عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۳۵۷۳۵
تاریخ انتشار : ۲۴ آبان ۱۳۹۳ - ۰۱:۳۸
مجموع آيات مربوط به ماجرای حضرت آدم، چنین نتیجه می دهدكه وی با نهى خداوند از خوردن ميوه درخت ممنوعه، مخالفت کردو مخالفت با نهى مؤكد، موجب گناه است و با عصمت سازگار نيست.
عقیق:آیت‌الله سبحانی از مراجع عظام تقلید در پاسخ به سئوالی عصمت پیامبران و نحوه خروج از عصمت را تشریح کرده‌اند.

مخالفت حضرت آدم با نهى الهى در استفاده از شجره ممنوعه چگونه با عصمت وى سازگار است؟

از مجموع آيات مربوط به ماجرای حضرت آدم، به دست مى آيد كه آدم با نهى خداوند از خوردن ميوه  درخت ممنوعه، مخالفت کرد. اين حقيقت با تعبيرهاى مختلفى مانند: ( ...ذاقَا الشَّجَرةَ... )( [1])، ( ...فَأَكَلا مِنْها... )( [2])  و ( ...عصى آدَمُ ربَّهُ... )( [3]) بيان شده است. در هر حال بزرگترين دستاويز قائلان به عدم عصمت انبياء، همين داستان آدم است، چيزهايى كه مى تواند دستاويز آنان قرار گيرد، به اين شرح است:

آدم با نهى الهى كه فرمود: ( ...وَلا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَة... )( [4]) مخالفت كرد و مخالفت با نهى مؤكد، موجب گناه است و با عصمت سازگار نيست.

در پاسخ به اين دستاويز بايد توجّه داشت كه نهى الهى، مانند امر او بر دو نوع است:

1. آمر و ناهى از موضع فرماندهى، سخن مى گويند و شنونده را، زير دست قرار مى دهند. در چنين شرايطى امر و نهى او، حالت مولوى به خود گرفته و در صورت مؤكّد بودن نهى، آن را مولوى تحريمى و در غير اين صورت، مولوى تنزيهى (كراهت) می نامند. و قسمت اعظم اوامر و نواهى الهى از اين مقوله است. مخالفت با نهى مولوى تحريمى موجب عقاب است، ولى مخالفت با نهى مولوى تنزيهى، مايه تيرگى روح و روان مى گردد، اما پيامدى مانند عقاب ندارد.

2. آمر و ناهى از موضع پند و اندرز، سخن مى گويند و مى كوشند افراد را از طريق پند و اندرز و تذكر لوازم طبيعى عمل، به كارى دعوت كنند و يا از آن باز دارند. در چنين شرايطى امر و نهى، حالت ارشادى به خود گرفته و پيامدى جز نتيجه‌ طبيعى عمل، نخواهد داشت و عقابى هم بر آن مترتب نمى شود.

اكنون بايد ديد نهى الهى در آيه ( وَلا تَقْرَبا )كداميك از دو نوع ياد شده است؟ آيا خداوند از موضع مولويت، يا از موضع ارشاد و اندرز، آدم را نهى كرده است؟ اگر از موضع نخست باشد، مخالفت با آن نهى، بر خلاف عصمت بوده و موجب گناه مى شود.

ولى اگر از موضع دوّم سخن گفته باشد، سرپيچى جز نتيجه طبيعى عمل، پيامد ديگرى نخواهد داشت و موجب گناه و مخالف عصمت نخواهد بود.

نشانه‌های شناخت نهی

در آيات مربوط به نهى از شجره، قراينى وجود دارد كه به روشنى مى رساند لحن سخن، نصيحت گرانه بوده نه لحن مولويت، و قراين بدین قرار است:

1. در سوره (طه)  آنگاه كه خداوند او را از اين كار باز مى دارد مى گويد:  « ...ياآدَمُ إِنَّ هذا عَدُوٌّ لَكَ وَ لِزَوجِكَ فَلايُخْرِجَنَّكُما مِنَ الجَنَّةِ فَتَشْقى * إِنَّ لَكَ ألاّ تَجُوعَ فِيها وَلاتَعْرى * وَ أَنَّكَ لا تَظْمَؤُاْ فِيها وَ لا تَضْحى » [5]

«گفتيم اى آدم اين (شيطان) دشمن تو و همسرت مى باشد، مبادا شما را از بهشت بيرون كند كه به شقاوت و بدبختى مى افتيد(اكنون اين نعمت در اختيار توست) نه هرگز در بهشت گرسنه مى شوى و نه برهنه مى مانى.»

اين سه آيه، جانشين جمله اى است كه در سوره ى بقره آمده است: «...و َلاتَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرةَ فَتَكُونا مِنَ الظّالِمينَ ». [6]

«به اين درخت نزديك نشويد كه از ستمگران خواهيد بود».

با توجّه به وحدت هدف دو آيه، مقصود از ظلم، يك عمل بى جاست، نه قانون شكنى و تعدّى به حريم غير.

مفاد آيه دوّم را مى توان از آيات سه گانه سوره طه به دست آورد. آيات سه گانه حاكى است كه لحن كلام الهى، لحنى كاملاً ناصحانه بوده نه نهى مولوى. چه لحن مشفقانه اى بالاتر از اينكه گفت:

الف: «إنَّ هذا عَدُوٌّ لَكَ وَ لِزَوجِكَ ».

ب: « فَلا يُخْرِجَنَّكُما مِنَ الْجَنَّةِ ».

ج: « فَتَشْقى ».

اين جمله ها حاكى است كه پيامد نهى، خروج از بهشت و ورود در دار مشقت و تعب و زحمت دنيا بوده است. آنگاه با بر شمردن نعمتهاى موجود در بهشت، مشقتها و رنجهاى دنيوى ـ كه همان گرسنگى و برهنگى و تشنگى و آفتاب زدگى است ـ روشن مى شود.

بنابر اين با توجه به اين جمله ها بايد گفت: « و لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ» سخن ناصحانه و مقصود از « ظالمين » همان كارِ بى مورد است كه نتيجه اى جز مشقت و زحمت ندارد.

2. قرينه ديگر بر اين كه خدا در مقام نصيحت و پند بوده، نه نهى مولوى، گفتار خود شيطان است كه خدا از او چنين نقل مى كند: « وَ قاسَمَهُما إنِّى لَكُما لَمِنَ النّاصِحينَ » [7] شيطان براى آنان سوگند ياد كرد كه من براى شما ناصحى مشفق هستم.

گويى از كلام خدا نصيحت را اقتباس كرده و كلام خود را در آن قالب ريخته است.

3. آنگاه كه آدم وحوا، از ميوه درخت چشيدند و لباسهاى بهشتى آنان فرو ريخت، خدا آنان را ندا كرد و گفت: «...أَلَمْ أنْهَكُما عَنْ تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ وَ أَقُلْ لَكُما إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُما عَدُوٌّ مُبينٌ » [8]

« آيا من شما را از آن درخت نهى نكردم و به شما نگفتم كه شيطان براى شما دشمنى آشكار است؟ » اين سخن مى رساند كه هدف از نهى، اين بود كه چنين پيامدى، دامنگير آنان نشود. آنگاه كه نتيجه عمل خود را ديدند، ندايى ناصحانه و مشفقانه، به گوششان رسيد كه آيا من نگفتم نخوريد؟ آيا من نگفتم كه شيطان دشمن شماست؟

4. قرآن در تعبير سرنوشت آدم وحوا، چنين مى گويد: فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطانُ عَنْهَا فَأَخْْرَجَهُما مِمّا كانا فِيهِ...  [9] «شيطان آن دو نفر (آدم و حوّا) را لغزانيد و آنان را از آن نعمتى كه در آن بودند بيرون كرد.» نتيجه اين شد كه دستشان از آن نعمت كوتاه شد، گويى آنچه كه بنابود نشود، شد.

مجموع اين قراين، مى تواند گواه بر اين باشد كه اين نهى، حالت ارشادى داشته است. البته كسانى كه بخواهند اين نهى را مولوى تنزيهى (كراهتى) به حساب آورند، با تأكيداتى كه در آيه آمده است، سازگار نيست.

برخى هم براى اثبات اينكه اين مخالفت، معصيت نبوده، گفته اند كه: اگر حقيقتاً آن مخالفت گناه بوده، بايد توبه اثر آن را از بين ببرد و آدم و حوا پس از توبه كردن، به بهشت باز گردند. [10] در پاسخ اين گروه بايد گفت كه توبه فقط مؤاخذه را رفع مى كند، نه اثر وضعى عمل را و خروج از بهشت يك اثر وضعى بوده، نه مؤاخذه الهى.

عصمت و لغزش آدم

در سوره بقره در بيان كيفيت عمل آدم و حوّا جمله ( فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطانُ ) وارد شده است، ممكن است گفته شود كه عصمت با لغزش چگونه سازگار است؟

پاسخ اينكه همان گونه كه مخالفت با نهى مولوى، لغزش حساب مى شود، مخالفت با نصيحتِ ناصح نيز، لغزش قلمداد مى گردد. عصمت و جمله (ظَلَمْنا أنْفُسَنا ) [11]

اين گفتار آدم و حوّا به هنگام ندامت نيز، دستاويز مخالفان عصمت شده و مى گويند: او چگونه معصوم بود با اينكه اعتراف به ظلم كرده است؟ پاسخ اين است كه واژه ظلم، در لغت عرب به معناى تجاوز از حد و قرار دادن چيزى، در غير محل خود [12] است و كار آدم  (هر نوع تفسير كنيم) يك نوع تجاوز از حد و كار بى مورد بوده است و اين غير از آن است كه بگوييم: آدم قانون الهى را شكست و در زمره گنهكاران در آمد. از اين بيان مى توان به مفاد جمله ( فَتَكُونا مِنَ الظالِمينَ ) نيز كه در سوره بقره آيه 35 آمده است پى برد. آرى در اصطلاح امروز ظالم و ستمگر، فرد قانون شكنى است كه به حدود الهى تجاوز كرده و يا حقوق ديگران را، پايمال نموده است. آياتى كه به نكوهش از ظالم مى پردازد، اين نوع از ظالمها را مطرح ساخته اند، اگر چه «ظلم» در لغت عرب مخصوص اين نوع نيست چه آنكه شاعر عرب زبان، فرزند حاتم طايى، سخاوتمند معروف عرب را چنين تعريف مى كند:  و بأبه اقتدى عديّ فى الكرم *** و من يشابه أبــه فمـا ظلم

«عدى به پدر خويش (حاتم) اقتدا نموده است و هر كس شبيه پدر خود باشد، ستم نكرده است.» مقصود اين است كه آفرينش او كاملاً آفرينش مطلوب بوده و كار بى جايى نكرده است.

اين مطلب در صورتى روشنتر مى شود كه بدانيم: در باره آدم، مسأله ظلم به نفس مطرح است و ظلم به نفس در قرآن، مقابل انجام كار بد قرار گرفته است. چنانكه مى فرمايد: ( وَ مَنْ يَعْمَلْ سُوءاً أَوْ يَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ يَسْتَغْفِرِ اللّهَ يَجِدِ اللّهَ غَفُوراً رَحيماً ). [13]

عصمت و الفاظ: «عصى»، «غوى» و «تاب»

برخى فريب معناى متبادر امروزى اين الفاظ را خورده و تصور كرده اند كه آدم، كارى بر خلاف عصمت انجام داده است. در حالى كه هيچ يك از اين الفاظ ـ با توجه به معناى ريشه اى آنها نه متبادر امروزى ـ گواه بر معصيت او نيست.

1: عصيان، در لغت عرب، به معنى مخالفت است. شتر بچه اى كه از مادر خود جدا شود در لغت عرب، «عاصى» مى نامند و اين نشان مى دهد كه هر مخالفت، در اصطلاح گناه نيست; زيرا آنجا كه انسان سخن ناصح خود را نشنود، مى گويند: با گفتار او مخالفت كرد، در حالى كه او گنهكار خوانده نمى شود. [14]

2: لفظ «غوى» در لغت عرب به معناى خسارت و زيانكارى، حرمان و نوميدى، ضلالت و گمراهى، به كار مى رود و شما هر كدام از اين معانى را انتخاب كنيد، مستلزم گناه نيست. فرض كنيد «غوى» از «غيّ» به معنى ضلالت، مقابل «رشد» گرفته شده است، چنانكه مى فرمايد:( ...قَدْ تَبَيّنَ الرُّشْدُ مِنَ الغَيِّ... ) [15] ولى كار بر خلاف رشد، اعم از گناه است. فردى كه سخن ناصح خود را در قلمرو تحصيل يا كار و كسب، يا ازدواج و تشكيل خانواده، گوش نكند، مسلّماً به خاطر نرسيدن به نتيجه مطلوب، گمراه خواهد بود نه گناهكار.

هر كس داستان آدم را بادقّت مطالعه كند ـ كه خدا او را به عنوان «خليفه» در روى زمين آفريد و اسما را به او آموخت و  او  را معلّم فرشتگان قرار داد و به همگان گفت تا بر او سجده كنند و شيطان را به خاطر سرپيچى از تكريم او طرد كرد، آنگاه در يك محيط سرشار از نعمت سكنى داد و تذكراتى در باره عداوت شيطان به او داد، سپس متوجّه شود كه او فريب شيطان را خورد و از ميوه آن درخت تناول كرد ـ مى گويد او به خاطر از دست دادن اين همه مواهب، خاسر و زيانكار گرديد و سرمايه خود را تباه ساخت و در مسير رشد گام بر نداشت.

3. توبه آدم نيز، يكى ديگر از دستاويزهاى مخالفان عصمت است. در حالى كه توبه، اعم از صدور گناه است. چه بسا انسان، كارى را انجام مى دهد كه مناسب با مقام او نيست; سپس پشيمان مى شود و از آن توبه مى كند. مقام و موقعيت آدم ايجاب مى كرد كه ـ با آن همه مقدمات ـ عهد الهى را فراموش نكند. اكنون كه كارى دور از شأن خود انجام داده ـ هر چند ذاتاً عمل حرامى نبوده است ـ شايسته است كه نادم و پشيمان شود و  توبه كند. درباره پيامبر گرامى صلى الله عليه وآله وسلم در روايتى چنين آمده است: «إنَّ رَسُولَ اللّهِ صلى الله عليه وآله وسلم كَانَ يَتُوبُ إِلَى اللّهِ عزَّ وجَلَّ  كُلَّ يَوْم  مِنْ غَيْرِ ذَنْب».  [16])

عصمت و لفظ غفران

در داستان آدم، مسأله غفران نيز دستاويز ديگرى است براى مخالفان عصمت انبياء كه در قرآن چنين آمده است:

«...وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا لنَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرينَ» [17] اين گونه تعبيرها، با توجه به عظمت مقام و كار غير متناسب با آن بى مورد نيست، ولى هرگز دليل بر گناه نمى باشد. انسانهاى وارسته و بزرگ، به هنگام ترك اولى، آنچنان به تضرع و زارى مى افتند، كه گويى گناه بزرگى را مرتكب شده اند. آرى ترك اولى، از يك عارف، نسبت به معرفت او گناه عرفانى است، هر چند گناه شرعى نيست. شايسته بود آدم،در برابر آن لطف عظيم، خجل و شرمنده شود و  اظهار ندامت كند و  راه توبه را پيش گيرد و مصمم باشد كه جز خدا سخن كسى را نپذيرد. [18]

پی نوشت ها:
[1] . اعراف/22.
[2] . طه/121.
[3] . طه/121.
[4] . اعراف/19.
[5] . طه/117 ـ 119.
[6] . بقره/35 و اعراف/19.
[7] . اعراف/21.
[8] . اعراف/22.
[9] . بقره/36.
[10] . الميزان: ج1، ص132، چاپ تهران.
[11] . اعراف/21.
[12] . لسان العرب: ماده ظلم.
[13] . نساء/110.
[14] . در لسان العرب مى گويد: العصيان خلاف الطاعة، العاصي: الفصيل إذا لم يتّبع اُمّه (ج10، ص167)
[15] . بقره/256.
[16] . سفينة البحار، چاپ جديد، ج6، ص 661 ـ 662 .
[17] . اعراف/23.
[18] . منشور جاويد، ج11، ص 85 ـ 92.
منبع:پایگاه اطلاع رسانی حج وابسته به بعثه مقام معظم رهبری

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین