عقیق:چهل و یکمین شماره نشریه تربیتی اخلاقی خُلُق با هدف ترویج و تبیین مکتب اخلاقی اهل بیت(ع) و پرچمداران عرفان ناب ثقلین از سوی مؤسسه فرهنگی دارالهدی منتشر شد.
در این شماره عناوینی نظیر مبانی، اصول و روشهای تربیت اخلاقی، روزه، تحفه الهی، محو دلدار، الگوهای قرآنی، تحفه قدسی، چشمه زلال، وصف هشیاری، بررسی و نقد عرفانهای نوظهور، شمیم انتظار، نامههای رهنما، حکایت صاحبدلان و حواریون اهل بیت(ع) مطرح شده است.
علاقهمندان میتوانند برای خرید یا اشتراک نشریه «خُلق» با شماره تلفن 02537737429 تماس بگیرند.
* تنها راه نجات
در نشریه «خُلق» در بخشی با عنوان «نامههای رهنما» به بیان تنها راه نجات از منظر آیتالله ملا حسینقلی همدانی اشاره شده است که در ادامه میآید:
عالم ربّانی، مرحوم آیتالله ملاحسینقلی همدانی بزرگمرد تربیت اخلاقیِ مکتب نجف، برای راهنمایی یکی از علمای طالب راه اخلاق و معنویت، نامهای نگاشته که در آن به نکات بسیار مهمی از جمله راه رسیدن به قربالهی و برخی شرایط رسیدن به آن از جمله التزام به شرع مقدس و نیز بیان دستورالعمل و برنامهای تربیتی پرداخته است. دقت در مطالب این نامه و سعی بر اجرای آن، برای انسانهای معنویتجو بسیار کارگشا خواهد بود.
*متن نامه
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و الصلوة و السلام علی محمد و آله الطاهرین و لعنة الله عَلی اعدائِهِم اجمعین.
مخفی نماناد بر برادران دینی که به جز التزام به شرع شریف در تمام حرکات و سکنات و تکلمات و لحظات و غیرها، راهی به قرب حضرت مَلِکُ المُلُوک جَلَّ جَلالُهُ نیست و به خرافات ذوقیه راه رفتن، لا یُوجِبُ اِلاّ بُعْداً (جز دور گشتن را موجب نمیشود)، کَما دَأْبُ الجُهَّالِ وَ الصُّوفِیَّةِ خَذَلَهُمُ اللهُ جَلَّ جَلالُهُ (چنانکه روشِ نادانان و صوفیان است که خداوند خوارشان سازد). اگر چه ذوق در غیر این مقام خوب است. حتی شخص، هرگاه ملتزم بر نزدن شارب(موی سبیل) و نخوردن گوشت بوده باشد، اگر ایمان به عصمت ائمة اطهار(ع) آورده باشد، باید بفهمد از حضرت احدیت دور خواهد شد و هکذا در کیفیت ذکر بِغَیْرِ ما وَرَدَ عَن السّاداتِ الْمَعْصُومینَ (به غیر از آنچه از سروران معصوم رسیده است) عمل کند.
بِناءً علی هذا (بنابراین) باید مقدم بدارد شرع شریف را و اهتمام کند هر چه در شرع شریف اهتمام به آن شده.
و آنچه این ضعیف از عقل و نقل استفاده کردهام، اینست که اَهَمّ اشیاء از برای طالب قرب، جِدّ و سعی تمام در ترک معصیت است. تا این خدمت را انجام ندهی، نه ذکرت و نه فکرت به حال قلبت فایدهای نخواهد بخشید؛ چرا که پیشکش و خدمت کردن کسی که با سلطان در مقام عصیان و انکار است، بیفایده خواهد بود. نمیدانم کدام سلطان، اعظم از این سلطان عظیمالشأن است و کدام نِقار (نزاع و جدال) اقبح(زشتتر) از نِقار با اوست.
فَافْهمْ مِمّا ذَکَرْتُ اِنَّ طَلَبَکَ الْمَحَبَّهَ الاْلهیَّهَ مَعَ کَوْنِکَ مُرْتَکِباً لِلمَعصِیَهِ اَمْرٌ فاسِدٌ جِدًّا وَکَیْفَ یَخْفی عَلَیْک کَوْنُ الْمَعْصِیَةِ سَببَاً لِلنَفْرَةِ وَ کَوْنُ النَفْرَةِ مانِعةَ الْجَمْعِ مَعَهُ الْمَحَبَّة. و اِذا تَحَقَّق عِنْدَکَ اَنَّ تَرْکَ الْمَعْصِیةِ اَوَّلُ الدّین وَ آخِرُهُ، ظاهِرُهُ وَ باطِنُهُ فَبادِرْ اِلی الْمُجاهَدَةِ، وَ اشْتَغِلْ بَتَمامِ الْجِدِّ اِلَی الِمُراقَبَةِ مِنْ اَوَّلِ قِیامِکَ مِنْ نَوْمِکَ فی جَمیعِ اَناتِکَ اِلی نِوْمِکَ. وَ اَلْزِمِ الاْدَبَ فی مُقَدَّسِ حَضْرَتِهِ وَ اعْلَمْ اَنَّکَ بِجَمیعِ اَجْزاءِ وُجُودِکَ ذَرَّةً ذَرَّةً اَسیرُ قُدْرَتِهِ وَراعِ حُرْمَةَ شَریفِ حْضُورِهِ. وَ اعْبُدْهُ کَأَنَّک تَراهُ فِانْ لَمْ تَکُنْ تَراهُ فَاِنَّهُ یَراکَ. وَ الْتَفِتْ دائِماً اِلی عَظَمَتِهِ وَ حِقارَتِکَ وَ رَفْعتِهِ وَ دَنائَتَکَ وَ عِزَّتِهِ وَ ذِلَّتِکَ وَ غِناهُ وَ حاجَتِکَ. وَ لا تَغْفُلْ شَناعَةَ غَفْلَتِکَ عَنْهُ جَلَّ جَلالُهُ مَعَ الْتِفاتِهِ اِلَیْکَ دائِماً. وَ قُمْ بَیْنَ یَدَیْهِ مَقامَ الْعَبْدِ الذَّلیلِ الضَّعیفِ وَ تَبَصْبَصْ تَحْتَ قَدَمَیْهِ بَصْبَصَةَ الْکَلْبِ النَّحیفِ. اَوَلا یَکْفیکَ شَرَفاً وَ فَخْراً اَنَّهُ اَذِنَ لَکَ فی ذِکْرِ اسْمِهِ الْعَظیمِ بِلِسانِکَ الْکَثیفِ الَّذی نَجَّسَتْهُ قاذُورات الْمَعاصی؟
پس، از آنچه ذکر کردم، این را بدان که اینکه محبت الهی را بطلبی و در عین حال، مرتکب معصیت باشی، امری بسیار فاسد است. چگونه بر تو پوشیده است(و نمیدانی) که معصیت، سبب نفرت و بیزاری است و نفرت، با محبت جمع نمیشود؟ هرگاه در نزد تو ثابت شد که ترک معصیت، اول و آخر و ظاهر و باطن دین است، مبادرت کن به مجاهده و کوشش و با کوشش تمام، از ابتدای بیداریات از خواب، در همه لحظهها تا زمان خوابیدن، به مراقبت مشغول شو و در محضر مقدس الهی با ادب ملازم باش و بدانکه تو با تمام جزء جزء و ذره ذرة وجودت، اسیر قدرت خداوند هستی و احترام محضر شریف او را مراعات کن. و «او را چنان عبادت کن گویی او را میبینی. پس اگر او را نمیبینی، او حتماً تو را میبیند».
و دائماً متوجه بزرگی او و حقارتِ خود و بلندیِ او و پستیِ خود و عزّت او و ذلّت خود و بی نیازیِ او و حاجتمندی خود باش. و غافل مباش از زشتیِ غافل بودنت از او، در حالیکه او دائماً به تو توجه دارد. در برابر او، چون بندهای ذلیل و ناتوان بایست و همچون سگی نحیف در زیر قدمهای او، دُمْ جنبانی کن. آیا این شرف و افتخار، تو را کافی نیست که در بردنِ نام بزرگش به زبانِ ناپاک تو که کثافاتِ گناهان، آن را ناپاک کرده، به تو اِذن و اجازه فرمود؟
پس ای عزیز! چون این کریم رحیم، زبان تو را مخزن کوه نور، یعنی ذکر اسم شریف قرار داده، بیحیایی است مخزن سلطان را آلوده به نجاسات و قاذورات غیبت و دروغ و فحش و اذیت و غیرها مِنَ المَعاصِی (گناهان دیگر) کردن. مخزن سلطان، باید محلّش پر عطر و گلاب باشد، نه مجلس مَمْلُوّ از قاذورات.
و بیشک چون دقّت در مراقبت نکردهای، نمیدانی که از جوارح سَبْعَه(اعضای هفتگانه) یعنی گوش و زبان و چشم و دست و پا و بطن و فرج، چه معصیتها میکنی، و چه آتشها روشن مینمایی و چه فسادها در دین خودت برپا میکنی، و چه زخمهای منکره به سَیْف و سِنان (=شمشیر و نیزه) زبانت به قلبت میزنی. اگر نکُشته باشی، بسیار خوب است. اگر بخواهم شرح این مفاسد را بیان کنم، در کتاب نمیگنجد؛ در یک ورق چه میتوانم بکنم؟! تو که هنوز جوارحت را از معاصی پاک نکردهای، چگونه منتظری که در شرح احوال قلب، چیزی به تو بنویسم؟! پس البِدارَ، البِدارَ اِلَی التَّوْبَةِ الصّادِقَةِ، ثُمَّ الْعَجَلَ، الْعَجَلَ، فِی الْجِدِّ وَ الْمُراقَبَةِ (پس بشتاب، بشتاب به سوی توبة راستین؛ سپس بشتاب بشتاب در کوشش و مراقبت).
خلاصه بعد از سعی در مراقبت، البته طالب قرب، بیداری و قیام سحر را اقلاً یک دو ساعت به طلوع فجر مانده، الی مطلع الشمس از دست ندهد و نماز شب را با آداب و حضور قلب به جا بیاورد و اگر وقتش زیادتر باشد، به ذکر یا فکر یا مناجات مشغول بشود؛ لیکن قدر معینی از شب باید مشغول ذکر با حضور بشود.
در تمام حالاتش، خالی از حزن نبوده باشد. اگر ندارد، تحصیل کند به اسبابش و بعد از فراغ (از نماز صبح)، تسبیح سیدة نساء و دوازده مرتبه سورة توحید و ده مرتبه «لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ یُحْیِی وَ یُمِیتُ وَ یُمِیتُ وَ یُحْیِی وَ هُوَ حَیٌّ لا یَمُوتُ بِیَدِهِ الْخَیْرُ وَ هُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیر»، و صد مرتبه «لا اِلهَ اِلاّاللهِ» و هفتاد مرتبه استغفار بخواند و قدری از قرآن شریف تلاوت کند و دعای معروف صَباح، یعنی (دعای) «یا مَنْ دَلَعَ لِسانَ الصَّباحِ الی آخر» البته خوانده شود.
و دائماً با وضو باشد، و اگر بعد از هر وضو دو رکعت نماز بکند، بسیار خوب است.
بسیار ملتفت باشد که بههیچ وجه، اذیتش به غیر نرسد. در قضاء حوائج مسلمین لا سِیَّما علماء و لا سیما اَتْقِیائِهِم (به ویژه علما و به خصوص پرهیزگاران ایشان) سعی بلیغ نماید.
و در هر مجلس که مَظَنّة(احتمال) وقوع در معصیت است، البته البته اجتناب نماید؛ بلکه مجالست با اهل غفلت بغیر شُغْل ضرورةً (بدون نیاز ضروری) مُضِرّ است؛ اگر چه از معصیت خالی بوده باشد. کثرت اشتغال به مباحات و شوخی بسیار کردن و لغو گفتن و گوش به اراجیف دادن، قلب را میمیراند.
اگر بیمراقبت، مشغول به ذکر و فکر بشود، بیفایده خواهد بود؛ اگرچه حال هم بیاورد؛ چرا که آن حال، دوام پیدا نخواهد کرد. گول حالی را که ذکر بیاورد بیمراقبه، نباید خورد.
زیاده طاقت ندارم، بسیار التماس دعا از همه شماها دارم. این حقیرِ کثیرالتقصیر والمعاصی را فراموش نکنید و در شب جمعه، صد مرتبه و در عصر روز جمعه، صد مرتبه سوره قدر بخوانید.
و از جمله ابواب عظیمة ایمان، حُبِّ فِی الله جَلَّ جَلالُهُ وَ بُغْضِ فِی الله جَلَّ جلاله(دوستی برای خدا متعال و دشمنی برای او) است «وَ قَدْ عُقِدَ لَهُ فِی الْوَسایلِ وَ غَیْرِها مِنْ کُتُبِ الْاَخْبارِ باباً مُسْتَقِلاًّ فَارْجِعْ اِلَیْها لَعَلَّک تَعْرِفُ عَظَمَتَهُ وَ تَأْخُذُ لِنَفْسِکَ نَصیباً مِنْهُ» (و برای «دوستی در راه خدا» و «دشمنی در راه خدا» باب مستقلی در کتاب وسائل الشیعه و کتب اخبار دیگر منعقد شده است. به آن کتب مراجعه کن؛ شاید عظمت آن را دریابی و بهرهای از آن برای خویشتن برگیری).
شکی نیست که محبوب اول، ذات اقدس کبریائی جل جلاله است «بَلْ وَ کُلُّ مَحَبَّةٍ لا تَرْجِعُ اِلی مَحَبَّتِهِ فَلَیْسَ بِشِیْءٍ» (بلکه هر محبتی که بازگشت به محبت خدا نکند، ارزشی ندارد).
ثُمَّ بَعْدَهُ باید هر کس این سلطان عظیمالشأن را بیشتر دوست داشته باشد. پس اول محبوب بعد از واجب الوجود، وجود مقدس ختمی مآب است، « ثُمَّ بَعْدَهُ امیرُالُمؤْمِنینَ ثُمَّ الاْئِمَّةُ الْمَعْصُومُونَ: ثُمَّ الْاَنبِیاءُ وَ الْمَلائِکَةُ ثُمَّ الْاَوْصِیاءُ ثُمَّ الْعُلَماءُ وَ الْاَوْلِیاءُ».(پس از او، حضرت امیر(ع) آنگاه امامان معصوم. مرحله بعد، پیامبران و فرشتگان، بعد از آنها، اوصیا و پس از ایشان، دانشمنان و اولیا قرار دارند) و در زمان خودش، اتقیاء زمانش را لا سِیَّما (به ویژه) اگر عالم باشد، ترجیح بدهد در محبت بر کسانی که بعد از اویند، در درجه و هکَذا یَتَنَزَّلُ (همینطور پایینتر میآید).
ولیکن سعی کند صادق باشد در این محبت. مرتبه آسانی نیست. اگر متفکر باشید، خواهید فهمید که اگر آثار محبت در حرکات و سکنات ظاهر شد، شخصِ مُدَّعیِ این محبت، صادق است، وَ اِلاّ فَلا (وگرنه،صادق نیست)؛ لیکن گمان ندارم که به کُنْه و لوازمش برسی، و حقیر هم بیش از این، در وسعم نیست.
اَلْحاصِلُ لا طَریقَ اِلَی الْقُرْبِ اِلاّ بِشَرْعٍ شَریفٍ فی کُلِّ کُلِّیًّ وَجُزْئِیٍّ (خلاصه اینکه هیچ راهی به سوی قرب و نزدیکی به خداوند نیست، مگر به وسیله (عمل به) شرع شریف، در هر امر کلی و جزیی).
منبع:فارس