۳۰ دی ۱۴۰۳ ۲۰ رجب ۱۴۴۶ - ۵۶ : ۱۷
عقیق: خداوند
متعال که نسبت به تمام بندگانش مهربان است، درِ توبه را به روی هیچ کس نبسته است و
همواره پذیرای انسانهایی است که قصد بازگشت به سویش را دارند. بنابراین، انسانها
کافی است تصمیم بگیرند و همت کنند تا خود را از گرداب هلاکت بخش گناه و نافرمانی
پروردگار برهانند.
در این باره نقل شده است یکی از خیرین اصفهان که به
علامه مجلسی ارادت داشت شبی بعد از نماز جماعت خدمت ایشان آمد و گفت : گرفتاری
مهمی برایم پیش آمده است .
علامه مجلسی گفت: چه گرفتاری ؟
آن مرد گفت: لوطی باشی محل ، به من خبر داده است که
امشب با دوستانش می خواهند به خانه من بیایند و شام میهمان من باشند و قهرا می
دانم اسباب لهو و لعب را هم می آورند و موجبات ناراحتی ما را فراهم می کنند و ما
را در حرام می اندازند .
علامه
مجلسی گفت: خودم می آیم و به لطف خداوند مساله آنرا آنطوری که خدا بخواهد حل و
فصل می کنم .
جناب علامه از راه مسجد جلوتر از میهمان ها به خانه آن
مرد رسید ، وقتی بعد از مدتی لوطی باشی و رفقایش وارد شدند ، ناگهان چشمشان به شیخ
الاسلام اصفهان ؛ مرحوم مجلسی افتاد ، تنبک و تنبورهای خود را پنهان کردند و
مؤدبانه در محضر او نشستند. اما لوطی باشی از میزبان سخت ناراحت و دلگیر شده که
او علامه مجلسی را موی دماغ و مزاحم عیششان کرده بود.
لوطی
باشی شروع به سخن گفتن کرد و گفت : جناب مجلسی ؛ ما لوطی ها صفات خوبی هم داریم ،
کمتر از اهل علم هم نیستیم.
علامه مجلسی گفت: من که چیزی از خوبی های شما نمی دانم.
لوطی باشی گفت: جناب مجلسی تو با ما معاشرت نداری که
بدانی ما چه صفات خوبی داریم ؛ ما در نمک شناسی بی نظیریم. لوطی کسی هست که اگر
نمک کسی را چشید تا آخر عمر یادش نمی رود و به صاحب نمک خیانت نمی کند
.
علامه
گفت: من این حرف شما را نمی توانم بپذیرم که شما نمک شناسید و نمکدان نمی شکنید .
بگو ببینم چند سال از سن ما می گذرد؟ لوطی باشی گفت: چهل سال.
علامه مجلسی گفت: چهل سال است نعمت خدا را می خوری و
معصیت خدا را می کنی ای نمک به حرام!
این جمله را که علامه گفت مثل آبی که به آتش بریزند لوطی
باشی خاموش شد و راستی که او را تحت تاثیر قرار داد و تا آخر مجلس دیگر یک کلمه هم
حرف نزد و در فکر فرو رفت .
مجلس تمام شد و هر کس به خانه اش رفت . لوطی هم به خانه
اش رفت تا بخوابد اما مگر خوابش می برد ! چرا که چهل سال عوض نمک شناسی نسبت به
کسی که به او همه چیز داده ؛ سلامتی ، بضاعت ، ثروت ، و . . . نمک بحرامی کرده فکر کرد و فکر کرد تا آخر تصمیم خود را گرفت .
فردا صبح پس از اذان ، علامه مجلسی شنید که کسی در خانه اش را می زند ، در را باز کرد
، دید لوطی باشی است . گفت : آقای شیخ ! آیا اگر من توبه کنم خدا مرا می بخشد و می
آمرزد و قبولم می کند ؟
علامه مجلسی گفت : بله ، البته خدا کریم و غفور است ،
انسان هر قدر هم گناهش زیاد باشد اما اگر حقیقتا پشیمان شود و به درگاه خداوند
بزرگ توبه کند خداوند تعالی گناهان او را می بخشد و او را قبول می کند . پس لوطی
باشی گفت : من پشیمانم و توبه کردم تو از خدا بخواه تا مرا بیامرزد.
پی نوشت ها:
1-علی محمد عبداللهی. عاقبت بخیران عالم، ج1: 39.
2-دستغیب. فاتحۀ الکتاب: 121.
منبع:قدس
211008