عقیق:خدایا! برای من در این روز احسان و نیکوکاری را دوست گردان و فسق و گناه را ناپسند دار، و خشم و سوزندگی را بر من حرام کن، به یاریات ای دادرس دادخواهان.
در این دعا تکیه بر سه جهت شده است:
1. احسان و نیکوکاری؛ از خداوند درخواست می کنیم که انجام کارهای نیک را در دل ما بیندازد.
2.گناه؛ ناخوش داشتن فسق و فجور.
3.خشم خدا؛ برحذر بودن از انجام کاری که موجب خشم خدا و دوزخ رفتن ما گردد.
چگونه اهل احسان باشیم؟
در فراز اول این دعا می خوانیم: «اللهمّ حَبّبْ الیّ فیهِ الإحْسانَ»؛ «خدایا در این روز برای من احسان و نیکوکاری را محبوب کن»؛ یعنی کاری کن که انجام آنها را دوست داشته باشم.»
خداوند در قرآن کریم می فرماید: «إِنَّ اللَّهَ یأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إیتاءِ ذِی الْقُرْبی وَ ینْهی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکرِ وَ الْبَغْی یعِظُکمْ لَعَلَّکمْ تَذَکرُون »[i] «همانا خدا به دادگری و نیکوکاری و بخشش به خویشاوندان فرمان می دهد و از کار زشت و ناپسند و ستم باز می دارد. به شما اندرز می دهد، باشد که پند گیرید.»
انجام دادن احسان و نیکوکاری در حقیقت پیاده کردن فرمان خدا است؛ اخلاق اسلامی و انسانی ایجاب می کند که به صورت خودکار، کار راه انداز باشیم، از مشکلات مردم گره گشایی کنیم، تا آنجا که حتی آبروی خود را گرو بگذاریم تا مشکلات مردم حل شود.
به عنوان نمونه در ادارات شاهد هستیم زمانی که برای ارباب رجوع مشکلی پیش می آید، با این پاسخ مواجه می شود که این مشکل شماست؛ این گونه سخن گفتن با اخلاق و منش اسلامی سازگار نیست. اگر شاهد هستیم که فردی گرهی در کار وی هست و برایش مشکلی ایجاد شده است، هنر آنست که گره را بگشاییم، نه آن که نمک بر زخم او بپاشیم.
کمک به بیماران صعب العلاج، انجام کارهای عام المنفعه مثل ساخت مسجد، حسینیه، مدرسه، بیمارستان، درمانگاه، آسایشگاه، کمک به ازدواج جوانان، حمایت از خانواده های بی سرپرست، کمک هزینه دانشجویان و... همه از مصادیق احسان و نیکوکاری است.
اهل احسان محبوب خدا هستند.
همچنین در سوره بقره آمده است که خداوند نیکوکاران را دوست دارد: «وَ أَنْفِقُوا فی سَبیلِ اللَّهِ وَ لا تُلْقُوا بِأَیدیکمْ إِلَی التَّهْلُکةِ وَ أَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ الْمُحْسِنین »[ii]؛ «و در راه خدا انفاق کنید، و خود را با دست خود به هلاکت نیندازید، و نیکی کنید که خدا، نیکوکاران را دوست می دارد.» معلوم می شود که راه نجات از هلاکت انفاق و کمک مالی در راه خدا است.
کسی که در پی احسان و نیکی به دیگران باشد خود وی نیز از احسان و نیکی دیگران در حق خود و فرزندانش بهره خواهد برد؛ اگر دوست داریم دیگران هم با ما به نیکویی برخورد کنند، خود نیز باید اهل نیکی کردن به دیگران باشیم؛ خداوند می فرماید: «هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلاَّ الْإِحْسان»[iii] مگر پاداش نیکی جز به نیکی است؟
امام علی(ع) می فرماید: «نیکوکاری کن، اگر دوست داری دیگران با تو نیکوکاری کنند.»[iv]
از مصادیق نیکوکاری با زبان خوش سخن گفتن است؛ خداوند در این باره می فرماید: «وَ إِذْ أَخَذْنا میثاقَ بَنی إِسْرائیلَ لا تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ وَ بِالْوالِدَینِ إِحْساناً وَ ذِی الْقُرْبی وَ الْیتامی وَ الْمَساکینِ وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً وَ أَقیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ ثُمَّ تَوَلَّیتُمْ إِلاَّ قَلیلاً مِنْکمْ وَ أَنْتُمْ مُعْرِضُونَ »[v]؛ «و [به یاد آرید] آن گاه که از فرزندان اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خدای را نپرستید و به پدر و مادر و خویشان و یتیمان و تهیدستان نیکی کنید و به مردم سخن خوش و نیک بگویید و نماز را برپا دارید و زکات بدهید. سپس جز اندکی از شما پشت کردید در حالی که [از حقّ ] روی گردان بودید.»
نقش احسان و نیکوکاری در جذب دیگران به دین
امام صادق(ع) می فرماید: «همان گونه که دوست دارید مردم با شما سخن بگویند، با مردم صحبت کنید.»
از مهم ترین و بهترین مصادیق احسان، نیکی کردن به پدر و مادر است؛ تعظیم کردن پدر و مادر محبت کردن به آنان از مصادیق احسان به پدر و مادر است. در زمان امام صادق(ع) جوانی مسیحی به دین اسلام مُشرّف شد، اما مادر وی به آیین مسیحیت باقی مانده بود و مسلمان نشده بود. جوان به حضور امام صادق(ع) رسید و عرض کرد: من اسلام آورده ام، اما مادرم هنوز به آیین مسیحیت باقی مانده است؛ وظیفه من در قبال وی چیست؟ و رفتار من باید چگونه باشد؟ امام صادق(ع) در پاسخ فرمود: «احسان و احترام به مادرت را بیشتر کن.» جوان تازه مسلمان شده احترام بیشتری به مادر گذاشت و خدمت رسانی افزون تری کرد. مادر از وی پرسید: برخورد تو با من چرا این قدر خوب شده است؟
جوان توصیه امام صادق(ع) را برای مادرش بازگو کرد. مادر با شنیدن این دستور گفت: اگر اسلام این است، پس من هم مسلمان می شوم و مسلمان شد و با دین اسلام از دنیا رفت.[vi]
امام صادق(ع) به عنوان رئیس مذهب حق به ما آموختند که راه جذب دیگران به دین نیکوکاری است؛ بنابراین با خوش رفتاری و اخلاق نیکو می توانیم زمینه هدایت باشیم.
گناه، عامل خروج از بندگی خدا
در فراز بعدی آمده است: «وکرّهْ الیّ فیهِ الفُسوقَ والعِصْیانَ» و در آن خارج شدن از دایره بندگی و انجام گناه را بر من ناخوش و ناپسند دار.
برخی گناه را دوست دارند، اما انجام نمی دهند، اما بعضی دیگر اصلاً گناه را ناخوش می دارند و از آن کراهت دارند، و این بستگی به درجه معرفت آنان دارد.
در داستان حضرت یوسف(ع) شاهد آن هستیم که ایشان در زندان بودن را بیشتر خوش می دارد تا تن دادن به پیشنهاد آنان و ارتکاب معصیت را. «قالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَی مِمَّا یدْعُونَنی إِلَیهِ»[vii] (یوسف) گفت: «پروردگارا! زندان نزد من محبوب تر است از آنچه اینها مرا به سوی آن می خوانند.» یعنی انسان به حدی برسد که کثافات گناه و آلودگی را دوست نداشته باشد؛ چنانچه خوردن مال حرام خوردن آتش بداند، همانند کسی که مال یتیمی را بخورد که خداوند درباره وی می فرماید: «إِنَّ الَّذینَ یأْکلُونَ أَمْوالَ الْیتامی ظُلْماً إِنَّما یأْکلُونَ فی بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَیصْلَوْنَ سَعیراً»[viii]؛ «همانا کسانی که مالهای یتیمان را به ستم می خورند، جز این نیست که در شکم هاشان آتشی فرو می خورند و زودا که به آتش افروخته دوزخ در آیند»، و یا آن که انسان مال مخلوط به حرام و خمس داده نشده را آلوده ببیند و در آن تصرف نکند.
ترک گناه و ریزش رحمت الهی
لحظه ارتکاب گناه لحظه بسیار حساسی است، تنها یک آن و یک تصمیم نتیجه را عوض می کند، ابن سیرین جوانی بود که در خانه ای گرفتار شد و زنی از او خواست که با وی درآمیزد. وی برای نجات از گناه خود را به نجاسات و کثافات خانه آلوده کرد تا به گناه آلوده نشود. تن را آلوده ساخت تا روح در پاکی بماند. صاحب خانه وقتی که وی را چنان دید، او را از خانه بیرون انداخت. بعد از این ماجرا خداوند به وی دو چیز داد: 1. بوی خوش، به گونه ای که بدون آن که عطری بزند، از هر جا که می رفت مردم از بوی خوش او می فهمیدند که ابن سیرین در حال گذر است! 2. دانش تعبیر و تفسیرخواب، تعبیر خواب ابن سیرین معروف و مشهور است.
فسق به معنای خروج از دایره اطاعت حق است. انسان فاسق دستور خدا را می داند، اما عمداً گناه انجام می دهد. مثلاً تراشیدن ریش برای مردان فسق است، چرا که می دانند حرام است، اما انجام می دهند، و چون مقابل دید دیگران است، بدتر است. مردان و جوانان نباید صورت خود را از ته بزنند، می توانند اندکی نگه دارند و به اصطلاح، حداقل با نمره دو بزنند و مرتب کنند. یا حجاب برای بانوان، که همه می دانند، ولی چه بسا عده ای رعایت نکنند، این هم گناه علنی و فسق و خروج از دایره اوامر الهی است. می دانید که کسی که در دادگاه گواهی و شهادت می دهد، باید عادل باشد؛ یعنی فاسق نباشد.
به هر حال همه یکسان نیستند. خداوند در سوره سجده می فرماید: «أَفَمَنْ کانَ مُؤْمِناً کمَنْ کانَ فاسِقاً لا یسْتَوُون»[ix]؛ «آیا کسی که باایمان باشد همچون کسی است که از فرمان خدا بیرون رفته است؟! نه، هرگز برابر نیستند.» بنابراین در این فراز از دعا «وکرّهْ الیّ فیهِ الفُسوقَ والعِصْیانَ» می خوانیم که خدایا! کاری کن خروج از دایره بندگی را بد بدانیم و گناه را ناخوش بداریم.
پنج چیز را انجام بده، هر گناهی خواستی مرتکب شو
در «مستدرک سفینه البحار» حدیثی در موضوع انجام گناه آمده است که بسیار سازنده است. روزی فردی خدمت امام حسین(ع) می رسد و عرض می کند من فردی گناهکار هستم، چگونه گناه را ترک کنم؟
امام حسین(ع) در جواب وی می فرماید: پنج چیز را تو انجام بده، بعد هر گناهی خواستی مرتکب شو:
اول، روزی خدا را نخور؛
دوم، از ولایت خدا خارج نشو،
سوم، مکانی را پیدا کن که خداوند تو را نبیند،
چهارم، زمانی که ملک الموت برای قبض روح تو آمد، مانع شو،
پنجم، زمانی که می خواهند داخل آتش جهنم ات کنند، تو داخل نشو.
اگر از عهده انجام این کارها بر آمدی، گناه کن![x]
«وحَرّمْ علیّ فیهِ السّخَطَ والنّیرانَ بِعَوْنِک یا غیاثَ المُسْتغیثین»
در فراز بعدی از خداوند می خواهیم: «وحَرّمْ علیّ فیهِ السّخَطَ والنّیرانَ بِعَوْنِک یا غیاثَ المُسْتغیثین» و خشم و سوزندگی را بر من حرام کن به یاری ات ای دادرس فریادرسان.
خشم و غضب خداوند و سوزندگی آتش جهنم یادآور معاد جسمانی است، زمانی که با بدن های خود در روز معاد حاضر می شویم؛ در سوره مبارکه یس آمده است: «وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلاً وَ نَسِی خَلْقَهُ قالَ مَنْ یحْی الْعِظامَ وَ هِی رَمیمٌ قُلْ یحْییهَا الَّذی أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِکلِّ خَلْقٍ عَلیمٌ»[xi]؛ «و برای ما مَثَلی زد ـ در زنده کردن مردگان ـ و آفرینش خود را فراموش کرده، گفت: کیست که استخوان ها را در حالی که پوسیده و خاک شده زنده می کند؟ بگو: همان [خدای ] که نخستین بار آفریدش، زنده اش می کند، و او به همه آفرینش ـ یا آفریدگان ـ داناست.»
این آیه اشاره به معاد جسمانی دارد. ما تحمل آتش دنیا را نداریم تا چه رسد به آتش آخرت. امام زین العابدین(ع) در دعای ابوحمزه ثمالی به آتش جهنم اشارات فراوانی شده است. اینجا هم می گوییم: خدایا! من را از آتش خشم ات دور کن که خشم و غضب تو شامل حال من نشود، ای فریادرس فریادرسان.
دایره بندگی، حالت مابین خوف و رجاء است. مومنان باید بترسند و خوف داشته باشند که تمام این ها حق است. ائمه معصومین: از خوف خدا در این موارد گریه می کردند و بیهوش می شدند، چرا که درک آن بزرگواران بالا است. از سوی دیگر مأیوس بودن گناهی بزرگ است؛ هر چه بیشتر بنده باشیم، امید بیشتر است. تا زمانی که در دنیا هستیم، فرصت داریم توبه کنیم.
هر کس خود را بهتر از دیگران می شناسد، نمی توانیم خودمان را گول بزنیم، در سوره قیامت می خوانیم: «بَلِ الْإِنْسانُ عَلی نَفْسِهِ بَصیرَةٌ وَ لَوْ أَلْقی مَعاذیرَهُ»[1]؛ «بلکه آدمی بر نفس خویش بیناست ـ که چه کرده و چه می کند ـ هر چند که عذرهای خود را [بر گناه ] در میان آرد.»
«هاء» در واژه «بصیرة» برای مبالغه است؛ یعنی هر کس خودش را بهتر از دیگران می شناسد. بنابراین ما خودمان بهتر می دانیم که چه وضعیتی داریم.
حجتالاسلام محمد امین پورامینی
پی نوشت:
[1]. سوره قيامت: 13ـ 14.
[i]. سوره نحل: 90.
[ii]. سوره بقره: 195.
[iii]. سوره رحمن: 60.
[iv]. نظم درر السمطين، ص168؛ كنز العمال، ج16، ص181؛ مستدرك سفينه البحار، ج2، ص294 (أحسن ان أحببت أن يحسن اليك).
[v]. سوره بقره: 83.
[vi]. بحار الانوار، ج74، ص53.
[vii]. سوره يوسف: 33.
[viii]. سوره نساء: 10.
[ix]. سوره سجده: 18.
[x]. مستدرک سفینه البحار، ج 7، ص263.
[xi]. سوره یس: 78 ـ 79.
منبع:حوزه