۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۳۲ : ۱۲
عقیق:خداي متعال مي فرمايد: «نماز را از زوال خورشيد «هنگام» تا نهايت تاريكي شب «نيمه شب» بر پا داريد، و همچنين قرآن فجر «نماز صبح» را، چرا كه قرآن فجر مشهود است.»(1)
از آية شريفه استفاده مي شود كه از اول ظهر تا دل شب وقت نماز چهارگانه است. و اگر دليل قطعي نداشتيم كه بايد نماز ظهر و عصر پيش از مغرب و نماز مغرب و عشا بعد از غروب خوانده شود، مي توانستيم با تمسك به اطلاق آيه شريفه بگوئيم كه از اول ظهر تا دل شب وقت مشترك براي اين چهار نماز است.
ولي چون دليل قطعي داريم كه نماز ظهر و عصر بايد پيش از مغرب و نماز مغرب و عشاء بايد پس از غروب خوانده شود، به اين اندازه اطلاق آيه را تقيد مي زنيم، اما در موارد باقي مانده مي توانيم تمسك به اطلاق آيه شريفه بكنيم و بگوئيم: از ابتداي ظهر تا غروب وقت مشترك ظهر و عصر است و از مغرب تا نصف شب وقت مشترك براي نماز مغرب و عشاء است.
البته براي حفظ و رعايت ترتيب بايد ابتداء نماز ظهر به جاي آورده شود و بدون بجاي آوردن نماز ظهر،انجام نماز عصر باطل مي باشد. مگر اينكه در اثر سهل انگاري در آخر وقت فقط به اندازه چهار ركعت وقت باقي بماند كه درين صورت بايد فقط نماز عصر به جاي آورده شود و نظير اين دو نماز، نماز مغرب و عشاء مي باشد.
از اين رو فخر رازي يكي از علماي بزرگ اهل سنت اعتراف مي
كند كه از آية شريفه، اوقات مشتركه استفاده مي شود. او مي گويد:«اگر غسق را به
تاريكي غليظ تفسير كنيم، مي گوييم: تاريكي غليظ هنگام پنهان شدن شفق سفيد ـ كه خود
بعد از پنهان شدن شفق قرمز حاصل مي شود ـ به وجود مي آيد. كلمة «الي» در آية شريفه
براي انتهاي غايت است حكمي كه تا غايتي امتداد دارد. قبل از رسيدن به آن غايت،
مشروع و جايز است، پس نتيجه اين مي شود كه اقامة همة نمازها قبل از پنهان شدن شفق
سفيد جايز است.(2)
آلوسي يكي ديگر از علماي مهم اهل سنت با وجود تعصب خاصي
كه دارد، با استفادة اين معنا از آيه به طور ضمني اعتراف كرده و مي گويد: «جواز
جمع بين صلاتين مطلبي است كه روايات صحيحه آن را تاييد مي كند.»(3)
در روايات اين مطلب آن قدر واضح است كه هم در «صحيح
بخاري» و هم در «صحيح مسلم» كه مهمترين منابع اهل تسنن هستند. به طور مكرر آمده
است، احمد حنبل نيز در مسند خود تعدادي از اين روايات را ذكر كرده است و در ساير
جاها نيز روايات دال بر اين معني وجود دارد. حتي در «صحيح مسلم» بابي تحت عنوان:
«باب الجمع بين الصلاتين في الحضر»(4) گشوده است.
ما در اين جا به برخي از اين روايات اشاره مي كنيم:
1. از ابن عباس روايت شده كه گفت: «رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ نماز ظهر و عصر را يكجا خواند و نماز مغرب و عشاء را هم جمع كرد، بدون خوف و يا اينكه در سفر باشد.»(5)
2. ابوزبير از سعيد ابن جبير از ابن عباس نقل مي كند كه: پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ نماز ظهر و عصر را در مدينه يكجا خواند، بدون خوف يا به خاطر سفر، ابوزبير مي گويد: از سعيد پرسيدم: چرا اين كار را كرد؟ گفت: همين سوال را از ابن عباس پرسيدم، او گفت: حضرت مي خواست كسي از امتش را به حرج و دشواري نيندازد.»(6)
3. عمرو از جابر بن زيد و او از ابن عباس نقل مي كند كه گفت: با پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ هشت ركعت پشت سر هم (چهار ركعت نماز ظهر و چهار ركعت نماز عصر) و هفت ركعت پشت سر هم نماز گذارديم.(7)
4. از جابر ابن زيد از ابن عباس روايت شده كه گفت: پيامبر در مدينه هفت ركعت و هشت ركعت نماز گزارد، نماز ظهر و عصر و نماز مغرب و عشا.(8)
ده ها روايت در مصادر مهم اهل سنت مانند صحيح بخاري، مسند احمد، صحيح ابن ماجه، ترمذي، ابن ابي داود و كتب مهم روايي ديگر مانند كنز العمال(9)، متقي هندي در موضع جمع بين نمازهاي ظهر و عصر، و مغرب و عشا وجود دارد. به گونه اي كه جاي هيچگونه شك و شبهه اي در جواز اين عمل باقي نمي ماند.
بر اساس همين روايت است كه مجتهدين اهل سنت به طور مطلق از جمع بين صلاتين منع نكرده اند. حنفي ها در عرفه و مزدلفه جمع بين صلاتين را جايز مي دانند، شافعيّه براي مسافر قائل به جواز جمع هستند و نيز در باران و برف و به خاطر تاريكي شديد، باد، ترس و مرض، اين فتوي را داده اند.
مشهور مالكيه اسباب جمع را از اين قرار مي دانند:سفر، بيماري، باران، گل آلود بودن، تاريكي آخر ماه و در عرفه و مزدلفه براي حجّاج، حنابله در موارد ذيل جمع را جايز مي دانند: عرفه و مزدلفه، براي مسافر، بيمار، زن شيرده، زن مستحاضه، سلس البول (كسي كه بي اختيار بول از او خارج مي شود) عاجز از طهارت آبي يا تيمم، عاجز از شناخت وقت، خائف از نفس يا مال يا آبرو، خائف از ضرر در زندگي، همچنين برف، باران، سرما، باد و گل آلوده بودن.(10)
در نتيجه چنانچه ثابت گرديد، جمع بين نمازهاي ظهر و عصر، مغرب و عشاء مطابق با اطلاق قرآن بوده و روايات زيادي كه از طريق فريقين وارد شده آن را تاييد مي كند، و همچنين عمل امامان اهل بيت ـ عليهم السلام ـ بهترين دليل بر جواز جمع مي باشد.
همانگونه كه در برخي از روايات آمده است كه بجا آوردن نمازها براي به حرج نيفتادن مسلمين بوده كه در بجاآوردن نماز و فوت نشدن آن نقش بسيار اساسي دارد، بسياري از جوانان اهل سنت به خاطر عدم توانايي انجام نماز در پنج وقت كه اصل نماز را ترك كرده بودند، وقتي حكمت جمع را دريافتند به اقامة نماز بازگشتند.(11)
پی نوشت ها:
1. اسراء:78.
2. فخر رازي، محمد بن عمر، تفسير كبير، قاهره،1357 ق،
ج21، ص27.
3. آلوسي، ابوالفضل شهاب الدين، تفسير روح المعاني في
تفسير القرآن، دارالفكر، بيروت،1415 ق، ج15، ص133.
4. نيشابوري، مسلم بن حجاج، صحيح مسلم، بيروت، داراحياء
التراث العربي، بي تا، ج1، ص489.
5. همان، ج1، ص489.
6. ابي نعيم، احمد بن عبدالله، المسند المستخرج علي صحيح
مسلم، بيروت، دارالكتب العلميه، اول،1995ميلادي، ج2، ص295.
7. صحيح مسلم، ج1، ص491.
8. همان.
9. متقي هندي، كنز العمال، بيروت، موسسه الرساله، بي
تا،ج7، ص546.
10. به كتاب الفقه علي المذاهب الاربعه رجوع شود.
11. تيجاني، محمد، چكيدة انديشه ها، بنياد معارف
اسلامي، اول، 1378ش، ص 166.
منبع:جام
211008