کد خبر : ۴۰۸۹۸
تاریخ انتشار : ۱۴ آبان ۱۳۹۳ - ۱۸:۰۵
سروده‌هایی در رثای بانوی کربلا:

عباس می‌دهد نخ معجر نمی‌دهد

در میان اشعار عاشورایی سهم قابل توجهی به بیان مصیبت اهل بیت(ع) پس از واقعه و به ویژه نقش بانوی کربلا، حضرت زینب کبری(س)، اختصاص دارد.
عقیق:عاشورا گنجینه‌ای از معارف است که در ابعاد مختلف ظهور یافته است؛ از ابعاد اندیشگی و معرفتی گرفته تا وجوه مختلف هنری. شعر نخستین هنری است که با تأثیرپذیری از این واقعه، مجال بروز یافت و توانست مصیبت اهل بیت(ع) را با واژگانی ساده اما پرمغز به مخاطب و مستمع منتقل کند.

در میان سروده‌های عاشورایی سهم قابل توجهی به بیان مصیبت اهل بیت(ع) پس از واقعه و به ویژه ذکر رشادت‌های بانوی کربلا، حضرت زینب کبری(س)، اختصاص دارد. در تمامی سروده‌ها با موضوع حضرت زینب(س)، شاعر در کنار رثا به دیگر ابعاد واقعه و زندگی حضرت مانند عرفان، اخلاق و حماسه زینبی نیز می‌پردازد؛ وجه کاملی از شعر عاشورایی که دارای هر چهار ویژگی این قیام است.

سروده‌های ذیل نمونه‌هایی از اشعاری است که شاعران طی سال‌های اخیر در رثای بانوی کربلا به نظم درآورده و به ایشان تقدیم کرده‌اند:

مصطفی متولی:

از جان خود اگر چه گذشتم به راحتی
دل کنده‌ام ولی ز تنت با چه زحمتی

می‌خواستم به پات سرم را فدا کنم
اما به خواهر تو ندادند مهلتی

کی گفته قطعه قطعه شدن دردآور است؟
مُردن به عشق تو که ندارد مشقتی

بهتر نبود جای تو من کشته می‌شدم؟
بی تو چگونه صبر کنم... با چه طاقتی؟

از بس برای زخم لبت گریه کرده‌ایم
چشمی ندیده‌ام که ندیده جراحتی

تو رفتی و غرور حریمت شکسته شد
هنگام غارت حرم، آن هم چه غارتی

آتش زدند خیمه ما را و بعد از آن
دزدیده شد تمامی اشیاء قیمتی

این بچه‌ها تمامی‌شان لطمه خورده‌اند
با من ولی به شکوه نکردند صحبتی

غصه نخور حقیر نشد خواهرت حسین
از فتح شام آمده‌ام با چه هیبتی

شرمنده‌ام رقیه تو در خرابه ماند
لطفی کن و سراغ نگیر از امانتی

عباس اگر نبود اسارت چه سخت بود
ممنونم از حمایت آن چشم غیرتی

****

علی‌اکبر لطیفیان:

یا که خدا به خلق پیمبر نمی‌دهد
یا گر دهد پیمبر ابتر نمی‌دهد

حتی اگر چه فیض الهی به هیچ کس
غیر از  رسول سوره کوثر نمی‌دهد

دختر در این قبیله تجلی کوثر است
بی‌خود خدا به فاطمه دختر نمی‌دهد

زینب یگانه است و خدا هم به فاطمه
تا زینب است دختر دیگر نمی دهد

زینب رشیده‌ای است که بر شانه کسی
تکیه به غیر شانه حیدر نمی‌دهد

زینب شکوه خواهریش را در عالمین
دست کسی به غیر برادر نمی‌دهد

او مظهر صفات جلالی حیدر است
یعنی به راحتی به کسی سر نمی‌دهد

زینب همان کسی است که در راه عفتش
عباس می‌دهد نخ معجر نمی‌دهد

***

هادی جانفدا:

خدا به هیبت یک زن فرود می‌آید
و نسل سینه‌زنان به وجود می‌آید

دوباره طرح تو در ذهن من مجسم شد
برایم آیه توحیدی‌ات مسلم شد

در آسمان عدم دو سه قطره از اشکت
به خاک پست نبودن چکید و آدم شد

تو ظهر فاجعه یک لحظه چشم خود بستی
زمین برای اهالی چونان جهنم شد

غروب کرب و بلا عشق شد پراکنده
و بعد با زدن نبض تو منظم شد

تو گریه‌دارترین شعر شاعران غمی
تو عمق آخر دریای بی‌کران غمی

تو هر چقدر غمی باز شکل لبخندی
و با شکوه‌تر از قله دماوندی

تو از غزل بوجود آمدی ترانه شدی
تو اوج مرثیه بودی و جاودانه شدی

تو فاطمه، تو علی، تو پیمبری بانو
تو مجتبی، تو حسینی تو محشری بانو

تو انتشار شمیم نجیب شب بوها
سحر که شد تو اذان معطری بانو

برای اهل صفا آن دو رکعت جسمی
که از هزار رکعت با صفا تری بانو

بیا و آخر این شعر را خودت بنویس
برای اینکه خودت حرف آخری بانو


منبع:تسنیم

ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پربحث ها
پرطرفدارترین عناوین