۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۲۳ : ۱۷
عقیق:براى شناخت حق ماه مبارك رمضان و اهتمام در اداى حق آن بايد بينديشيم هدف از روزه چه بوده و چرا خداوند اين ماه را گرامى داشته است.
اين طور كه از بيان معصومان عليهم السلام پيداست، همه حيثيت و منفعتى كه براى روزه متصوّر است، همان جنبه ايجاد مصونيت و ملكه تقوا نسبت به همه اعضا و جوارح انسان است، چرا كه هر يك از اعضا و جوارح، به نحوى در معرض تهديد گناه قرار دارند.
زبان، گوش، چشم، شكم و غريزه جنسى، همه در معرض خطر هستند و روزه يك عمل عبادى تمرينى است كه ابتدايى ترين شكل آن، با پرهيز و خوددارى از آشاميدن و خوردن تحقّق پيدا مى كند، و زمانى اين عمل به مرحله كمال مىرسد كه تورّع و پرهيز، به همه تمايلات و خواهشها تسرّى پيدا كند، يعنى همانگونه شخص براى مدّتى دهان و شكم را از لذايذ، حتى خوردنى ها و نوشيدنى هاى حلال محروم مى كند، بايد چشم و گوش را از ديدن و شنيدن ناروا و حرام باز دارد و غريزه جنسى را مهار كند، در اين صورت نتيجه روزه كه همان توفيق در مالكيت نفس و غرايز است براى انسان حاصل مى شود و اگر انسان توانست مالك نفس خود شود، خويش را از خطرات و عواقب سوء دنيوى و اخروى شهوت پرستى حفظ كرده است.
امام على عليه السلام مى فرمايد:
فازَ مَنْ غَلَبَ هَواهُ وَ مَلِكَ دَواعِىَ نَفْسَهُ1.
كسى كه زمام تمايلات خود را به دست گرفت و مهار كرد، رستگار است.
آرى، اگر انسان موفّق شد به وسيله روزه و ممارست در اطاعت، دشمن درونى را مهار كند، به روزه واقعى نايل شده است.
پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله در اين باره مى فرمايد: الصَّوْمُ جُنَّةٌ مِنَ النَّارِ2.
روزه، سپر آتش است.
و اين همان معناى سپر بودن و حايل شدن روزه در برابر آتش است يعنى: روزه ميان انسان و آتش حايل مى شود و او را از ابتلاى به آتش شهوات و تمنّيات غرايز باز مى دارد.
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى فرمايند: اعْدى عَدُّوِكَ نَفْسُكَ الَّتِى بَيْنَ جَنْبَيْك3.
دشمنترين دشمنان همان دشمن درونى است كه بين دو پهلوى تو مى باشد.
اگر توانستى حق روزه را به درستى و با تمام و كمال به جا آورى، در حقيقت به ثمره روزه و دستاورد آن، نيز خواهى رسيد.
جالب اين است كه ثمره تقوا كه خداوند بر روزه مترتّب مى فرمايد، ريشه در نگهبانى و پاسدارى از هويّت انسانى دارد و به طور كلى هر ثمره و خصوصيّتى براى روزه ذكر شده، براى تقوا هم ذكر شده است، چون روزه طريق تحصيل همان ملكه است.
امير المؤمنين عليه السلام مى فرمايد: فَانَّ التَّقْوى فِى الْيَوْمِ الْحِرْزُ وَ الْجَنَّةُ وَ فى غَدٍ الطَّريقُ الَى الْجَنَّة4.
به طور قطع امروز، تقوا، سپر از بلا و فردا، راه بهشت الهى است.
اگر در دنيا سپر را به دست آوردى و اين حائل را در ميان خود و آتش قرار دادى، نتيجه اش اين است كه در قيامت هم راه بهشت به سوى تو باز خواهد بود. يعنى بايد تقواى فرد به مرحله اى برسد كه احساس نفرت و گريز از پليدى، حرام، گناه و نامشروع را در او، به وجود آورد.
براى به دست آوردن حق ماه رمضان، بايد همه حقوقى كه پيرامون گوش، چشم، زبان، دست و پا، شكم و غريزه جنسى مى باشد و همچنين درمان همه دردها و رنجها و خطراتى كه هر يك از اين اعضا و جوارح را تهديد مى كند را با عبادت روزه به جا آورد؛ چرا كه با ملكه اى كه در سايه اين عبادت براى انسان حاصل مى شود، مى توان به مبارزه با خطرات برخاست و بر همه آنها پيروز شد، اين از خواص روزه حقيقى است.
امام صادق عليه السلام مى فرمايد: اذا صُمْتَ فَلْيَصُمْ سَمْعُكَ وَ بَصَرُكَ وَ شَعْرُكَ وَ جِلْدُكَ وَ عَدَّدَ اشْياءَ غَيْرَ هذَا وَ قالَ: لايَكُونُ يَوْمُ صَوْمِكَ كَيَومِ فِطْرِکَ.5
تو زمانى روزه دارى، كه گوش و چشم و موى و پوست و ديگر اعضاى بدنت روزه باشد، بايد روزى كه روزه دارى با روزهاى ديگرت متفاوت باشند.
انسان روزه دار بايد وقار و طمأنينه روزه در او پيدا شود به گونهاى كه نه تنها زبان، چشم، گوش او بايد روزه باشد، بلكه اين ملكه و ممارست بايد به حدّى از كمال برسد كه علاوه بر اينها، قلب روزه دار هم روزه باشد.
امير المؤمنين على عليه السلام مىفرمايد: صِيامُ القَلْبِ عَنِ الْفِكْرِ فى الآثامِ افْضَلُ مِنْ صِيامِ الْبَطْنِ عَنِ الطَّعامِ7.
اگر انسان موفّق شود قلب را از انديشه گناه پاك و مطهّر نگاه دارد بهتر از آن است كه فقط شكم را از خوردن و آشاميدن باز دارد.
هنگامى دستيابى به چنين مرحلهاى، ميسّر است كه انسان بتواند بر پليدى و پستى گناهان، چنان اشراف پيدا كرده، و به عوارض سوء آنها آگاه شود، كه هرگز فكر و ذهن او به سوى گناه نرود، از طرفى آن چنان اقتدارى بر انديشه خود پيدا كند كه راه گناه را بر خيال و تصوّر خود ببندد.
با وجوب چنين واجبات عبادى، در واقع خداوند منتّى بر انسان گذاشته كه راه و رسم صحيح زندگى را به او بياموزد و در سايه اين واجبات عبادى، ملكه تقوى براى او حاصل شود و روح او در سايه اين تقوى لطافت پيدا كند.
خاطرهاى درباره رياضت نفس
شهيد بهشتى رحمه الله خاطره جالبى از مسافرت خود در اين زمينه مى گويد:
«يكى از مشاهدات خودم را بگويم: وين پايتخت اتريش از شهرهاى توريستى است و از مراكز ديدنى آن كاخ سلاطين اتريش است. آخرين امپراتور آن «فرانتس يوزف اول» است. در بازديد از آن كاخ، بخشى بود مربوط به حرم سرا كه در آن تخت و وسايل خواب و اتاق هاى خواب قرار داشت. در دفترچه راهنمايى كه براى بازديد كنندگان تهيّه شده بود، نوشته شده بود كه امپراتور در مواقعى كه طبق برنامه به اندرون مى رفت و در حرم سرا زندگى مى كرد، بسيارى از اوقات و ساعاتش را در اتاق اختصاصى اش مى گذراند، آن اتاق خصوصياتى داشت. در اين اتاق يك تخت فلزّى سيمى و يك آفتابه و لگن دستى گذاشته شده بود. آب لوله كشى گرم و سرد در آنجا نبود. با آن كه در اتاق هاى ديگر بود. او مانند يك افسر كه چادرى در ميدان جنگ دارد، در اتاقش زندگى مى كرد.
چرا؟ علت آن را هم در آنجا نوشته بود، براى اين كه هر زمان كه حضورش در يكى از ميدان هاى جنگ لازم بود، سست نباشد و نگويد: چگونه اين كاخ و كاشانه را رها كنم و در چادر زندگى كنم، بنابراين به اين صورت تمرين مى كرد.
و حالا اسلام مى خواهد مسلمانها، اين چنين تمرينى را لااقل كوتاه مدت در زندگى داشته باشند، اسلام مىخواهد مسلمانى نيرومند، كه اراده اش بر همه خواسته هاى ديگرش مسلّط باشد بسازد، مسلّط بر شهوات، مسلّط بر خودخواهى و غصب، مسلّط بر تن آسايى، مسلّط بر خودآرايى و آماده براى تن دادن به يك زندگىاى كه در هر جا ممكن باشد و جز اين هم نمى شود.» «8» روزه يكى از آن تمرينات عمومى است كه اگر كسى به حكمت و فلسفه حقيقى آن رسيد، ديگر وداع براى او معنى و مفهومى نخواهد داشت و هميشه خود را در تحت توجّهات الهى مى بيند.
امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
فَاذا صُمْتَ فَانوِ بِصَوْمِكَ كَفَّ النَّفْسِ عَنِ الشَّهَواتِ وَ قَطْعَ الهِمَّةِ عَنْ خُطُواتِ الشياطينِ وَ انْزِلْ نَفْسَكَ مَنْزِلَةَ الْمَرْضى لاتَشْتَهى طَعاماً وَ لا شَراباً وَ تَوَقَّعْ فى كُلِّ لَحْظَةٍ شَفاءَكَ مِنْ مَرَضِ الذُّنُوبِ وَ طَهِّرْ باطِنَكَ مِنْ كُلِّ كَدَرٍ وَ غَفْلَةٍ وَ ظُلْمَةٍ يَقْطَعُكَ عَنْ مَعْنَى الْاخْلاصِ لِوَجْهِ اللَّهِ9.
وقتى روزه مى گيرى، در درجه اول، نيّتت اين باشد كه: نفس خود را از غلتيدن در دام شيطان محافظت كن و دوم اين كه: سعى كن كه پيوند خود را با راههاى انحرافى شيطان قطع كنى، خود را مانند مريضى تربيت كن كه وقتى غذا را مى بيند، طعام و شراب را مىبيند، از غذا تنفّر دارد. تو نيز بايد نسبت به گناه نفرت پيدا كنى و اگر چنين كردى منتظر باش كه خداوند تو را از امراض و آلودگى هاى گناهان پاك مى كند و شفا مى دهد. آن گاه باطنت را از دروغ، تيرگى، غفلت و تاريكى كه ارتباط با خلوص تو را با خدا قطع مى كند، پاك گردان.
آرى، اگر اين طور شد ديگر حاضر نيستى با ماه رمضان وداع كنى، مگر اينكه به وصال حقيقى محبوب خود برسى، كه امام سجّاد عليه السلام در مناجات خمس عشر مى فرمايد:
الهى .. غُلَّتى لايُبَرِّدُها الَّا وَصْلُكَ وَ لَوْعَتى لايُطْفِئُها الَّا لِقاؤُكَ وَ شَوْقى الَيْكَ لايَبُلُّهُ الَّا النَّظَرُ الى وَجْهِكَ وَ قَرارى لايُقِرُّ دُونَ دُنُوِّى مِنْكَ وَ لَهْفَتى لايَرُدُّها الَّا رَوْحُكَ وَ سُقْمى لايَشْفيهِ الَّا طِبُّكَ وَ غَمّى لايُزيلُهُ الَّا قُرْبُكَ ... فَيا مُنْتَهى امَلِ الْآمِلينَ وَ يا غايَةَ سُؤْلِ السَّائِلِينَ وَ يا اقْصى طَلِبَةِ الطَّالِبينَ10.
خدايا! .. اين سوز سينه ام جز با وصال تو خنك نمى شود، خدايا! اين سوزش دل من جز با ديدن تو خاموش نمى شود، خدايا! اين شور و اشتياق من جز با نظر به جلوه تو سيراب نمى گردد. خدايا! اين التهاب و بى قرارى من آرامش نمى پذيرد، جز با نزديكى به تو، خدايا! اين حزن و اين ناله و استغاثه من ساكت مى شود مگر روح و ريحان تو بر دل بتابد، خدايا! بيمارى و درد و كسالت من جز با طبابت تو شفا پيدا نمى كند. خدايا! اين غم و اندوه و درد دل من از بين نمى رود، جز اين كه به وصال و قرب تو دست يابم، ... اى منتهاى آرزوى همه آرزومندان، و اين منتهاى همه گدايان و طلب كنندگان، و اى بالاترين مطلب جويندگان.
پی نوشت ها:
(1)- غرر الحكم: 241، حديث 4885.
(2)- بحار الأنوار: 65/ 333، باب 27، حديث 10؛ الكافى: 4/ 62، حديث 1؛ من لايحضره الفقيه: 2/ 74، حديث 1871.
(3)- بحار الأنوار: 67/ 64، باب 45، حديث 1؛ عوالى اللآلى: 4/ 118، حديث 187.
(4)- نهج البلاغه: خطبه 233.
(5)- بحار الأنوار: 94/ 351؛ الكافى: 4/ 87، حديث 1؛ من لايحضره الفقيه: 2/ 108، حديث 1855.
(7)- غرر الحكم: 176، حديث 3365.
(8)- حج در قرآن، بهشتى: 136- 137.
(9)- بحار الأنوار: 93/ 254، باب 30، حديث 28؛ مستدرك الوسائل: 7/ 369، باب 10، حديث 8441.
(10)- بحار الأنوار: 91/ 150، باب 32، ذيل حديث 21 مناجاة المفتقرين؛ مفاتيح الجنان: مناجات خمس عشر (مناجاة المفتقرين).
استاد
انصاریان/ کتاب تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج11