عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۴۰۱۷
تاریخ انتشار : ۲۰ دی ۱۳۹۱ - ۱۰:۳۰

عقیق: 

بغض من در حرمت باز چه آسان باز شد

آب شد سنگ دلم بار دگر اعجاز شد

 

اشک آمد به سراغم چو گفتم یا رب

با همان گام زدن اذن دخول احراز شد

 

چون که افتاد نگاهم بدان گنبد زرد

یا غریب الغربا! جوشش عشق آغاز شد

 

"تو که یک گوشه ی چشمت غم عالم ببرد"

اولین مصرع شعر بر لب من آواز شد

 

به ملاقات تو من آمده ام شمس شموس

این دل تنگ شده از همگان اعراض شد

 

چون کبوتر که زند بال بر آستانه ی تو

دل پرپر شده ام شوکت یک پرواز شد

 

بسته ام سنگِ دلم سخت به فولاد حرم

تا شفای دل من از همه ی امراض شد

 

مثل پروانه که دور حرمت پرسه زند

صحن تا صحن دلم با نفست همساز شد

 

چند روزی اگرم پیش تو مهمان شده ام

آه و افسوس که این حادثه هم ایجاز شد

 

فرصت اندک شد و باز نوبت رفتن شده است

چه کنم اشک مــــــرا بار دگــــر آغاز شد 

 

غمزه ی چشم تو را دید دلم از پس اشک

بی سبب نیست که جان عاشق آن غمّاز شد 

 

ای دریغا که جدایی پس هر وصل رسید

خاطره با دل تنگِ چو منی همــــراز شد

       

«مهدی کویر»
 
منبع: تابناک
کد خبرنگار:211005

 


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین