عقیق: حضرت آیت الله جوادی آملی در برنامه تلویزیونی سلوک الهی با بیان اینکه انسان، تنها سالک کامل در مسیر تکامل است، اظهار داشت: هیچ موجودی غیر از انسان کامل از صفر به صد نمیرسد، هر موجودی غیر از انسان «ابنالسبیل» و در بین راه میباشد. اینها یا در بین راه میمانند و یا از بین راه شروع میکنند, زیرا جماد و نبات و حیوان گرچه از صفر شروع کردهاند؛ ولی در بین راه حرکت آنها قطع میشود. فرشتگان، احیاناً ممکن است در بین آنها افرادی باشند که به مقام قُرب نهایی بار یابند; ولی از بین راه شروع کردند و از صفر شروع نکردند. بنابراین تنها کسی که مهندسی قوس صعود را به رهبری ذات اقدس الهی به عهده دارد; یعنی نقشه را خدا میکشد; ولی راه را انسان میرود، از صفر تا ﴿دَنا فَتَدَلَّی﴾ را طی میکند، مهندس عملی این راه است، این راه را طی میکند و افراد دیگر را به همراه خود میبرد، انسان کامل است.
عبادت، هدف مخلوق و نقطه آغاز حرکت سالک
وی سپس در چگونه طیّ نمودن این راه بیان داشت: دشواری این سیر نه تنها در مسئله رفتن است, بلکه در مسئله معرفت هم هست. انسان نمیداند که از کجا شروع کند, زیرا از هر جایی شروع کند، آن لطف الهی آنجا هست و هر جا برسد لطف الهی آنجا هست. خدای سبحان با هر موجودی و در هر زمان و زمینی حضور دارد, لکن آنچه در پایان سوره «ذاریات» به عنوان هدف مخلوق و ـ نه هدف خالق ـ ، غرض خلقت ـ و نه غرض خالق ـ بیان شده، عبادت است که فرمود: ﴿وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ﴾.
تعلیل بر هدف مخلوق و غرض خلقت بودن عبادت
مفسر برجسته قرآن کریم ادامه داد: خدا منزّه از آن است که هدف و غرض داشته باشد، زیرا موجودی هدفمند و غرضدار است که ناقص باشد و با فعلِ خود میخواهد به آن هدف برسد و خدا، چون کمالِ محض است، هدف تام است; یعنی هر موجودی به سَمت «الله» حرکت میکند، چون او کمال صِرف است، نه اینکه خدا کاری انجام دهد تا سودی ببرد یا کاری انجام دهد که جودی کند. کارِ خدا، تا بردار نیست، خدا هدفی ندارد که به وسیله فعل به آن هدف برسد که اگر نرسید ناقص بماند، او خود، هدف است.
حضرت آیت الله جوادی آملی سپس در تفسیر آیه ﴿وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ﴾ بیان داشت: آنچه در پایان سوره «ذاریات» آمده را از ادیب نباید پرسید که ﴿وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ﴾ این «لام» چیست و به چه چیزی متعلّق است، این را باید از یک مفسّر حکیم و حکیمِ مفسّر پرسید که این «لام» به خلق برمیگردد، نه به خالق و هدفِ خلقت است، نه هدفِ خالق. به هر تقدیر هدفِ مخلوق که اگر به این هدف نرسید هم معیب است و هم ناقص, آن است که عبادت کند.
جدایی ناپذیری بندگی از زندگی و به عکس در فرهنگ دین
وی با جدایی ناپذیر نبودن بندگی از زندگی و برعکس در فرهنگ دین، اظهار داشت: در دین به ما گفتند مرز بندگی از زندگی جدا نیست و مرز زندگی از بندگی جدا نیست. اینکه گفته شد: ﴿إِنَّ صَلاتی وَ نُسُکی وَ مَحْیایَ وَ مَماتی لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ﴾; یعنی زندگی من عین بندگی است و همه شئون من به دستور ذات اقدس الهی است. اگر زندگی هر کسی عین بندگی او بود، او هر کاری که انجام میدهد باید رضای الهی در آن باشد و نه رضای نفس، بنابراین اوّلین کار او آن است که او بداند زندگی عین بندگی است، مرز ندارد که بخشی مربوط به زندگی و بخشی مربوط به بندگی باشد.
رسیدن به مقام «احسان» ثمره زندگی همراه با بندگی
استاد برجسته حوزه علمیه قم رسیدن به مقام «احسان» را ثمره زندگی همراه با بندگی دانست و بیان داشت: انسان وقتی میتواند زندگی را عین بندگی بداند که خود را نبیند, هوا را نبیند و غیر را نبیند؛ اگر غیر خدا را ندید و اگر خود را ندید، یکی از این دو فایده حتماً بهره او میشود و آن این است که از وجود مبارک پیامبر(علیه و علی آله آلاف التحیّة و الثناء) رسیده است که شما باید به مقام «احسان» برسید و «احسان» عبارت از این است که «أَنْ تَعْبُدَ اللَّهَ کَأَنَّکَ تَرَاهُ فَإِنْ لَمْ تَکُنْ تَرَاهُ فَإِنَّهُ یَرَاکَ». اگر در پایان سوره «ذاریات» فرمود: غرض مخلوق آن است که عبادت کند، عبادت را وجود مبارک رسول گرامی(صلّی الله علیه و آله و سلّم) تبیین کرد که عبادت باید یکی از این دو فایده را به نحو «مانِعَةالخُلوّ» به همراه داشته باشد؛ یکی مشاهده و یکی مراقبه.
تبیین جوهره عبادت با تفسیر دو درجهٴ مقام «احسان»
وی با بیان اینکه اوّلین فایده عبادت آن است که انسان معبود را ببیند، ادامه داد: ؛ این بیان نورانی رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) جوهرهٴ عبادت و گوهر عبادت را تبیین میکند، میفرماید عبادت آن است که انسان معبود را ببیند و اگر به این مقام بار نیافت که معبود را ببیند، بفهمد که معبود او را میبیند. «احسان» که از مقامهای عابدانه هست این است که «أَنْ تَعْبُدَ اللَّهَ کَأَنَّکَ تَرَاهُ» که مقام «کأنّ» است و برتر از آن مقام «أنّ» است که وجود مبارک حضرت امیر فرمود: «مَا کُنْتُ أَعْبُدُ رَبّاً لَمْ أَرَهُ».
حضرت آیت الله جوادی آملی در پایان با بیان این مطلب که باید تمام تلاش و کوشش ما در عنصر اول باید این باشد که بفهمیم مرز بندگی از زندگی جدا نیست، بیان داشت: بعد از این عنصر اول، آن وقت نوبت به مقام ثانی میرسد که طرزی انسان خدا را عبادت کند که معبود را ببیند و در حدیث دیگر هم از وجود مبارک آن حضرت رسیده است که «اللّه فی قِبلةِ المُصَلّی»؛ خدا قبلهٴ «مصلّی» است، نمازگزار به طرف «الله» نماز میگذارد و اگر انسان به این مقام نرسید که خدا را مشاهده کند، لااقل به آن مقام بار مییابد که اهل «مراقبة» میشود و میفهمد که خدا او را میبیند. اگر کسی ادراک کرد که خدا او را میبیند، دو فایده بر این کار مترتّب است: یکی اینکه کاملاً برای او روشن میشود که در محضر خداست, ثانیاً اینکه میکوشد محضر بودن را به مظهر بودن تبدیل کند و بفهمد که مظهر، نامی از نامهای الهی است.
منبع:رسا