عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۳۱۰۹۰
تاریخ انتشار : ۰۳ تير ۱۳۹۳ - ۱۶:۵۶
محمد شجاعی از اساتید مهدویت می‌گوید: معیار ایمان در روایت پیامبر(ص)، دلدادگی است. اگر حاضر نیستیم همه دارایی‌مان را فدای رسیدن به الگوهای انسانی کنیم، قطعاً در گروه مؤمنان قرار نخواهیم گرفت، بلکه حتی از نظر قرآن جزء فاسقان طبقه‌بندی خواهیم شد.

عقیق:در ادامه متن تازه‌ترین سخنرانی اخلاقی «محمد شجاعی» در در مؤسسه فرهنگی هنری منتظران منجی تقدیم علاقه‌مندان می‌شود.

مهندسی معشوق؛ اولین قدم برای انتخابِ الگو

در جلسه گذشته آموختیم که سعادت و شقاوتِ انسان‌ها در گِرو الگوهایی است که سبک زندگی خود را براساس رسیدن به آن تنظیم می‌کنند، به گونه‌ای که این الگوها می‌توانند ملاکی بسیار عالی برای ارزیابی شخصیت آنها باشند. این موضوع، یک فرمولِ ریاضی و قطعی است که انسانها حتماً به همان جایی خواهند رسید که الگوهایشان قرار دارند و در نهایت در کنار آنان قرار خواهند گرفت (با آنان محشور می‌شوند.)

الگو (امام)، کسی یا چیزی است که انسان قلباً به آن عشق ورزیده و طلبِ رسیدن به مقام او را دارد. از همین رو اولین و اساسی‌ترین وظیفه‌ی هر انسان قبل از هر انتخاب و ارتباطی، مهندسی معشوق‌هایی است که آنان را به عنوان الگو انتخاب می‌کند.

انسانی که در مهندسی عشق و انتخابِ الگوهایش موفق باشد، در تمام انتخاب‌ها و ارتباطاتش به موفقیت خواهد رسید، حتی اگر ظاهرِ ارتباطاتش با شکست روبه‌رو گردد. اما عدم موفقیت در مهندسی محبوب‌ها، به شکست در تمامی ارتباطات منجر خواهد شد، حتی اگر ظاهراً ارتباطاتی موفق باشند.

پس دریافتیم که هر کس با الگویِ زندگی خود (امام زمان خود) محشور می‌شود. امام معصومِ عصر ما، حضرت حجت بن الحسن عسکری «علیه السلام» می‌باشند. اما آیا حقیقتاً می‌توان ادعا کرد که ایشان الگویِ زندگیِ (امام زمانِ) تک تکِ انسانها هستند؟ آیا همه‌ ما واقعاً ایشان را به عنوان الگو پذیرفته‌ایم و هدفمان رسیدن به مقام ایشان است؟ آیا تصمیم گرفته‌ایم در نهایت در کنار ایشان قرار گرفته و با ایشان محشور شویم؟ آیا تصمیم گرفته‌ایم راهِ رسیدنِ به ایشان را طی نماییم؟ آیا ایشان به عنوان یک الگو (امام) در زندگیِ ما موضوعیت داشته و تنهایی و غربت‌شان آزارمان می‌دهد؟ و ...

محال است کسی که امام زمان در زندگی او موضوعیت و جایگاهی ندارد، به او رسیده و در کنارش محشور شود.

 

الگوها؛ شاخص قرآن برای باطن انسانی

می‌دانیم که خداوند از میان طبقه‌بندی شش‌گانه‌اش از انسان‌ها، تنها یک گروه را به عنوان انسان می‌پذیرد: «والعصر، إنّ الانسان لَفی خُسر، الا الذین آمنوا...»

از نظر قرآن، تنها مؤمنان، حاملِ باطن انسانی بوده و بقیه‌ی انسان‌ها، جزء خاسرین طبقه‌بندی می‌شوند. استفاده‌ مکرر از قیدهای تأکید در سوره‌ی کوتاه «والعصر»، نشانه‌ اهمیت بالای موضوع و عدم باورِ مردم است. خداوند اِبائی ندارد از اینکه در قرآن صراحتاً این نکته را اعلام دارد که بدون استثناء، تمامِ انسان‌ها، اصلِ سرمایه‌ انسانیِ خود را از دست داده و خسارت می‌بینند، مگر مؤمنان. او خالق تمام عالم است و آگاه به ریاضیاتِ تمامِ هستی، و شایسته‌ترین موجود برای ارزیابیِ مخلوقاتش. اما آنچه که در اینجا حائز اهمیت است، این نکته می‌باشد که آیا ما، از نگاه خداوند جزءِ گروه مؤمنان و در حقیقت جزءِ انسان‌ها طبقه‌بندی می‌شویم؟ آیا در لحظه‌ تولد به برزخ با باطن انسانی، متولد خواهیم شد یا ...؟

بسیاری از انسان‌ها، خود را مؤمن و یا در حقیقت انسان می‌دانند و تا پایان عمر در این توهم باقی می‌مانند، حال آنکه از نگاه خداوند، اساساً شرایطِ قرار گرفتن در گروه مؤمنان (انسانهای حقیقی) را ندارند.

نبی اکرم «صلی الله علیه و آله و سلم» یک شاخص بسیار شفاف و آسان برای ارزیابیِ خودِ انسانیِ ما، در اختیارمان قرار می‌دهند که به واسطه‌ آن می‌توانیم به راحتی دریابیم که آیا ما نیز در گروه مؤمنان قرار می‌گیریم یا نه؟

«لا یؤمنُ عبداً حتی أکون أحبّ إلیه من نفسه، و تکون عترتی إلیه اعزّ من عترته، و تکون أهلی أحبَّ إلیه من أهله، و تکونُ ذاتی أحبَّ ذلیه من ذاته»؛ هیچ بنده‌ای ایمان نیاورده (به باطن انسانی نرسیده) است مگر اینکه مرا بیشتر از خودش دوست داشته باشد، و عترت من (اهل بیت علیهم السلام) از خانواده‌اش، برایش عزیزتر باشند، و اهل مرا از اهل خود بیشتر دوست بدارد و ذات من، برای او عزیزتر از ذات خودش باشد.

پیامبر «صلی الله علیه و آله و سلم» در این روایت، یک قاعده را از چند بُعد برای ما ترسیم نموده و آینه‌ای را در پیش روی‌مان قرار می‌دهد که بتوانیم خودمان را به وضوح در آن دیده و بشناسیم.

آیا ما می‌توانیم پیامبر(ص) را بیشتر از خودمان دوست داشته باشیم؟ پیامبر(ص) در حقیقت همان منِ متعالیِ ماست، همان الگویی که منِ انسانیِ ما عاشق رسیدن به مقام اوست. از همین رو یک انسان حقیقی می‌تواند تمام منِ طبیعی خود (عمر، جوانی، مال، خانواده، اولاد و ... ) را صرفِ رسیدن به الگویِ انسانی‌اش نماید. از سویی روح ما، از روح پیامبر (ص) و اهل بیت «علیهم السلام» خلق شده و ما فرزندان حقیقی آنان هستیم. کسی که این نسبت را به خوبی می‌شناسد، قطعاً اصل و ریشه‌ حقیقی‌اش را از خودِ طبیعی‌اش بیشتر دوست خواهد داشت.

معیار ایمان در این روایت، دلدادگی است. اگر حاضر نیستیم همه دارایی‌هایمان را فدای رسیدن به الگوهای انسانی نماییم قطعاً در گروه مؤمنان قرار نخواهیم گرفت، بلکه حتی از نظر قرآن جزء فاسقان طبقه‌بندی خواهیم شد. از نگاه خداوند، فاسق کسی است که از حالتِ طبیعی خارج شده و از میان دو انتخاب، گزینه پایین‌تر را برمی‌گزیند. ترجیح دادن منِ طبیعی به منِ انسانی، در حقیقت یک بیماری به نام فسق می‌باشد، زیرا محال است که انسانِ طبیعی، کمال بالاتری را بشناسد و آن را طلب ننماید.

هزار و صد و هشتاد سال است که امام زمان «علیه السلام» آواره‌ تنهایِ یگانه‌ مطرود است. در تمام این سال‌ها، انسانهایی آمدند و رفتند که حاضر شدند برای امام حسین «علیه السلام» عزاداری کرده و سرمایه‌های بسیاری خرج کنند، اما حاضر نبودند برای امام عصرِ خود، نقشه‌ای بریزند و عملیاتی ترتیب دهند تا شاید مانعی از موانع ظهورش را رفع نمایند. غافل از اینکه هیچ کس به مقام عزادار حقیقی نخواهد رسید، مگر آنکه به مودّت رسیده و برای عملیات انتقام به پا خیزد و تصمیم بگیرد که برای این منظور به امام زمانش بپیوندند.

برای تعیین سطحِ ایمان خود، بهتر است لیستی از بزرگترین دغدغه‌ها و آرزوهایمان تهیه کنیم. آرزوهایی که با برآورده شدنشان احساس خوشبختی نموده و عدم دستیابی به آنها احساس بدبختی به ما خواهد بخشید. اگر صادقانه و روراست به این امتحان پاسخ دادیم و در آخر دیدیم که سه آرزوی اولِ لیستِ آرزوهای ما، با آنچه که خداوند در قرآن از ما خواسته (خدا، خانواده آسمانی و جهاد) مطابق است، از اعماق وجودمان پروردگارمان را شکر کنیم که تنها اوست که ما را به مهندسی معشوق موفق داشته است. با چنین آزمونِ ساده‌ای، البته به شرط صداقت، می‌توانیم ایمانِ خود را ارزیابی نماییم.

اما اگر سه آرزوی اول ما «الله، خانواده آسمانی و جهاد» نبود، دیگر مهم نیست چه باشد، هر آرزویی که باشد، از نگاه خداوند فاقد ارزش و بسیار کودکانه است.

 

انسان موفق و جامعه‌ موفق از نگاه الله

اگر نوجوانانِ یک جامعه، با مهندسی عشق آشنا شده و از ابتدای زندگیِ انسانیِ خود، نظامِ آرزوها و معشوق‌هایشان را درست چینش نمایند، در تمام جریانات زندگی خود، همیشه موفق، آرام و شاد بوده و هرگز وارد رقابت‌ها و بازی‌های کودکانه‌ دنیا نخواهند شد و هیچ اتفاقی نمی‌تواند آنها را به ذلّت و حقارت برساند. چنین انسان‌هایی هر تصمیمی که در زندگی اتخاذ کنند، موفقیت‌آمیز خواهد بود، حتی اگر ظاهراً با شکست روبه‌رو گردند، موفقیت آنان، نزدیک‌تر شدنِ لحظه به لحظه‌ی آنها به الله در لابه‌لای تمام جریانات زندگی‌شان است.

اما نوجوانی که با مهندسی عشق آشنا نشده و محبوب‌هایش را مهندسی ننموده است، در عالی‌ترین شرایط دنیایی نیز از نظر قرآن ناموفق (فاسق) است و تمام موفقیت‌های ظاهری‌اش نیز، خُسران بوده و او را روز به روز از «الله» دورتر می‌نماید.

به طور کلی، کسانی که در چهار مرحله پایینی، شرایط بهتر و ایده‌آل‌تری دارند، سخت‌تر دست از معشوق‌های پایینی برداشته و به مهندسی عشق موفق می‌شوند. اما آنان که محبوب‌های قدرتمندی در چهار بخش پایینی ندارند، آسان‌تر به مهندسیِ عشق دست خواهند یافت.

جامعه‌ موفق، از نگاه الله، جامعه‌ای است که الگوها و انسان‌های موفقِ آن، کسانی هستند که در بخشِ انسانی به بالاترین کمال‌ها دست یافته‌اند، نه جامعه‌ای که انسان‌های موفقش، صاحبانِ کمالات حسی، خیالی، وهمی و عقلی باشند.

آیا هر کدام از ما، تصمیم گرفته‌ایم که در بخش انسانی، انسان موفّقی باشیم؟ یک انسانِ موفق کسی است که به محضِ تولد به برزخ، در کنار الگوهای انسانیِ خود (معصومین «علیهم‌السلام») قرار گرفته و با آن‌ها محشور می‌شود.

باید برای رسیدن به مقام انسان موفق، ابتدا الگوهایمان را شناسایی نموده و خود را در رَحمِ وجودی آنها قرار دهیم تا با مربّی‌گری آنان، بتوانیم سالم به ابدیّت متولد گردیم.

حال این سؤال رخ می‌نماید که چه کسی می‌تواند مرا به بلندای ابدیّت مربّی‌گری نموده و رشد دهد؟

من در چه سبکِ زندگی و با پیروی از کدام الگو (امام) می‌توانم به انسان موفقی تبدیل شوم؟



منبع:فارس
211008

 


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین