۰۱ بهمن ۱۴۰۳ ۲۱ رجب ۱۴۴۶ - ۳۰ : ۱۵
عقیق: در نتیجه انتقال حکومت از امویان به عباسیان نهضتی علمی را پایه گذاری کردند که نه تنها تشیع و اسلام، بلکه جهان وامدار آن است. از این رو و همزمان با فرا رسیدن سالروز شهادت آن امام همام(ع) در گفت و گویی با حجت الاسلام والمسلمین سیدمحمد غروی، عضو شورای عالی سیاستگذاری و عضو شورای مدارک علمی حوزه علمیه قم و نیز عضو پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی به بررسی ابعاد نهضت علمی امام صادق(ع) پرداختهایم که از نظر میگذرد:
جناب آقای غروی! نهضت علمی امام ششم(ع) در مقایسه با دیگر نهضتهای علمی که تاریخ آنها را تجربه کرده، چه امتیازات و ویژگیهایی دارد؟
- نهضت علمی امام معصوم (ع) ویژگیهای خاص خود را دارد. زیرا عمده وظایف امام معصوم(ع) این است که معارف الهی را در زمینههای مختلف تبیین و تفسیر کند، یعنی این چنین نیست که انتظار داشته باشیم امام از آن جهت که معصوم و وصی پیامبر (ص) است به اموری بپردازد که خارج از اهداف انبیای الهی است.
طبیعتاً نقطه اتکای آن معارفی که امام ششم (ع) ارایه و تبیین کردهاند، معارف مربوط به جهان بینی، مسایل حقوقی، اخلاقی و... است که بشر به آنها نیاز داشته و امکان دسترسی به آنها را با عقل خود ندارد.
به بیان دیگر از برخی از معارف تعبیر دینی نمیشود و بشر بر حسب نیاز خود بتدریج به آنها دست مییابد و بر اساس تجارب و نوآوریهای زمانی و مکانی، آنها را گسترش میدهد و این کاری است که دانشمندان هم بر حسب نیازهای جامعه انجام میدهند.
اما انبیا و اوصیای آنها اهداف دیگری را دنبال میکنند و اولویت آنها معارفی است که در اهداف انبیا میگنجد، چنین نیست که اولویت نخست آنها تنها پرداخت به مسایل علمی مورد نیاز بشر باشد. از این رو، عمده تفاوت نهضت علمی ائمه(ع) و انبیا با دیگر نهضتهای علمی در این مهم نهفته است.
باید توجه داشت، در میان معصومین(ع)، امامان پنجم و ششم(ع) موقعیت خاص اجتماعی برای نشر معارف الهی داشتند که برای دیگر ائمه(ع) ممکن نبود.
مردم در عصر خلفا، بویژه در عصر اموی دریافتند، منتسبان به پیامبر(ص) مورد ظلم قرار گرفتهاند و وقتی سبک زندگی آنها را ساده و مشابه انبیا میدیدند، به سمت آنان گرایش مییافتند.
این روند در کنار درایت معصومین(ع) ادامه داشت تا به تقیه امام چهارم(ع) انجامید و ایشان شیوهای خاص را در پیش گرفتند که بذر فرهنگ اسلامی را در مدینه کاشت و عملا افرادی را پرورش دادند که دارای شناخت عمیق بودند، از سوی دیگر شرایط خاص اجتماعی وجود داشت که مردم میدیدند اهل بیت(ع) منزوی شده و به آنان ظلم میشود و حکومتها خودکامه بودند که در نتیجه رفتار آنها شورشهایی در کشورهای اسلامی پدید آمده بود و از سوی دیگر عدهای آمادگی داشتند تا زیر چتر حمایت از اهل بیت(ع)، قدرت و حکومت را در دست بگیرند که مجموعه این شرایط فرصتی را برای امامان پنجم و ششم (ع) فراهم آورد تا معارف الهی را در حوزههای مختلف گسترش دهند، آن هم بدون درگیری با حکومتها.
آیا حکومت در برابر این نهضت علمی سکوت کرده بود یا برای جلوگیری از فراگیری این نهضت و دستاوردهای آن کارشکنی میکرد؟
- اگرچه حکومت درگیر مسایل و مشکلات خود بود، اما برای تضعیف مکتب اهل بیت(ع) کوشید فضای باز معرفتی را در جامعه ایجاد کند و در نتیجه آن، نهضت ترجمه شکل گرفت و در پی گسترش اسلام، پای معارف دیگر فرهنگها به مرزهای اسلام باز شد.
اینها در کنار دیگر مسایل سیاسی و نیز شکل گیری و رواج مکاتب فکری مثل غلات، معتزله، جبریه، زنادقه، تناسخیه، متصوفه و... شرایطی را برای اهل بیت(ع) فراهم آورد که با پرچم اسلام ناب وارد صحنه شوند.
از این رو، با استفاده از فضای آشفته سیاسی و معارفی که از پیامبر(ص) به دست امامان پنجم و ششم(ع) رسیده بود، دانشگاه جعفری تأسیس شد و چنین نبود که به احادیثی که حدود 80 سال از ترویج آنها ممانعت شده بود، نیاز داشته باشند؛ زیرا خود آنها را در اختیار داشتند و عملاً وقتی معارف خود را عرضه کردند، مقابل همه مذاهب ایستادند و این چنین مذهب جعفری رواج خاصی یافت.
تربیت شاگرد در نهضت علمی آن امام بزرگوار(ع) چه جایگاهی داشت و ایشان برای پیشبرد اهداف علمی چقدر به این عنصر اتکا داشتند؟
- دانشگاه جعفری از نظر تعداد زیاد شاگردان به شیعه محدود نبود و در مناطق مختلف جهان اسلام پراکندگی داشت، از سویی مناظرات ایشان با شاگردان از مناطق و مذاهب مختلف بسیار قابل توجه بود و ابعاد علمی ایشان را ثابت میکرد.
یکی از ویژگیهای امام(ع) در فعالیتهای فرهنگی، باز گرداندن امامت به جایگاه خاص خود بود؛ چون پیش از این، شرایط اجتماعی اجازه بروز و ظهور حقیقت امامت را نمیداد، بنابراین نقش مرجعیت دینی امام صادق(ع) پررنگ شد، به گونهای که برخی از پیشوایان مذاهب دیگر مستقیم یا غیرمستقیم از محضر ایشان بهره بردهاند.
به عنوان مثال ابوحنیفه میگوید، اگر آن دو سال در مدینه شاگرد امام صادق(ع) نبودم، [حیات علمی نداشتم و] هلاک میشدم.
طبیعتاً احادیث شیعه توسط امامان پنجم و ششم(ع) و شاگردان آنان توأم با حساسیت زدایی از حکومت، نقشی مهم داشت تا مجموعهای از مفاهیم الهی در قالب حدیث و روایت باقی بماند، به طوری که اصول چهارصد گانهای که درباره آن شنیدهایم و در پی آن چهار منبع حدیثی قوی شیعه شکل گرفت، به برکت زندگانی آن حضرات(ع) بود که در دوره ائمه(ع) بعدی تکمیل شد.
در مقابل، دیگران چیزی از پیامبر(ص) نداشتند، بویژه آنکه حدود 80 سال نقل احادیث پیامبر (ص) به بهانه اصالت دادن به قرآن ممنوع شد و مذاهب دیگر اسلامی نیز برای دستیابی به معارف شرعی به حکم عقل عرفی، به مصالح سطحی تن در دادند.
بیشترین احادیث بر جای مانده از معصومین (ع) متعلق به امامان پنجم و ششم (ع) است درباره چرایی این مهم توضیح دهید.
- بله، حدیث شیعه در این دوران فصلی جدید از حیات خود را تجربه میکند و اصلاً طبقه نخست محدثان شیعه از شاگردان امام ششم(ع) بودند، چهرههایی مثل محمدبن مسلم، هشام بن حکم، هشام بن سالم، مفضل بن عمر، جابر بن حیان و حتی ابوحنیفه.
و بیشترین روایات در زمینههای مختلف کلامی، اعتقادی، معارف حقوقی، معارف عملی، اخلاقی و... وامدار این دو امام (ع) است.
چه جریانهایی میکوشیدند نهضت فکری امام ششم(ع) را به چالش بکشند؟
- امام صادق(ع) در زمان حیاتشان با جریانهای مختلفی برخورد داشتند، برخی از شیعیان غلات بودند و امام(ع) با آنها برخورد کردند و فرمودند: مواظب فرزندان خود باشید که زیر دست غلات قرار نگیرند که غلات شر خلق ا... هستند که عظمت خدا را پایین میآورند (ادعای ربوبیت برای بندگان میکنند).
جریان معتزله نیز در پی جبریه شکل گرفت و اصالت خاصی به عقل عرفی میدادند و دچار افراط بودند که امام(ع) با آنها نیز مبارزه کردند.
چرا شیعه را به نام جعفری میشناسند و این مذهب و مکتب با ایشان اصالت یافته است؟
- اینکه گفته میشود مذهب جعفری به این اعتبار است که چون در زمان ایشان جریانهای مختلف وجود داشت که تعریف خاصی از مکتب و مذهب داشتند، امامان پنجم و ششم(ع) عمده کار تبیین معارف دین را در قالب حدیث و روایت که بیشتر آنها نیز متعلق به پیامبر(ص) است، انجام دادند.
این جریان با دیگر مذاهب از نظر شیوه استدلال و برخورد با معارف الهی و کمیت و کیفیت تفاوت داشت.
پس اینکه گفته میشود مذهب جعفری، چون در آن زمان جریانهای فکری خاص و مدعی مکتب بودند و چون امامان پنجم و ششم (ع) اسلام ناب را عرضه کردند و عمده کار توسط امام ششم(ع) بود، این مذهب جعفری نام گرفت، نه اینکه مذهبی جدید عرضه شده باشد.
اگر بخواهیم از شیوه محاجه حضرت (ع) در برخورد با جریانهای مخالف امروزی بهره بگیریم، باید چه چیز را اصل قرار دهیم؟
- از نظر محتوا هیچ یک از مذاهب اسلامی به پای شیعه در پرداخت به حقایق مختلف نمیرسد که اصل و ریشه آن با اهل بیت(ع) است و بعد علما آن را ادامه دادهاند.
از این رو، راه برخورد با کسانی که مخالف ما هستند، این است که حقیقت شیعه را در سبک زندگی، اخلاق، معرفت و... بازگو و تبیین کنیم؛ یعنی به جای تحریک و برخوردهای نادرست، به گونهای برخورد کنیم که حقایق برایشان تبیین شود؛ به هر حال این شیوه باید جایگزین برخوردهای نادرست و خشن و تند و توهین به مقدسات مذاهب دیگر شود.
شیوه آزاداندیشی در نهضت علمی و دانشگاه جعفری چگونه بوده است و آیا امکان کاربرد برای امروز را دارد؟
- این خصوصیتی است که همه اهل بیت(ع) داشتهاند؛ ما نمیتوانیم امام(ع) را با اندیشمندان و سیاسیون مقایسه کنیم، امامان ما اوصیای پیامبر(ص) هستند و حقایق را تبیین میکردند، در کنار تحمل مخالفان، حتی آنها را به شاگردی میپذیرفتند، در حالی که حریم را حفظ کرده و حقایق الهی را بیان میکردند و همین، آنان را جذب میکرد.
بنابراین آزاداندیشی در مکتب جعفری به این معنا که هر سخنی را درست بدانند نبود، امام(ع) حقایق الهی را به دور از هر خرافه و حاشیه تبیین و مستدل میکردند، علمای دیگر مذاهب نیز مورد احترام ایشان بودند، گاهی هم نقد میکردند و گاهی تخطئه، اما برخوردشان منطقی، صحیح و مستدل بود و حتی مواردی داریم که انحرافات فکری به محضر ایشان عرضه میشد و آن حضرت(ع) آنها را تصحیح میکردند.
منبع:قدس
211008