگم آزرمی، مردگان از ما چه می خواهند: 41-40.
2-لطیفه های گریان: 33.
3-دایره المعارف طهور: ذیل واژه بلال حبشی.
منبع:قدس
211008

ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین