عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۳۲۶۷۱
تاریخ انتشار : ۲۰ تير ۱۳۹۳ - ۱۵:۱۴
تفسیری از جزء دوازدهم:
عقیق:آیات ۸ تا ۱۱ از سوره مبارکه هود(۱۱)

وَ لَئِنْ أَخَّرْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ إِلى أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ لَیَقُولُنَّ ما یَحْبِسُهُ أَلا یَوْمَ یَأْتیهِمْ لَیْسَ مَصْرُوفاً عَنْهُمْ وَ حاقَ بِهِمْ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ (٨)

وَ لَئِنْ أَذَقْنَا الْإِنْسانَ مِنّا رَحْمَةً ثُمَّ نَزَعْناها مِنْهُ إِنَّهُ لَیَؤُسٌ کَفُورٌ (٩)

وَ لَئِنْ أَذَقْناهُ نَعْماءَ بَعْدَ ضَرّاءَ مَسَّتْهُ لَیَقُولَنَّ ذَهَبَ السَّیِّئاتُ عَنِّی إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ (١٠)

إِلَّا الَّذینَ صَبَرُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ أُولئِکَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ کَبیرٌ (١١)


معنای آیات

و اگر مجازات را تا زمان محدودى از آنها به تأخیر اندازیم، (از روى استهزا) مى گویند: «چه چیز مانع آن شده است؟!» آگاه باشید، آن روز که (عذاب) به سراغشان آید،از آنها بازگردانده نخواهد شد; و آنچه را مسخره مى کردند، دامانشان را مى گیرد. (٨)

و اگر از جانب خویش، رحمتى به انسان بچشانیم، سپس آن را از او بگیریم، بسیار نومید و ناسپاس خواهد بود. (٩)

و اگر بعد از ناراحتى و زیانى که به او رسیده، نعمتهایى به او بچشانیم، به یقین مى گوید: «بدى ها از من برطرف شده، (و دیگر باز نخواهد گشت).» و غرق شادى و غفلت و فخرفروشى مى شود; (١٠)

مگر آنها که (در سایه ایمان راستین،) صبر واستقامت ورزیدند و کارهاى شایسته انجام دادند; که براى آنها، آمرزش و اجر بزرگى است. (١١)


تفسیر آیات

مؤمنان، پر ظرفیت، و افراد بى ایمان، کم ظرفیت اند

در این آیات ـ به تناسب بحثى که درباره افراد بى ایمان گذشت ـ گوشه هائى از حالات روانى و نقاط ضعف اخلاقى این گونه افراد تشریح شده، همان نقاط ضعفى که انسان را به راه هاى تاریک و فساد مى کشاند.

نخستین صفتى که براى آنها ذکر مى کند، شوخى کردن با حقایق و مسخره نمودن مسائل سرنوشت ساز است، که بر اثر جهل و نادانى و غرور، هنگامى که تهدید رجال آسمانى را در زمینه مجازات و کیفر بدکاران مى شنوند، عکس العمل نشان مى دهند، مى فرماید: «هر گاه چند صباحى بگذرد و ما عذاب و مجازات آنها را تأخیر اندازیم، با بى شرمى مخصوصى مى گویند: چه چیز این عذاب را به تأخیر انداخت»؟ چه شد این مجازات؟ کجا رفت این کیفر؟ (وَ لَئِنْ أَخَّرْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ إِلى أُمَّة مَعْدُودَة لَیَقُولُنَّ ما یَحْبِسُهُ).

«امّت» از ماده «أُمّ» به معنى مادر است، و در اصل به معنى انضمام اشیاء به یکدیگر مى باشد، و به همین جهت، به هر گروهى که در هدف، یا در زمان و مکان واحدى جمعند امت گفته مى شود، ولى این کلمه به معنى «وقت و زمان» نیز آمده است; چرا که اجزاى زمان به هم پیوسته اند، و یا به خاطر این که هر جماعت و گروهى در عصر و زمانى زندگى مى کنند.

در سوره «یوسف» آیه 45 مى خوانیم: وَ ادَّکَرَ بَعْدَ أُمَّة: «زندانىِ آزاد شده، بعد از مدتى به یاد یوسف افتاد».

در آیه مورد بحث نیز، «امّت» به همین معنى آمده است، و لذا با کلمه «مَعْدُودَة» توصیف شده است، یعنى اگر مدت کوتاهى مجازات را از آنها تأخیر بیندازیم مى گویند: چه چیز مانع آن شده است؟

به هر حال، این شیوه همه جاهلان مغرور و بى خبر است، که هر چه با تمایلات آنها سازگار نباشد، در نظرشان مسخره است، لذا تهدیدهاى تکان دهنده و بیدارکننده مردان حق را، به شوخى مى گیرند و همیشه با آتش، بازى مى کنند.
اما قرآن، با صراحت به آنها پاسخ مى گوید: «آگاه باشید آن روز که مجازات الهى فرا رسد هیچ چیز جلو آن را نخواهد گرفت» (أَلا یَوْمَ یَأْتیهِمْ لَیْسَ مَصْرُوفاً عَنْهُمْ).

«و آنچه را مسخره مى کردند بر آنان نازل مى شود» و آنها را درهم مى کوبد (وَ حاقَ بِهِمْ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ).
درست است که در آن موقع ناله و فریادشان به آسمان بلند مى شود، و از گفته هاى شرم آور خود، پشیمان مى گردند، اما نه آن ناله به جائى مى رسد، و نه این پشیمانى سودى خواهد داشت.

* * *

از دیگر نقطه هاى ضعف آنان، کم ظرفیتى در برابر مشکلات، ناراحتى ها و قطع برکات الهى است، چنان که در آیه بعد مى گوید: «و هر گاه نعمت و رحمتى به انسان بچشانیم، و سپس آن را از او بر گیریم، او مأیوس و نومید مى شود و به کفران و ناسپاسى بر مى خیزد» (وَ لَئِنْ أَذَقْنَا الإِنْسانَ مِنّا رَحْمَةً ثُمَّ نَزَعْناها مِنْهُ إِنَّهُ لَیَؤُسٌ کَفُورٌ).

گر چه در این آیه، سخن از انسان به طور کلى به میان آمده، ولى همان گونه که سابقاً هم اشاره کرده ایم، کلمه «انسان» در این گونه آیات اشاره به انسان هاى تربیت نایافته و خودرو و بى ارزش است، بنابراین با بحثى که در آیه قبل درباره افراد بى ایمان گذشت، تطبیق مى کند.

* * *

سومین نقطه ضعف آنها، این است: هنگامى که در ناز و نعمت فرو مى روند، چنان خودباختگى و غرور و تکبر بر آنها چیره مى شود، که همه چیز را فراموش مى کنند، قرآن مى گوید: «و اگر نعمت هائى بعد از ناراحتى ها به این انسان برسد، چنان مغرور مى شود که مى گوید: دیگر همه مشکلات و ناراحتى هاى من برطرف شد و هرگز باز نخواهد گشت، و به همین جهت، شادى و سرور بى حساب و فخرفروشى و غرور بى جا سر تا پاى او را فرا مى گیرد، آن چنان که از شکر نعمت هاى پروردگار غافل مى گردد» (وَ لَئِنْ أَذَقْناهُ نَعْماءَ بَعْدَ ضَرّاءَ مَسَّتْهُ لَیَقُولَنَّ ذَهَبَ السَّیِّئاتُ عَنِّی إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ).

احتمال دیگرى در تفسیرِ جمله «ذَهَبَ السَّیِّئاتُ عَنِّی» نیز هست، و آن این که، هنگامى که این گونه اشخاص گرفتار شدائدى مى شوند، و سپس به لطف پروردگار شدائد جاى خود را به نعمت ها مى دهد، آنها مى گویند: شدائد گذشته کفاره گناهان ما بود، و تمام معاصى ما با آن شسته شد، ما دیگر پاک و پاکیزه شدیم!، و از مقربان درگاه خدا، و به همین دلیل نیازى به توبه و بازگشت به درگاه او نداریم!

* * *

سپس اضافه مى کند: «تنها افراد با ایمان، که صبر را در برابر شدائد و حوادث سخت زندگى پیشه کرده اند، و در همه حال از اعمال صالح فروگذار نمى کنند، از تنگ نظرى ها، ناسپاسى ها و غرور و تکبر بر کنارند» (إِلاَّ الَّذینَ صَبَرُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ).
آنها نه، به هنگام وفور نعمت، مغرور مى شوند و خدا را فراموش مى کنند، و نه به هنگام شدت و مصیبت مأیوس مى گردند و کفران مى کنند، بلکه روح بزرگ و فکر بلندشان «نعمت» و «بلا» را، هر دو در خود هضم کرده، و در هر حال از یاد خدا و وظائفشان غافل نمى گردند.
و به همین دلیل، «براى این افراد آمرزش و پاداش بزرگى خواهد بود» (أُولئِکَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ کَبیرٌ).

* * *

نکته ها:

1 ـ امّت معدوده و یاران مهدى(علیه السلام)

در روایات متعددى که از طرق اهل بیت(علیهم السلام) به ما رسیده، «امّت معدوده» به معنى نفرات کم، و اشاره به یاران مهدى(علیه السلام)گرفته شده است،(1) به این ترتیب، معنى آیه نخستین چنین مى شود: اگر ما مجازات این ستمگران و بدکاران را به قیام مهدى(علیه السلام) و یارانش واگذار کنیم، آنها مى گویند: چه چیز جلو عذاب خدا را گرفته است؟

البته، همان گونه که گفتیم معنى ظاهر آیه این است که، «أُمَّة مَعْدُودَة» به معنى زمان معدود و معین است، و در روایتى که از امیر مؤمنان على(علیه السلام) در تفسیر آیه، نقل شده، «امت معدوده» همین گونه تفسیر گردیده، بنابراین، روایات مزبور، ممکن است اشاره به معنى دوم، و به اصطلاح «بطن آیه» بوده باشد، که در این صورت بیان یک قانون کلى در مورد ستمگران است، نه یک مسأله مربوط به مشرکان و مجرمان زمان پیامبر(صلى الله علیه وآله)، و مى دانیم: قرآن آیاتش معانى مختلفى دارد، معنى نخستین و ظاهر آن ممکن است درباره یک مسأله خاص یا گروه معینى باشد، اما معنى دوم آن عام و مجرد از زمان و گروه معین.

* * *

2 ـ چهار پدیده کوتاه فکرى

در آیات فوق، سه حالت مختلف از حالات روحى مشرکان و گنهکاران ترسیم شده، که در ضمن آن چهار وصف براى آنان آمده است:

نخست این که، آنها در برابر قطع نعمت ها «یَؤُوس» یعنى بسیار ناامید، و دیگر این که «کَفُور» یعنى بسیار ناسپاسند.

و به عکس، هنگامى که غرق نعمت مى شوند، یا حتى مختصر نعمتى به آنها مى رسد، از «خوشحالى» دست و پاى خود را گم کرده، یعنى چنان ذوق زده، و غرق لذت و نشاط مى گردند، که از همه چیز غافل مى شوند، و این سرمستى از باده لذت و غرور، آنها را به فساد و تجاوز از حدود الهى مى کشاند.

دیگر این که، «فَخُور» یعنى در موقع نعمت بسیار متکبر، خود برتربین، و فخرفروش مى شوند.

به هر حال، این صفات چهارگانه، همه، پدیده هائى هستند از کوتاهى فکر و کمى ظرفیت، و اینها اختصاص به گروه معینى از افراد بى ایمان و آلوده ندارد، بلکه یک سلسله اوصاف عمومى براى همه آنها است.

ولى مردم باایمان، که روحى بزرگ، فکرى بلند، سینه اى گشاده، و ظرفیتى وافر دارند، نه دگرگونى هاى روزگار آنها را تکان مى دهد، نه سلب نعمت ها آنان را به ناسپاسى و نومیدى مى کشاند، و نه روى آوردن نعمت ها آنها را در غرور و غفلت فرو مى برد.

لذا در آخرین آیه، که به عنوان یک استثناء یاد مى کند، به جاى کلمه «ایمان» «صبر و استقامت» را به کار مى برد (دقت کنید).

* * *

3 ـ میزان کم ظرفیتى

نکته دیگرى که باید به آن توجه کرد این است: در هر دو مورد (هم مورد سلب نعمت پس از اعطاى آن، و هم مورد اعطاى نعمت پس از سلب آن) تعبیر به «أَذَقْنا» ـ از ماده «اذاقه» به معنى چشانیدن ـ شده، اشاره به این که، آنها به قدرى کم ظرفیتند، که حتى اگر مختصر نعمتى به آنها داده شود، و سپس آن را از آنها بگیرند، داد و فریاد ناسپاسیشان بلند مى شود، و نیز اگر بعد از ناراحتى ها، مختصر نعمتى به آنها برسد، چنان ذوق زده مى شوند که سر از پا نمى شناسند!

* * *

4 ـ نعمت ها همه موهبت است

جالب این که، در آیه اول نعمت را با کلمه «رحمت» بیان کرده، و در آیه دوم، همان کلمه «نعمت» و این ممکن است اشاره به آن باشد که، نعمت هاى الهى همه از طریق تفضل و رحمت خدا به انسان مى رسد، نه از طریق استحقاق، و اگر بنا بود نعمت ها جنبه استحقاقى پیدا کند، گروه کمى مشمول آن مى شدند، یا هیچ کس مشمول آن نمى شد.

* * *

5 ـ اعمال نیک دو اثر دارد

در آخرین آیه، به افراد با ایمان و با استقامت که داراى عمل صالح اند، هم وعده «مغفرت» و آمرزش از گناه داده شده، و هم وعده «اجر کبیر»، اشاره به این که اعمال نیک دو اثر دارد، یکى شستشوى گناهان، و دیگرى جلب پاداش هاى بزرگ.


پی نوشت:
1 ـ «بحار الانوار»، جلد 9، صفحه 103 و جلد 51، صفحه 44، حدیث 1 و صفحه 58، حدیث 51.
از مجموعه تفسیر قرآن آیت الله مکارم شیرازی
منبع:فردا

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین