دلشاد تهرانی عنوان کرد
گذری بر توصیههای مدیریتی امیرالمؤمنین(ع)
عهدنامه مالک اشتر شامل موضوعات بسیار در حوزه مباحث حکومتی و مدیریتی است. هدف نهایی از مجموعه آیینهای آموزش داده شده در این عهدنامه، کسب موفقیت در حکومت و مدیریت است و آن چیزی جز کسب رضایت الهی نیست.
عقیق: یکی از نامههای امیرالمؤمنین علی(ع) در کتاب شریف نهجالبلاغه، عهدنامه مالک اشتر است. زمانی که حضرت امیر(ع) مالک را به عنوان فرماندار مصر تعیین کرد آیین نامه مدیریتی و حکومتی را به وی دستور داد تا رعایت کند.
از آنجایی که مفاد عهدنامه مالک اشتر از سوی امامی معصوم صادر شده است توجه به آن برای مدیران و کارگزارنی جامعه ما نیز میتواند بسیار راهگشا باشد از این رو سلسله مباحثی را از کتاب «دلالت دولت» اثر مصطفی دلشاد تهرانی مدیرگروه نهجالبلاغه دانشگاه قرآن و حدیث برای عموم علاقهمندان ذکر کنیم.
جغرافیای سخن
عهدنامه مالک اشتر در اوضاع و احوالی سخت و بحرانی در حکومت امیرمؤمنان انشا شده است، یعنی دوران «غارات».
پس از ماجرای نهروان، امیرمؤمنان علی(ع) در پی آن بود که مشکل قاسطین را حل کند ولی سران قبایل و بزرگانی که به خواستهای ناحق خود نرسیده بودند در کار امام کارشکنی میکردند و مردم نیز به تبع آنها و همچنین به دلیل وابستگیهای دنیاییشان در حمایت از امام علی (ع) کوتاهی میورزیدند.
در این شرایط معاویه گروههای غارتگری سازماندهی کرد تا به مناطق مختلف حکومت امام هجوم برده و به قتل و غارت بپردازند.
سبب صدور
چون اوضاع مصر دگرگون شد و محمد بن ابیبکر در توطئه و درگیری فرو رفت، امام علی (ع) تصمیم گرفت کسی را به مصر بفرستد که توان به سامان آوردن آن جا را داشته باشد، و در این جهت عهدنامهای جامع و کامل برای او تنظیم کرد تا بر اساس آن به اداره امور بپردازد. پس به مالک اشتر که استانداری جزیره را عهدهدار بود، نامهای چنین نوشت:
اما بعد، تو از آنانی که در یاری دین پشتیبانیشان را خواهانم، و خودکامگی بزهکار را به آنان میخوابانم، و رخنه مرزی را که بیمی از آن است بدانها بستن توانم. من محمد بن ابیبکر را به سرپرستی مصر گماردم، پس اینک جمعی بر او خروج نمودهاند و او جوانی است کمسن و بیتجربه در جنگها و بحرانها. پس به نزد من آی تا در آن چه سزاوار است بنگرم. و فردی مطمئن و خیرخواه از یارانت را جانشین خود بگمار. والسلام.
مخاطب
مخاطب این عهدنامه، مالک اشتر است. مالک در عصر حکومت عثمان، شخصیتی فعال در مخالفت با سیاستهای او و معترض به کارگزاران وی در کوفه بود. او در برابر ولید بن عقبه و عسید بن عاص - فرمانداران کوفه - به اعتراض برخواست و به سبب همین اعتراضها از جمله کسانی بود که به شام تبعید شد، و در شام نیز، دست از اعتراض برنداشت و معاویه پس از چندی تبعیدیان را به کوفه برگردانید.
این نامه بیانگر جایگاه رفیع و ویژگیهای کم نظیر مالک اشتر و اعتمادی است که امام علی علیهالسلام به او داشته است.
مالک اشتر شخصیتی جامع داشت، گذشته از آن که فرمانده و مدیری کمنظیر بود، زبانآور و ادیب و شاعری والا بود؛ و از نظر کمالات انسانی به برترین قلهها دست یافته بود و حضرت امیر(ع) هنگام شنیدن خبر شهادت مالک فرمود:
خداوند مالک را رحمت کند. او برای من همان گونه بود که من برای پیامبر(ص) بودم.
موضوعات
عهدنامهمالک اشتر شامل موضوعات بسیار در حوزه مباحث حکومتی و مدیریتی است که میتوان آنها را در پنج حوزه اساسی ملاحظه کرد:
1. مبانی: یعنی مباحث بنیادی و زیرساختی در حکومت و مدیریت که با تغییر آن همه امور در این حوزه تغییر میکند، مانند نگاه به انسان، فهم از حکومت و مدیریت، و اهداف حکومت و مدیریت.
2. اصول: یعنی قاعده کلی عملی ثابت که بر کلیه تصمیمها و اقدامات حکومتی و مدیریتی حاکم است، مانند اصل رفق و مدارا، اصل اعتدال، و اصل خردورزی، اصول برخاسته از مبانی است.
3. روشها: یعنی راهحلهای متغیر که به تناسب شرایط، اوضاع و احوال، زمان و مکان، و مراتب افراد، برای دستیابی به اهداف اتخاذ میشود. روشها تابع اصول و برخاسته از مبانی است، مانند روشهای کنترل و نظارت، و تشویق و تنبیه.
4. سیاستها: یعنی اقداماتی که در حکومت و مدیریت به منظور تأثیرگذاری در شرایط و بهینه کردن روابط و مناسبات حکومتی و مدیریتی اتخاذ میشود، مانند بخشودگیهای مالیاتی، حمایتهای ویژه از تولیدکنندگان و مصرفکنندگان.
5. اخلاق: یعنی مجموعهای از بینشها، ارزشها، گرایشها، روشها، کنشها و گویشها که سلوک حکومتی و مدیریتی برخاسته از آن است، مانند ادبیات زمامداران و مدیران، و رفتارها و روابط و مناسبات ایشان.
هدف نهایی
با توجه به آنچه در پایان عهدنامه آمده است، هدف نهایی از مجموعه آیینهای آموزش داده شده در این عهدنامه، کسب موفقیت در حکومت و مدیریت است و آن چیزی جز کسب رضایت الهی نیست.
منبع:فارس