۰۵ آذر ۱۴۰۳ ۲۴ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۵۰ : ۱۴
عقیق:در نگاه اول چنين به نظر مي رسد كه اگر برنامه غيبت صغرا ادامه پيدا مي كرد و امام زمان (عج) با توجّه به غيبت آن حضرت در تمام دوران غيبت نائب خاصي داشت كه رتق و فتق كننده امور و راهنماي عموم باشد و به عبارت ديگر شرايط غيبت صغرا امتداد پيدا مي كرد، به نفع مردم بود. امّا امري كه مهم و قابل تذكر است اين كه برنامه و روش كار امام(ع) را خداوند متعال تعيين نموده است و امام(ع) بايد همان برنامه را پياده و اجرا نمايد و پس از آن كه اصل امامت را پذيرفتيم و ثابت گشت، نسبت به برنامه كار امام(ع)، پرسش از علت به عنوان ايراد و اشكال، نادرست و بي مورد است و حتّي خود امام(ع) نيز جز تسليم و تمكين و اجراي برنامه، وظيفه و تكليفي ندارد و چنانچه بخواهيم اين پرسش را موشكافانه بررسي كنيم آن را به دو پرسش دقيق ديگر تبديل مي كنيم كه با پاسخ به آن دو پرسش اين پاسخ هم تكميل مي گردد. پرسش نخست: چرا براي امام ( عليه السّلام ) دوگونه غيبت معين شده و از همان اول غيبت كبري آغاز نشد؟ پرسش دوّم، پس از آن كه غيبت صغرا پيش آمد و نائبان خاص تعيين شدند چرا دوران غيبت صغرا پايان يافت؟ امّا پاسخ پرسش نخست اين كه، غيبت صغرا مقدمه اي بود براي غيبت كبرا و به عنوان زمينه ساز غيبت كبرا بوده است. چون در ابتداي غيبت بود و اذهان عموم مردم، آشنايي با غيبت نداشتند، اگر چه در آن دوران و چند سال قبل حضرت امام علي النقي ( عليه السّلام ) و حضرت امام حسن عسكري ( عليه السّلام ) في الجمله براي آماده كردن اذهان مردم از نظرها غيبت مي كردند. با اين وجود غيبت كامل اگر دفعتاً و يكباره صورت مي گرفت، موجب سر سختي و دشواري بلكه انكار و سبب انحراف افكار جامعه مي گرديد و قبول قطع ارتباط با امام(ع) چنانچه در غيبت كبرا واقع شد، براي اكثر مردم دشوار و ناراحت كننده بود.(1)
از آن جهت كه غائب شدن امام و رهبر جامعه، آن هم زماني طولاني امري است بسيار غريب و نامأنوس و باور كردن آن براي مردم سخت است، از اين جهت پيامبر اكرم (ص) و ائمه اطهار (ع) تصميم گرفتند كه كم كم مردم را با اين موضوع و پديده آشنا سازند و افكار را براي پذيرش آن آماده نمايند. از اين رو گاه و بي گاه از غيبتش خبر داده و گرفتاري هاي مردم آن زمان، انكار و سرزنش منكرين و ثواب صبر و انتظار فرج را گوشزد مي نمودند. مثل اينكه امام علي النقي (ع) مي فرمود: «ان القائم منا هوالمهدي الذي يجب ان ينتظر في غيبته و يطاع في ظهوره و هو الثالث من ولدي... الي آخر الحديث»(2) همانا قيام كننده از ما اهل بيت، همان مهدي است كه واجب است منتظر او باشيد در زمان غيبت او و اطاعت مي شود در زمان ظهورش و او سومين فرزند از فرزندان من است.» يا اين كه اميرالمؤمنين ( عليه السّلام ) مي فرمود: «افضل العبادة الصبر و انتظار الفرج»(3) «بالاترين و با فضيلت ترين عبادت ها (در زمان غيبت) صبر و انتظار فرج است.» گاهي هم ائمه ( عليهم السلام ) با رفتارشان عملاً شرايط غيبت را فراهم مي كردند. مسعودي مي نويسد: امام هادي ( عليه السّلام ) با مردم كم معاشرت مي كرد. جز با خواص اصحاب، با كسي تماس نمي گرفت. وقتي امام حسن عسكري ( عليه السّلام ) برجايش نشست در اكثر اوقات از پشت پرده با مردم صحبت مي كرد تا شيعيان براي پذيرش غيبت امام دوازدهم مهيا و آماده شوند.(4) اگر پس از شهادت امام حسن عسكري ( عليه السّلام ) غيبت صغرا صورت نمي گرفت و غيبت كامل صورت مي گرفت، شايد وجود مقدس امام زمان (ع) مورد غفلت واقع مي شد و كم كم فراموش مي گشت، از اين جهت ابتدا غيبت صغرا شروع شد تا شيعيان در آن ايام بتوانند با امام خود به وسيله نواب خاص اش تماس گرفته، علائم و كراماتي مشاهده نمايند تا ايمانشان كامل گردد.(5)
از اين رو به مدت 69 سال يعني از سال 260هجري قمري تا سال 329هجري قمري (سال درگذشت آخرين نائب خاص امام زمان (ع)) غيبت صغرا شكل گرفت و در اين غيبت مردم به واسطه نواب خاص مي توانستند مشكلات و مسائل خويش را به عرض امام(ع) برسانند و توسط آنان پاسخ دريافت دارند و حتّي گاه به ديدار امام(ع) نائل شوند . از اين رو مي توان گفت در اين مدت امام ( عليه السّلام ) هم غائب بود هم غائب نبود.(6)
امّا علّت اين مسئله كه چرا غيبت صغرا امتداد نيافت اين بود كه برنامه اصلي كار آن حضرت غيبت صغرا نبود بلكه غيبت صغرا مقدمه اي بود براي هدف اصلي كه غيبت كبرا نام داشت و اين غيبت صغرا تنها براي يك زمينه سازي بود وقتي كه بنا شد نائب خاص داراي حكم نافذ و صاحب قدرت ظاهري نباشد و نتواند رسماً در كارها مداخله كند بلكه قدرت هاي ظاهري به واسطه تمركز توجهات در او با او معارضه و مزاحمت داشته باشند، شيادان و جاه طلبان هم ادعاي نيابت خاصه مي نمايند و اسباب تفرقه و گمراهي را فراهم مي سازند. چنانچه در همان مدت كوتاه غيبت صغرا ديده شد چه دعاوي باطلي آغاز گرديد و اين خود يك مفسده اي است كه دفعش از حفظ مصلحت تعيين نائب خاص اهميتش اگر بيشتر نباشد كمتر نيست. بنابراين ادامه روش نيابت خاصه با صرف نظر از مصالحي كه فقط در همان آغاز كار و ابتداي امر داشته با اين كه نواب، مبسوط اليد و نافذ الحكم نباشند و تحت سيطره زمامداران وقت مأمور به تقيّه باشند از نظر عقل مصلحت ملزمه اي ندارد بلكه از آن مفاسدي ظاهر مي گردد.(7)
پي نوشت ها:
1. لطف الله صافي گلپايگاني، امامت و مهدويت، قم، دفتر انتشارات
اسلامي ، ص363 .
2. محمد تقي موسوي اصفهاني، وظيفة الانام في زمن غيبته
الامام(ع)، قم، منشورات مدرسه الامام المهدي (عج)، ص4.
3. همان.
4. مسعودي، اثبات الوصية، ص 206وابراهيم اميني، ،
دادگستر جهان، قم، دارالفکر، ص225ـ226.
5. ابراهیم اميني، همان ، ص 226.
6. مهدي پيشوايي، قم، مؤسسه امام صادق(ع)، ص673ـ674.
7. لطف الله صافي گلپايگاني، همان، ص364.
منبع:جام
211008