کد خبر : ۳۳۶۹۵
تاریخ انتشار : ۰۲ مرداد ۱۳۹۳ - ۲۳:۱۶
تفسیری از جزء بیست و ششم:

خداوند کار چه کسانی را اصلاح می‌کند؟


عقیق:آیات ١ تا ٣ از سوره مبارکه محمد (صلی الله علیه و آله)

*بِسمِ اللهِ الرَّحمانِ الرَّحیمِ* أَلَّذِینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللهِ أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ (١)

وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ آمَنُوا بِما نُزِّلَ عَلى مُحَمَّدٍ وَ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ کَفَّرَ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ وَ أَصْلَحَ بالَهُمْ (٢)

ذالِکَ بِأَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا اتَّبَعُوا الْباطِلَ وَ أَنَّ الَّذِینَ آمَنُوا اتَّبَعُوا الْحَقَّ مِنْ رَبِّهِمْ کَذالِکَ یَضْرِبُ اللهُ لِلنّاسِ أَمْثالَهُمْ (٣)


معنای آیات

*بنام خداوند بخشنده مهربان* کسانى که کافر شدند و (مردم را) از راه خدا باز داشتند، (خداوند) اعمالشان را نابود مى کند. (١)

و کسانى که ایمان آوردند و کارهاى شایسته انجام دادند و به آنچه بر محمد نازل شده ـ و آن حقّى است از سوى پروردگارشان ـ نیز ایمان آوردند، خداوند گناهانشان را مى بخشد و کارشان را اصلاح مى کند. (٢)

این بخاطر آن است که کافران از باطل پیروی کردند، و مؤمنان از حقی که از سوی پروردگارشان بود تبعیت نمودند؛این گونه خداوند برای مردم مثلهای (زندگی) آنان را بیان می کند. (٣)


تفسیر آیات

مؤمنان پیرو حق اند و کافران پیرو باطل

این سه آیه، در حقیقت مقدمه اى است براى یک دستور مهم جنگى که در آیه چهارم داده شده است.

در آیه نخست، وضع حال کافران، و در آیه دوم، وضع حال مؤمنان را بیان کرده، و در آیه سوم، آن دو را با هم مقایسه مى کند، تا با روشن شدن این خطوط، آمادگى براى پیکار مکتبى با دشمنان بى رحم و ستمگر حاصل شود.

نخست مى فرماید: «کسانى که کافر شدند و مردم را از راه خدا بازداشتند خداوند اعمالشان را به نابودى مى کشاند و گم مى کند» (الَّذِینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللّهِ أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ).

این آیه اشاره به سردمداران کفر و مشرکان مکّه است که آتش افروزان جنگ هاى ضد اسلامى بودند، نه تنها خودشان کافر بودند که دیگران را نیز با انواع حیل و نقشه ها، از راه خدا بازمى داشتند.

گر چه بعضى از مفسران، مانند «زمخشرى» در «کشاف»، «صد» را در اینجا به معنى «اعراض» از ایمان، تفسیر کرده اند، در مقابل آیه بعد که از ایمان سخن مى گوید، ولى با توجه به موارد استعمال این کلمه در قرآن مجید، باید معنى اصلى آن را که همان «منع و جلوگیرى» است حفظ کرد.

منظور از «أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ» این است که آن را نابود و حبط مى کند; زیرا گم کردن، کنایه از بى سرپرست ماندن چیزى است که لازمه آن از بین رفتن است.

به هر حال، بعضى از مفسران، این جمله را اشاره به کسانى مى دانند که در روز «جنگ بدر» شترهائى را نحر کرده، به مردم انفاق کردند، «ابوجهل» ده شتر، «صفوان» ده شتر، و «سهل بن عمرو» ده شتر براى لشکر سر بریدند.(1)

اما چون این اعمال در طریق شرک و برنامه هاى شیطانى بود، همگى حبط شد.

ولى ظاهر این است که محدود به این معنى نیست، بلکه تمام اعمالى را که ظاهراً به عنوان کمک به مستمندان، یا میهمان نوازى، یا غیر آنها، انجام مى دادند به خاطر عدم ایمانشان، همگى حبط مى شود.

از این گذشته، اعمالى را که آنها براى محو اسلام و درهم شکستن مسلمین انجام مى دادند، خداوند همه آنها را نیز گم و نابود کرد و از رسیدن به مقصد و هدف بازداشت.

* * *

آیه بعد، توصیفى است از وضع مؤمنان که در نقطه مقابل کفارى که اوصافشان در آیه قبل آمده است، قرار دارند مى فرماید: «و کسانى که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند، و به آنچه بر محمّد(صلى الله علیه وآله) نازل شده ـ که حق، و از سوى پروردگار آنها است ـ نیز ایمان آوردند، خداوند گناهانشان را مى بخشد و کارشان را در دنیا و آخرت اصلاح مى کند» (وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ آمَنُوا بِما نُزِّلَ عَلى مُحَمَّد وَ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ کَفَّرَ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ وَ أَصْلَحَ بالَهُمْ).(2)

ذکر «ایمان به آنچه بر پیغمبر اسلام(صلى الله علیه وآله) نازل شده» بعد از ذکر ایمان به طور مطلق، تأکیدى است بر برنامه هاى این پیامبر بزرگ، و از قبیل ذکر خاص بعد از عام است، و بیانگر این واقعیت است که بدون ایمان به آنچه بر پیامبر(صلى الله علیه وآله) نازل شده، هرگز ایمان به خدا تکمیل نمى شود.

این احتمال، نیز وجود دارد که جمله اول، اشاره به ایمان به خدا است، و جنبه اعتقادى دارد، و این جمله، اشاره به ایمان به محتواى اسلام و تعلیمات آن حضرت است و جنبه عملى دارد.

و به تعبیر دیگر، ایمان به خدا به تنهائى کافى نیست، بلکه باید ایمان به «ما نُزِّلَ عَلَیه» نیز داشته باشند، یعنى: ایمان به قرآن، ایمان به جهاد، ایمان به نماز و روزه و ایمان به ارزش هاى اخلاقى که بر او نازل شده است.

ایمانى که مبدأ حرکت، و تأکیدى بر عمل صالح بوده باشد.

قابل توجه این است که: بعد از ذکر این جمله، مى گوید: «وَ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ»، «در حالى که آنچه بر او نازل شده، حق است و از سوى پروردگار».

یعنى، ایمان آنها بى حساب و بى دلیل نیست، چون حق را در آن تشخیص داده اند، ایمان آورده اند.

و تعبیر «مِنْ رَبِّهِمْ» (از سوى پروردگارشان) تأکیدى است بر این واقعیت که همیشه، حق از سوى پروردگار است، از او سرچشمه مى گیرد و به او بازمى گردد.

لازم به ذکر است که در مقابل دو کیفرى که براى کفار بازدارنده از راه خدا، ذکر شده بود، دو پاداش براى مؤمنان صالح العمل بیان مى کند که، نخستین آنها «پوشاندن لغزش ها» و بخشودگى خطاهائى است که به هر حال هر انسان غیر معصومى از آن خالى نیست، و دیگر «اصلاح بال» است.

«بال» به معانى مختلفى آمده است به معنى حال، کار، قلب، و به گفته «راغب» در «مفردات» به معنى «حالات پر اهمیت» است، بنابراین «اصلاح بال»، به معنى سر و سامان دادن به تمام شئون زندگى و امور سرنوشت ساز، مى باشد که طبعاً هم پیروزى در دنیا را شامل است، و هم نجات در آخرت را، به عکس سرنوشتى که کفار دارند که به حکم «اَضَلَّ اَعْمالَهُم»، تلاش ها و کوشش هایشان به جائى نمى رسد، و به جز شکست، نصیب و بهره اى ندارند.

و مى توان گفت: آمرزش گناهان، نتیجه ایمان آنها، و اصلاح بال نتیجه اعمال صالح آنها است.

مؤمنان، هم داراى آرامش فکرند، و هم پیروزى در برنامه هاى عملى، که اصلاح بال، دامنه گسترده اى دارد و همه اینها را شامل است، و چه نعمتى از این بالاتر که، انسان روحى آرام و قلبى مطمئن و برنامه هائى مفید و سازنده داشته باشد.

* * *

در آخرین آیه، نکته اصلى این پیروزى و آن شکست را در یک مقایسه فشرده و گویا، بیان کرده، مى فرماید: «این به خاطر آن است که کافران از باطل پیروى کردند، و مؤمنان از حقى که از سوى پروردگارشان بود» (ذلِکَ بِأَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا اتَّبَعُوا الْباطِلَ وَ أَنَّ الَّذِینَ آمَنُوا اتَّبَعُوا الْحَقَّ مِنْ رَبِّهِمْ)

جان مطلب اینجا است که دو خط «ایمان» و «کفر» از دو خط «حق» و «باطل» منشعب مى شود، «حق» یعنى واقعیت هاى عینى که از همه بالاتر ذات پاک پروردگار است، و به دنبال آن حقائق مربوط به زندگى انسان، و قوانینى حاکم بر رابطه او با خدا، و روابط آنها با یکدیگر است.

«باطل» یعنى پندارها، خیال ها، نیرنگ ها، افسانه هاى خرافى، کارهاى بیهوده و بى هدف، و هر گونه انحراف از قوانین حاکم بر عالم هستى.

آرى، مؤمنان پیروى از حق مى کنند، به همان معنى که گفته شد و کفار از باطل، و همین دلیل بر پیروزى آنها و شکست اینها است.

قرآن مجید مى گوید: وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما باطِلاً: «ما آسمان و زمین و آنچه را میان آنهاست بیهوده نیافریدیم».(3)

بعضى «باطل» را به معنى «شیطان»، و بعضى، به معنى «بیهوده» تفسیر کرده اند، ولى همان گونه که گفتیم «باطل» معنى وسیعى دارد که همه اینها و غیر آن را شامل مى شود.

و در پایان آیه، مى افزاید: «این گونه خداوند براى مردم مثل هاى زندگیشان را بیان مى کند» (کَذلِکَ یَضْرِبُ اللّهُ لِلنّاسِ أَمْثالَهُمْ).

یعنى، همین گونه که خطوط زندگى مؤمنان و کفار، و اعتقادات و برنامه هاى عملى و نتائج کار آنها را در این آیات، بیان فرموده، سرنوشت حیات و عاقبت کار آنها را مشخص مى سازد.

«راغب» در «مفردات» مى گوید: «مثل» به معنى سخنى است که درباره چیزى گفته شود، همانند سخنى که درباره مطلب مشابه آن گفته شده، تا یکى دیگر را تبیین کند.

از سخنان دیگر او، نیز استفاده مى شود که این کلمه، گاه به معنى «مشابهت» به کار مى رود، و گاه به معنى «توصیف».

و ظاهراً در آیه مورد بحث منظور معنى اخیر است، یعنى خداوند این گونه حال مردم را توصیف مى کند، همان گونه که در آیه 15 سوره «محمّد»(صلى الله علیه وآله)آمده: مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِی وُعِدَ الْمُتَّقُونَ: «توصیف بهشتى که به پرهیزکاران وعده داده شده چنین است...».

به هر حال، از این آیه، به خوبى استفاده مى شود که هر اندازه به حق نزدیک تر باشیم، به ایمان نزدیک تریم، و به هر اندازه اعتقاد و عمل ما گرایش به باطل داشته باشد، از حقیقت ایمان دورتریم و به کفر نزدیک تر!، که خط ایمان و کفر همان خط حق و باطل است.


پی نوشت:
1 ـ «روح المعانى»، جلد 26، صفحه 33.

2 ـ جمعى از مفسران، جمله «وَ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ» را جمله معترضه دانسته اند.
3 ـ ص، آیه 27.
از مجموعه تفسیر قرآن آیت الله مکارم شیرازی
منبع:فردا

ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین