۱۸ دی ۱۴۰۳ ۸ رجب ۱۴۴۶ - ۲۰ : ۰۲
عقیق: به مناسبت فرا رسیدن ماه مبارک رمضان و آغاز ماه مهمانی خدا بر آن شدیم که پای درس اخلاق آیتالله محمدمهدی شبزندهدار بنشینیم که بخش هشتم آن با موضوع «ضرورت شناخت و درمان امراض نفسانی» در ادامه میآید:
*«غفلت» علت اصلی فساد باطن
در این بحث، نکات آخر را درباره موعظه قرآنی که در آیه 77 از سوره مبارکه قصص و روایت ذیل آن ذکر شده است، مطرح میکنیم. «وَلَا تَبْغِ الْفَسَادَ فِی الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ»
منشأ فساد، چه فسادهای درونی انسانی و رذایل اخلاقی و چه فسادهای بیرونی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و هر طور فسادی که تصور میشود، غفلت از خداوند و فراموشی نعمتهای الهی است، در حدیث شریفی در ذیل این آیه بیان شده است که منشأ فسادی که از انسانها سر میزند، فساد باطن است و فساد باطن از عللی نشأت میگیرد که جامع آن علل، غفلت از خدای تبارک و تعالی است. «و کل ذلک یجتمع بحسب الغفلة عن الله»
این بیماری، یک بیماری گسترده است و همگان با شدت و ضعف مراتب، مبتلای به آن هستند، این غفلتها معمولاً در همه افراد هست. بحثهای ما هم ولو اینکه در طریق الیالله و در طریق ترویج و تبیین شریعت است، اما اگر انسان این کارها را با توجه انجام ندهد، خود اینها موجب غفلت از خداوند میشود. این غور در مباحث و مطالب علمی، گفتن، نوشتن، فکر کردن، اگر رنگ و لعاب الهی پیدا نکند، این مشکل را دارد و آن را تعمیق میکند. خب، باید چه کرد؟
امام صادق(ع) به حسب این روایت، علاجهایی برای برطرف کردن آن بیان فرمودهاند. حضرت(ع) 9 راهکار بیان میفرمایند که بعد از انجام و توجه به این 9 راهکار، نتایج بسیار باشکوهی به انسان ارزانی میشود. بخشی از این راهکارها را در جلسات قبل عرض کردیم که حضرت (ع) فرمودند: «وَ عِلَاجُ ذَلِکَ الْفِرَارُ مِنَ النَّاسِ وَ رَفْضُ الدُّنْیَا وَ طَلَاقُ الرَّاحَةِ وَ الِانْقِطَاعُ عَنِ الْعَادَاتِ وَ قَطْعُ عُرُوقِ مَنَابِتِ الشَّهَوَاتِ»
*ملازم طاعت خداباش
حضرت(ع) در ادامه فرمودند: «وَلُزومِ الطّاعَةِ لَهُ»، همیشه سعی کنید که در هر کاری - کوچک و بزرگ، شخصی و اجتماعی - ملازم طاعت و فرمانبرداری خداوند باشید. ببینید خدا چه میخواهد و امر و نهی خدا در اینجا چیست؟ هر جوری شده، خودت را وادار کن که ملازم طاعت خدا باشی که این ملازمت باعث میشود در هر حادثه و واقعهای و در هر نشست و برخاستی و در هر موضعگیری و موقفی، قهراً از خداوند غافل نباشی.
اگر انسان خودش را وادار کند که ملازم با اطاعت خدا باشد، لازمه قهری آن این است که غفلت از خداوند تبارک و تعالی پیدا نمیکند و وقتی غفلت از خداوند پیدا نکرد، قهراً به خداوند و نعمتهای الهی توجه میکند.
*تحمل جفای خلق
بعد فرمودند: «وَاحْتِمالِ جَفاءِ الْخَلْقِ»، برای سالک الی الله و کسی که درصدد تهذیب نفس است، رعایت این نکته بسیار مهم است که تحمل جفای خلق را داشته باشد و در مقابل آن صبور باشد. آدم متدین در معاشرتهایش - چه با اقربا و چه با دیگران- گاهی توقعاتی از او هست و این شخص چون میخواهد در راه خدا گام بردارد، نمیتواند آن همراهیها را داشته باشد که این موجب جفا و نامهربانی به او یا گاهی متارکه و توبیخ او میشود و گاهی او را به القاب و خصوصیات خاصی ملقب میکنند.
حضرت(ع) میفرمایند که انسان باید این ظرفیت را در خودش ایجاد کند که تحمل کند؛ نه سروصدا، نه داد و فریاد، نه جنگ و ستیز. تحمل اگر از روی معرفت و از روی انجام دستورالعمل مربی واقعی امام صادق(ع) باشد هیچ اثر منفی نخواهد داشت، این لاطائلات که برخی از روانشناسها میگویند که اگر بخواهی مثلاً تحمل کنی، روانی و عقدهای میشوی، برای این است که معرفت ندارند تحمل برای آنها یک امر تحمیلی است، اما اگر از روی معرفت و خواست خداوند باشد، این تحملها به ظرفیتهای انسان اضافه میکند.
*جواب عالمانه به پزشک
والد ما دامظله مدتی ناراحتی عصبی داشتند و برای درمان پیش یک پزشک در تهران رفتیم. میگفت آقا! شما که این حالت را پیدا کردید، در اثر این است که حرفها را فرو میبردید و تحمل شما زیاد است. ایشان در جواب پزشک گفتند که علتش این نیست، چون من به خدا و قیامت ایمان دارم، اینها منشأ آن نیست. اینها که شما میگویید، برای کسی است که خدا را نمیشناسد و به قیامت ایمان ندارد من اگر تحمل کردم، إطاعة الله کردهام؛ چون خدا خواسته و خدا دستور داده، روی این جهت بوده و این باعث آن جهاتی که شما میگویید، نمیشود.
*راهکاری برای در امان ماندن از جفای خلق
حضرت(ع) در ادامه میفرمایند: «وَمَلامَةِ الْقُرْبى وَشَماتَةِ الْعَدُوِّ مِنَ الاَْهْلِ وَالْوَلَدِ وَالْقَرابَةِ»، البته در بحار الانوار این گونه نقل شده، انسان باید ملامت نزدیکان و خویشان و اقوام را تحمل کند. گاهی طلاب محترمی برای مشورت و سؤال میآیند که مثلاً عروسی کذایی هست و این کار حرام و صدای حرام در آن هست و یا وضع خانمها نامناسب است؛ وقتی که شرکت نمیکنیم، مورد شماتت و ملامت خانواده قرار میگیریم. البته گاهی بدسلیقگیهایی هم باعث میشود که انسان جوری عمل میکند که درست نیست. انسان تا آنجایی که میتواند، باید راه صحیح از انتخاب کند و با برنامهریزی درست، جلوی این مشکلات را بگیرد. باید راه صحیح را انتخاب کند و با برنامهریزی درست، جلوی این مشکلات را بگیرد. مثلاً انسان میتواند مسافرتی از قبل ترتیب بدهد که لازمه آن شرکت نکردن محترمانه در آن جلسات است.
اگر راه منحصر شد در اینکه آدم مرتکب حرام شود، اینجاست که حضرت(ع) میفرمایند: اگر از فساد میخواهی دور باشی، باید این ملامتها را تحمل کنی، بعد فرمودند: «وَشَماتَةِ الْعَدُوِّ مِنَ الاَْهْلِ وَالْوَلَدِ وَالْقَرابَةِ» گاهی این عدو از اهل و عیال و أقربا است. ما خدا را شکر میکنیم که گرفتار این طور چیزها نیستیم، ولی بعضیها گرفتارند؛ چرا که گاهی نزدیکان انسان با انسان دشمناند و از روحانی بدشان میآید. این آقا رفته طلبه شده و حالا لباسی پوشیده، اما اصلاً چشم اینکه این طلبه را ببیند، ندارند. کسی که میخواهد در راه صحیح باشد، باید این شماتتها را از اهل قرابت تحمل کند.
*نتایج درخشان علاجهای نهگانه
حالا اگر انسان این علاجهای نهگانه را به کار گرفت، حضرت(ع) نتایج درخشانی برای آن بیان فرمودهاند، «فَاِذا فَعَلْتَ ذلِکَ فَقَدْ فَتَحْتَ عَلَیْکَ بابَ عَطْفِ اللّهِ وَحُسْنِ نَظَرِهِ اِلَیْکَ بِالْمَغْفِرَةِ وَالرَّحْمَةِ»، اگر این کار را کردی، باب توجه الهی را به سوی خودت گشودهای، چه چیزهای برای صلاح ما بالاتر از رحمت خدای متعال و حسن نظر اوست.
«وَخَرَجْتَ مَنْ جُمْلَةِ الْغافِلینَ وَفَکَکْتَ قَلْبَکَ مِنْ اَسْرِ الشَّیْطانِ»، اگر کسی باشی که این امور 9 گانه را مراعات میکند، از زمره غافلین و از غفلتی که منشأ همه این فسادها بود، خارج میشوی و فساد از تو رخت بر میبندد و دیگر قلبت در اسارت شیطان نخواهد بود.
«وَقَدِمْتَ بابَ اللّهِ فى مَعْشَرِ الْوارِدینَ اِلَیْهِ وَسَلَکْتَ مَسْلَکًا رَجَوْتَ الاِْذْنَ بِالدُّخولِ عَلَى الْمَلِکِ الْکَریمِ الْجَوادِ الرَّحیمِ»، در باب الهی در زمره کسانی که بر حضرت حق وارد میشوند، گام میگذاری. راهی را پیمودهای امید است به تو اذن بدهند که به بارگاه حضرت حق وارد شوی.
«وَاسْتیطاءِ بِساطِهِ عَلى شَرْطِ الاِْذْنِ وَمَنْ وَطِىءَ بِساطَ الْمَلِکِ عَلى شَرْطِ الاِْذْنِ لایُحْرَمُ سَلامَتَهُ وَکَرامَتَهُ»، مسلکی را پیمودهای که امید است که گام بگذاری بر بساطی که در بارگاه حضرت حق پهن شده است. علتش چیست؟ «لاَِنَّهُ الْمَلِکُ الْکَریمُ وَالْجَوادُ الرَّحیمُ»، زیرا او کریم و جواد و مهربان است.
کسی که به سوی خداوند گام برمیدارد، معلوم است که او از افاضه فیض و رحمتهای بیکران دریغ نمیورزد. این راهکارهایی بود که حضرت(ع) برای اصلاح نفس و اینکه انسان مبتلا به فساد نشود، بیان فرمودند.
*سخنان حکیمانه امام سجاد(ع) به عبدالملک
روایتی در کتاب بحارالانوار در احوالات امام زین العابدین(ع) هست که مناسب با همین مضامینی است که روایات مورد بحث به آن توجه میداد. امام سجاد(ع) که از احوالات و از القاب مبارکشان روشن است. در عبادت و به خصوص در سجده، در عالم من الأولین و الاخرین از امتیاز خاص و ویژهای برخوردارند. ایشان به حسب این نقل با عبدالملک ملاقاتی دارند. وقتی که ایشان مشرف کردند عبدالملک نامشرف و ناشریف را به حضور خودشان، این آثار سجده که در پیشانی مبارکشان بود، خیلی پیش عبدالملک بزرگ آمد، عبدالملک گفت: آثار اجتهاد و جد و کوشش در اطاعت خدا و سجده در برابر خدای متعال خیلی بر شما آشکار شده است و هر کسی که به شما نگاه میکند، میفهمد که در چه تاب و تعبی هستید، در حالی که شما فرزند رسول خدا(ص) هستید و یک ارتباط خیلی نزدیکی با آن بزرگوار دارید.
از همه معاصران خودت و از همه آل رسول(ص) با فضیلتتر هستید، با تمام این وسایل اطمینان که از عقوبت الهی و از نار جحیم برای شما حاصل است، این همه خود را در تب و تاب عبادت قرار دادن، برای چیست؟ هیچ کس این فضایلی که شما دارید، ندارد و قبل از شما هم نداشتهاند. همین طور تعاریف زیادی خدمت حضرت(ع) عرض میکرد، که این تعاریف درست و بجا و صحیح بود و چه خوب که از لسان اعداء شنیده شود. اینها مقر به فضایل این بزرگواران بودند. خب، همه این حرفها را که زد، حالا ببینید جواب امام سجاد(ع) چیست؟ همه این حرفها را که زدی، من نمیگویم نیست، ولی همه اینها، از فضل خداوند سبحان و تأییدات و توفیقات اوست، پس من نباید شکر اینها را میکردم؟ بعد حضرت (ع) فرمودند: رسول خدا(ص) به نماز میایستاد تا پاهای مبارکش ورم میکرد و در موقع روزهداری آنچنان تشنه میشدند که آبدهان مبارکش خشک میشد.
شبیه همین اشکالی که عبدالملک به حضرت(ع) کرد، دیگران هم به پیامبر(ص) میکردند که این همه نماز و این جور روزه گرفتن در این هوای گرم با اینکه میدانی که خداوند متعال فرموده که شما را بخشیده است، برای چیست؟
حضرت(ع) فرمودند: «أفلا أکون عبدا شکورا. الحمد لله علی ما أولی، و أبلی، و له الحمد فی الآخرة و الأولی»، سپس حضرت سجاد(ع) به حسب این نقل میفرمایند: «و الله لو تقطعت أعضائی، وسالت مقلتای علی صدری»، به خدا سوگند که اگر بند از بندم جدا کنند و اشک از دیدگان به سینهام جاری شود، «لن أقوم لله جل جلاله بشکر عشر العشیر من نعمة واحدة من جمیع نعمه التی لا یحصیها العادون، و لا یبلغ أحد نعمة منها، علی جمیع حمد الحامدین»، اگر من عبادت کنم که این آثار عجیب در بدنم ظاهر شود، شکر یک دهم از یکی از نعمتهای الهی را هم نمیتوانم به جای بیاورم.
خب، این چه معرفتی است؟ آیا ما دنبال این معرفتها هستیم؟ سعی کنیم این معرفتها را در کنار معرفتهای فقیه و اصولی و رجالی و علوم دیگر در خودمان ایجاد کنیم. اینها فکر و تأمل و تدبر و وقت گذاشتن میخواهد که ما این معرفتها را هم بفهمیم و هم برای خودمان ایجاد کنیم.
بعد فرمودند: «لا والله أویرانی الله لا یشغلنی شیء عن شکره و ذکره فی لیل و لا نهار، و لا سر و لا علانیة»، حضرت(ع) قسم یاد کردند به خدا که من ترک نمیکنم این نحو عبادت و اجتهاد حتی «یرانی الله»، که هیچکاری من را از شکرگزاری او مشغول نمیکند، هیچ چیزی مانع این نمیشود که من شکر خداوند را فراموش و از او غفلت کنم. سپس حضرت(ع) فرمودند: «لولا أن لأهلی علی حقا، و لسائر الناس من خاصهم و عامهم علی حقوقا» تازه اینکه از من میبینی، برای این است که من در یک تزاحم هستم اگر این تزاحم نبود، آن وقت عمل من غیر از این بود که میبینی. اهل خودم بر من حقوقی دارند؛ مردم، عوام و خواص بر من حقوقی دارند.
«لا یسعنی الا القیام بها حسب الوسع و الطاقة حتی أؤدیها الیهم»، وظیفهام این است که حقوق آنها را به آنها ادا کنم من در تزاحم هستم و اگر این تزاحم و این جهت نبود، «رمیت بطرفی الی السماء، و بقلبی الی الله»، دلم را فقط به طرف خدا میکردم و مشغول هیچ چیز دیگری نمیکردم. الان ادای حقوقی برعهدهام هست و در قبال دیگران وظایفی دارم اگر این نبود، آن وقت این عبادت و خشوع و سجدهی من غیر از این چیزی بود که تو میبینی.
«ثم لم أردهما حتی یقضی الله علی نفسی و هو خیر الحاکمین»، چشمانم و قلبم را برنمیگذاردم، دائم الحضور بودم، بعد در حدیث هست که: «و بکی و بکی عبدالملک»، حضرت گریه کردند و او هم تحت تأثیر قرار گرفت و گفت: چقدر فرق است بین کسی که آخرت را طلب کرده است و برای آن کوشش میکند و میخواهد آنجا را آباد کند (که علی بن الحسین(ع) مصداق آن است) و بین کسی که طالب دنیاست (که عبدالملک مصداق آن است).
خب! این سیره امامان عظیمالشأن و معصوم و عزیز ماست که الگوهای واقعی راه صلاح و سداد و الگوهای واقعی برای سالکان الی الله تعالی هستند. خدای متعال همه ما را از شیعیان و موالیان و رهروان واقعی این انوار طیبه قرار دهد و همه ما را جزو شاکران نعمتهای خودش محسوب فرماید و ما را از برخورداری از این معرفتها محروم نفرماید و در کنار توفیق در علوم رسمی که اینها هم واجباند و ترویج شریعت هم وابسته به آنها است، ما را به این علوم الهی که آخرت و عاقبت ما وابسته به آنهاست، موفق بفرماید.
منبع:فارس
211008