کد خبر : ۳۳۶۶۲
تاریخ انتشار : ۱۴ مرداد ۱۳۹۳ - ۰۴:۴۱

وزير ايراني دولت عباسيان چه كسي بود؟

ابوشجاع ظهيرالدين وزير شيعي دولت عباسيان و مقيم مدينه بود كه مدفون در قبرستان بقيع است.

عقیق:ابوشجاع محمد بن حسين، ملقب به ظهير الدين، به سال ۴۳۷ق. در منطقه اهواز‌زاده شد. اصل او از رودراور، از توابع همدان بود. فقه را نزد شيخ ابو‌اسحاق شيرازي فراگرفت. او را اديب و شاعر، عادل، نيكو سيرت و بسيار خيّر و نيكوكار خوانده‌اند.
تصانيفي به او نسبت داده‌اند كه از آن جمله مي‌توان به كتاب ذيل تجارب الامم ابن مسكويه اشاره كرد.
پس از عزل عميد الدوله ابومنصور بن جهير در سال
۴۷۶ق. به وزارت خليفه مقتدي بالله عباسي رسيد و از سوي خليفه به ظهير الدين ملقب شد. آقا بزرگ تهراني او را هفتمين ايراني شيعه امامي مي‌داند كه به وزارت دولت عباسي راه يافت.
در بيان ويژگي‌هاي اخلاقي او گفته‌اند: در امور دين بسيار سختگير و در امور دنيا سهل‌گير بود. در دوران وزارت خود، ضمن احترام به مردم و فروتني در برابر علما، پيوسته در مجالست با فق‌ها از فتواي آنان بهره مي‌برد و به كارهاي خير همچون وقف براي امور عام المنفعه، ساختن مساجد، و دستگيري و اطعام فقيران و ايتام مي‌پرداخت و حتي همه اموال خود را كه حدود
۶۰۰ هزار دينار بود، در دوران وزارتش صدقه داد.
وي خطي زيبا داشت و درآمد حاصل از راه خطاطي و فروش تابلوهاي خط خود را در راه خدا انفاق مي‌كرد. ابوشجاع خط نيكو و دينار را محبوب‌ترين چيزهايي مي‌دانست كه در راه خدا انفاق مي‌كرد. او از معدود وزيران عباسي بود كه در دوران تصدي وزارت خود حج گزارد.
دوره وزارت او از بهترين دوره‌هاي وزارت ارزيابي شده است. آورده‌اند كه در ميان وزرا كسي مانند وي امور ديني و شرعي را رعايت نكرده است.
او پس از نماز ظهر تا هنگام نماز عصر در مصلاي خود مي‌نشست و به مشكلات و شكايات مردم رسيدگي مي‌كرد. حاجبانش در ميان مردم ندا مي‌دادند كه هر كس حاجتي دارد پيش آيد و به عرض وزير برساند.
از ديگر مناقب او دانايي و مديريتش در مهار فتنه بغداد بود. چشم‌پوشي و احتراز ظهير الدين از برخورد خشونت‌آميز در جريان درگيري ميان شيعيان و اهل سنت محلات كرخ بغداد، باعث شد تا مورد اعتراض خليفه قرار گيرد و وظيفه يافت تا با تخريب خانه‌هاي برخي از بزرگان شهر شورش را مهار كند.
وي در سال
۴۸۴ق. پس از هشت سال وزارت، به درخواست ملكشاه سلجوقي و نظام الملك و با موافقت خليفه مقتدي بامر الله، از وزارت بركنار شد.
برخي سختگيري او را در رويارويي با اهل ذمه سبب بركناري وي دانسته‌اند، در حالي كه به احتمال، رقابت‌هاي مذهبي شيعه و سني زمينه پيشنهاد ملكشاه و وزير سني او براي عزل ابوشجاع بوده است.
ابوشجاع پس از بركناري با پاي پياده به سوي مسجد جامع رفت و جماعتي بسيار همراه دانشمندان او را همراهي كردند و به وي لطف ورزيدند. اين حركت خليفه را بر آن داشت تا به حصر خانگي او فرمان دهد. وي مسجدي در دهليز خانه خود بنا كرد و در آن‌جا به عبادت پرداخت تا هنگامي كه به دستور نظام الملك از بغداد اخراج شد.
او پس از اخراج به زادگاه اصلي خود رودراور رفت و پس از درگذشت نظام الملك، خليفه و سلطان ملكشاه، در سال
۴۸۷ق. عازم سفر حج شد و سپس تا پايان عمر در مدينه اقامت گزيد. هنگام حضورش در مدينه به خدمت مسجد و حرم رسول خدا (صلي الله عليه و اله) مشغول گشت. او‌ همان جا بيمار شد و چون مرگش نزديك گشت، در مسجدالنبي (صلي الله عليه و اله) با چشم گريان ضمن خواندن آيه ۶۴ سوره نساء از پيامبر شفاعت خواست و سرانجام به سال ۴۸۸ق. در مدينه درگذشت. او را در قبرستان بقيع كنار قبر ابراهيم، پسر پيامبر (صلي الله عليه و اله) به خاك سپردند.



منبع:حج
211008


ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین